بررسی و مقایسه تطبیقی ترجمه های مختلف کتاب «چنین گفت زرتشت»
کتاب «چنین گفت زرتشت» مشهورترین اثر و شاهکار فیلسوف و نابغۀ آلمانی، فردریش نیچه است که در سال 1883 تا 1885 نوشته شد. این کتاب اثری متفاوت نسبت به بقیه کتاب های فلسفه است زیرا، دارای لحن و زبانی شعرگونه و خط سیری داستانی است. این کتاب هم از دیدگاه درون مایه فلسفی بسیار مهم است و هم از دیدگاه سبک نوشتار و ادبی؛ زیرا نیچه در این کتاب، به شرح و بسط هستۀ اصلی تفکرات فلسفی خود در قالب نوشته ای ادبی، نمادین و لایه لایه پرداخته است. بنابر توضیحات داده شده، چنین گفت زرتشت کتابی نسبتا سخت خوان اما بسیار جذاب و خواندنی است که نوشتن توضیحات، پانویسی ها و تفسیرهای متناسب و کامل از سوی مترجم، برای فهم بهتر مطالب کتاب، بسیار مهم و ضروری است. انتقال لحن و سبک ادبی نیچه در ترجمه نیز از امتیازات بسیار مثبت ترجمه حساب می شود زیرا که بخش قابل توجهی از جذابیت کتابچنین گفت زرتشت، به دلیل نثر ادبی نیچه است.
کتاب چنین گفت زرتشت با ترجمۀ داریوش آشوری (نشر آگه)
داریوش آشوری زبان شناس، پژوهشگر ادبی و مترجم بسیار باسابقه و مشهور ایرانی است که عمدۀ آثار او، در زمینه های علوم سیاسی، علوم اجتماعی، فلسفه و زبان شناسی قرار می گیرد. ترجمه برای داریوش آشوری بیشتر فعالیتی شخصی است و کتاب های انتخابی او کاملا متناسب با سلیقه و زندگی خود اوست. از جمله مشهورترین آثاری که دارویش آشوری ترجمه کرده است می توان به کتاب های «شهریار» از نیکولو ماکیاولی، «غروب بت ها» از فردریش نیچه و نمایشنامه «مکبث» از ویلیام شکسپیر اشاره کرد.
ترجمۀ داریوش آشوری از کتاب «چنین گفت زرتشت» قدیمی ترین ترجمۀ موجود از این کتاب می باشد که اولین چاپ آن در سال 1349 و در انتشارات آگه به چاپ رسیده است، اما بارها طی سال های گذشته توسط مترجم ویرایش شده است. داریوش آشوری این کتاب را به صورت مستقیم از زبان آلمانی ترجمه کرده است. رسم الخط استفاده شده توسط مترجم در این کتاب متفاوت و به فارسیِ پاکیزه نزدیک است. آشوری لحن شاعرانۀ نیچه را به خوبی حفظ کرده است و ترجمه ای را ارائه داده است که از نظر ادبی، بسیار غنی می باشد. علارغم قدیمی بودن زبان کتاب، سخت بودن محتوای گزین گویه های فلسفی نیچه و نثر نمادین او، ترجمۀ ادبی داریوش آشوری روان است و خواندن آن دلنشین است. مترجم برای فهم بهتر اصطلاحات، ارجاعات و گفتارهای نمادین نیچه، پانویسی های بسیار کامل و مفیدی را نیز در انتهای کتاب نوشته است. در ابتدای کتاب نیز مقدمه ای خواندنی از مترجم به چشم می خورد.
کتاب چنین گفت زرتشت با ترجمۀ مسعود انصاری (نشر جامی)
مسعود انصاری از پژوهشگران و مترجمان قدیمی ایرانی بود. او دارای مدرک های دکتری حقوق و دکتری علوم سیاسی بود و تسلط بالایی در زبان انگلیسی داشت و سال ها به تدریس آن مشغول بود. از جمله آثار ترجمه شده توسط مسعود انصاری می توان به کتاب «غروب بتان» از فردریش نیچه و «شوپنهاور» از گیوم مورانو اشاره کرد.
