بررسی و مقایسه تطبیقی ترجمه های مختلف رمان «کیمیاگر»
رمان «کیمیاگر» مشهورترین و پرفروش ترین اثر پائولو کوئیلو می باشد که در سال 1988 منتشر شده است. رمان کیمیاگر یک حکایت تمثیلی می باشد که نویسنده در آن، مرز های واقعیت و رویا را در هم می شکند. کیمیاگر ابتدا به زبان پرتغالی منتشر شده است اما بعد از مدت کوتاهی، به اکثر زبان های دنیا ترجمه شد. این رمان را می توان در قالب ژانرهای ماجراجویی، حماسی، فانتزی، فلسفی، معنوی و در سبک اگزیستانسیالیسم در نظر گرفت. متن و محتوای رمان کیمیاگر بسیار ساده، خوشخوان و جذاب است و در ترجمه، نیازی به پانویسی های متعدد یا تفسیرهای مفصل لزوما، حس نمی شود.
رمان کیمیاگر با ترجمۀ دل آرا قهرمان (نشر فرزان روز)
ترجمۀ خانم دل آرا قهرمان قدیمی ترین ترجمۀ موجود از رمان «کیمیاگر» می باشد که اولین چاپ آن در سال 1374 و توسط انتشارات فرزان روز منتشر شده است. این نسخه به صورت غیرمستقیم از نسخۀ انگلیسی رمان ترجمه شده است. علارغم ترجمۀ غیر مستقیم، متن ترجمه شده نسبت به متن انگلیسی، دقیق و روان ترجمه شده است. لحن و سبک نویسنده تا حد خوبی منتقل شده و بسیار نزدیک به نثر اصلیِ نمونه انگلیسی است. تعداد پانویسی ها اندک است اما نیازی به تعداد بیشتر حس نمی شود. در ابتدای کتاب مقدمه ای بسیار کوتاه از نویسنده و آثارش به چشم می خورد.
رمان کیمیاگر با ترجمۀ حسین نعیمی (نشر ثالث)
کتاب اولین چاپ ترجمۀ آقای حسین نعیمی از رمان «کیمیاگر» در سال 1381 و توسط نشر ثالث به چاپ رسیده است. راجع به نسخه ای که از آن ترجمه صورت گرفته اطلاعاتی در دسترس نیست. علارغم این موضوع، این ترجمه نیز، نسبت به ترجمۀ خانم قهرمان، بسیار روان است و از دقت نسبتا خوبی برخوردار است. این ترجمه اندکی آزادتر است و علاوه بر معادل سازی و تغییر در تعدادی از جملات و عبارات، جای برخی از جملات و اصطلاحات برای روان تر شدن متن عوض شده است. این موضوع می تواند به صورت سلیقه ای نکته ای منفی یا مثبت باشد. در پاره ای از عبارات نیز تغییر اساسی نسبت به متن اصلی مشاهده می شود. اما انتقال محتوای و درون مایۀ داستان به خوبی صورت گرفته است. در این نسخه نیز، پانویسی ها کم تعداد هستند اما در آن ها به نام های لاتین اسامی خاص نیز اشاره شده است. در این ترجمه هیچگونه مقدمه، موخره یا تفسیری به چشم نمی خورد.
رمان کیمیاگر با ترجمۀ فرزانه فرزاد (نشر دنیای نو)
رمان «کیمیاگر» کتابی ترجمۀ شده توسط خانم فرزانه فرزاد در سال 1393 هست که در انتشارات دنیای نو منتشر شده است. علارغم انتقال محتوای نسبتا خوب داستان، در برخی موارد، نثر ترجمه روان بودن خود را از دست می دهد. بسیاری از جملات و عبارات در ترجمه، نسبت به متن اصلی دستخوش تغییر شده اند. مترجم مکان برخی علائم نگارشی و جملات را تغییر داده است. به طور کلی، با توجه به ترجمۀ های پیشین و جدیدتر بودن این نسخه، این ترجمه از کیفیت متوسطی برخوردار است. تعداد پانویسی های این نسخه نیز کم است اما نام های لاتین اسامی نیز آورده شده اند. در ابتدای کتاب، مقدمه ای بسیار کوتاه از سوی مترجم برای نویسنده و آثارش و همچنین، یادداشتی خواندنی از نویسنده به چشم می خورند.