ترجمۀ مسعود انصاری از «چنین گفت زرتشت» به مراتب جدیدتر است و تاریخ انتشار اولین چاپ آن به سال 1377 و انتشارات جامی بر می گردد. مسعود انصاری این کتاب را به صورت غیر مستقیم، از ترجمۀ انگلیسی آن، ترجمه کرده است. این موضوع باعث شده است تا این ترجمه در پاره ای از موارد، از نوشتار اصلی کتاب فاصله بگیرد. از لحن و نثر شاعرانۀ نیچه در این ترجمه خبری نیست اما به طور کلی از روانی نسبتا خوبی برخوردار است. در ابتدای کتاب چنین گفت زرتشت، مقدمه ای بسیار مفصل راجع به نیچه و آثارش به چشم می خورد اما، پانویسی های این نسخه از کتاب بسیار کم می باشد و جای خالی توضیحات بیشتر مترجم در برخی موارد، حس می شود.
کتاب چنین گفت زرتشت با ترجمۀ قلی خیاط (نشر نگاه)
قلی خیاط مترجم و نویسندۀ ایرانی ساکن فرانسه است که دکترای ادبیات تطبیقی دارد و ادبیات فرانسوی تدریس می کند. رمان های «تریستانو می میرد» از آنتونیو تابوکی و «پوست» از کورتزیو مالاپارته، دو اثر ترجمه شدۀ دیگر از قلی خیاط می باشند.
ترجمۀ قلی خیاط از کتاب «چنین گفت زرتشت»، جدیدترین ترجمۀ معتبر آن می باشد که اولین چاپ آن، در سال 1391 و در انتشارات نگاه منتشر شده است. قلی خیاط این کتاب را به صورت مستقیم از زبان آلمانی به فارسی ترجمه کرده است. با ترجمه ای باکیفیت مواجه هستیم که نثر بسیار امروزی و روان تری دارد اما، در این ترجمه نیز لحن و سبک شاعرانه و ادبی نیچه، به طور کامل، به فارسی برگردانده نشده است. در ابتدای کتاب مقدمه ای بسیار کوتاه از طرف مترجم برای نیچه به چشم می خورد. علاوه بر پانویسی های متعدد داخل متن، در انتهای کتاب نیز، چندین پانویسی و تفسیر مفصل برای قسمت های مختلف کتاب آمده است که خواندن آن ها برای درک بهتر این کتاب بسیار مفید است.
بخشی از متن سه ترجمۀ مختلف کتاب چنین گفت زرتشت
«زرتشت تنها از کوه به زیر آمد و باکسی رویارو نشد. اما چون به جنگل ها پای نهاد، ناگاه، خود را با پیرمردی رویارو دید که از کلبه یِ قُدسِ خویش پیِ یافتنِ ریشه در جنگل بیرون آمده بود. و پیرمرد با زرتشت چنین گفت: “این آواره به چشم ام بیگانه نیست: سال ها پیش از اینجا گذشت. نام اش زرتشت بود. اما دگر گشته است. آن زمان خاکسترت را به کوهستان بردی و امروز سرِ آن داری که آتش ات را به دره ها ببری؟ از کیفرِ آتش افروزی نمی هراسی؟”»
ترجمۀ مسعود انصاری:
«زرتشت از کوه فرود آمد و در راه باکسی رو به رو نشد تا اینکه به جنگل رسید. ناگهان پیرمردی را دید که در جستجوی ریشه درختان از کلبه خلوتِ خویش به آنجا آمده بود، با خود چنین گفت: “این رهگذر با خاطرم بیگانه نیست، ده-سالِ پیش از اینجا گذشت، او امروز تا آن هنگام بسیار تغییر کرده است. آری نامش زرتشت بود. ای زرتشت! آن روز خاکسترت را به کوه بردی و اینک آتشت را به دره ها باز می آوری؟ آیا از کیفر آتش افروز بیمی نداری؟”»
ترجمۀ قلی خیاط:
«زرتشت از کوه پایین آمد. در راه کسی را ملاقات نکرد اما وقتی رسید به بیشه، زاهدِ پیر تارک دنیایی را دید که دور از کلبه ی خود، دنبال ریشه و گیاه می گشت. مرد پیر به زرتشت گفت: “این مسافر به چشم من غریبه نیست. چندین سال پیش راهش از این جا گذشت. آن روزها او را زرتشت می نامیدند ولی اکنون تغییر یافته است. دیروز، تو خاکسترت را به کوه می بردی؛ امروز می خواهی شعله ات را به دره ها ببری؟ نمی ترسی از جرم و کیفر این آتش سوزی؟”»