رمان کیمیاگر با ترجمۀ سونیا سینگ (نشر مجید)
ترجمۀ خانم سونیا سینگ از رمان «کیمیاگر»، جدیدترین ترجمۀ موجود از آن می باشد که اولین چاپ آن در سال 1399 و توسط انتشارات مجید منتشر شده است. این نسخه از رمان کیمیاگر نیز، به صورت غیر مستقیم از زبان انگلیسی ترجمه شده است. زبان ترجمۀ سونیا سینگ امروزی است. این ترجمه نسبتا روان می باشد اما دقت چندان مناسبی ندارد. تعدادی عبارت و جمله، نسبت به متن اصلی تغییر کرده اند و در جمله بندی ها و ترجمۀ آن ها دست برده شده است. در این نسخه تقریبا فقط به اشاره به نام های لاتین اسامی خاص اکتفا شده است و خبری از توضیحات دیگر مترجم نمی باشد. در ابتدای کتاب مقدمه ای خواندنی از سوی مترجم برای رمان و همچنین، یادداشتی کوتاه از نویسنده در سال 2002 دیده می شود.
بخشی از متن چهار ترجمۀ مختلف رمان کیمیاگر
ترجمۀ دل آرا قهرمان:
«هنگامی که نخستین انوار سپیده دم پدیدار شد، شبان میشهایش را به سوی خورشید راند. با خود اندیشید: آنها نیازی به تصمیم گرفتن ندارند. شاید به این دلیل است که همواره نزد من می مانند. آنها فقط به آب و علف نیاز دارند و تا زمانی که چوپانشان بهترین چراگاهای آندلس را بشناسد، دوست او باقی خواهند ماند و حتی اگر تمام روزها به هم شباهت داشته و همه از ساعات طولانی و کشدار بین طلوع ساخته شده باشند.»
ترجمۀ حسین نعیمی:
«اولین شعاع صبحگاهی که ظاهر شد، چوپان گله خود را به سمتِ خورشیدِ در حال طلوع هدایت کرد. در اندیشه بود که آن ها، تا زمانی که در کنارم هستند نیازی نمی بینند تصمیمی بگیرند، تنها نیازشان آب و خوراک است… وقتی چوپانشان بهترین چراگاه های اندلس را می شناسد، مسلما از او تمکین می کنند، حرفش را می شنوند، و در کنارش دوستانه باقی می مانند. حتی اگر همه روزها یکی پس از دیگری شبیه هم باشند. یا روزها کش بیایند و زمانشنان در فاصله برآمدن و فرو نشستن خورشید طولانی شود.»
ترجمۀ فرزانه فرزاد:
«وقتی سپیده دمید و روشنایی صبحدم در آسمان پدیدار شد، سانتیاگو گوسفندانش را به سمتی برد که آفتاب از آن طرف طلوع کرده بود. و در این اندیشه بود که گوسفندها به آب و علف نیاز دارند، و تا وقتی که چوپانی مثل من دارند، که بهترین چراگاه های سرزمین آندلس را به خوبی می شناسد، غم و غصه ای ندارند، روزهای طولانی و یکنواختی را در هرجا که باشند، می گذرانند.»
ترجمۀ سونیا سینگ:
«روز در حال آغاز شدن بود. چوپان گوسفندهایش را در جهت طلوع خورشید هدایت می کرد و در همان حال با خودش فکر می کرد هیچ وقت لازم نیست گوسفندها تصمیمی بگیرند، شاید به همین خاطر است که همیشه کنارم هستند. تنها چیزی که برای گوسفند ها مهم بود، آب و غذا بود. تا زمانی که چوپان می توانست بهترین علوفه را در اندلس برایشان مهیا کند، آن ها را دوست می داشتند. روزهای آن ها همیشه تکراری و مثل هم بود، با ساعت هایی تمام نشدنی بین طلوع و غروب خورشید.»