بررسی و مقایسه تطبیقی ترجمه های مختلف رمان «فرانکنشتاین»
کتاب «فرانکنشتاین» یکی از اولین نمونه های رمان های ژانر گوتیک و وحشت مدرن است که در سال 1818 توسط مری شلی نوشته شد. این رمان علمی-تخیلی تحت تاثیر مکتب ادبی رمانتیسم نوشته شده است و تاکنون، منبع الهام خلق بسیاری از آثار ادبی، هنری و سینمایی پس از خود شده است. متن این رمان جذاب، ساده و روان است اما خوانشی نمادین و تخصصی نیز از آن امکان پذیر است. در ادامه برخی از معتبرترین ترجمۀ های رمان فرانکنشتاین بررسی می شوند.
رمان فرانکنشتاین با ترجمۀ محسن سلیمانی (نشر قدیانی)
محسن سلیمانی یکی از مترجمین باسابقه آثار ادبی از زبان انگلیسی به فارسی بود که به خصوص ترجمۀ برخی از آثار کلاسیک ادبیات جهان در نشر افق از جملۀ کارهای ممتاز او است. از جملۀ چنین آثار می توان به ترجمۀ آثاری مانند «تصویر دوریان گری» از اسکار وایلد و «دیوید کاپرفیلد» از چارلز دیکنز اشاره کرد.
ترجمۀ آقای سلیمانی از رمان «فرانکنشتاین»، یکی از قدیمی ترین ترجمه های موجود از آن است که اولین چاپ آن در سال 1388 و توسط انتشارات قدیانی منتشر شده است. این نسخه از ترجمه به صورت مستقیم از زبان انگلیسی ترجمه شده است. این ترجمه از دقت و کیفیت خوبی برخوردار است. آقای سلیمانی در ترجمۀ بسیاری از عبارات و اصطلاحات، به متن اصلی وفادار مانده است و در عین حال، برخی از اصطلاحات و عبارات را برای فهم بهتر در زبان فارسی، معادل سازی کرده است. به طور کلی این ترجمه روان و خوشخوان است و نسبت به ترجمۀ کاظم فیروزمند (ترجمه بعدی) به متن اصلی وفادارتر است. در ابتدای کتاب مقدمه ای کوتاه از طرف مترجم برای نویسنده و آثارش به چشم می خورد. در این ترجمه علاوه بر ذکر نام های لاتین اسامی خاص در پانویسی ها، چند پانویسی هم برای توضیحات بیشتر متن نوشته شده است.
رمان فرانکنشتاین با ترجمۀ کاظم فیروزمند (نشر مرکز)
کاظم فیروزمند نویسنده و مترجم باسابقه ایرانی است که در زمینه های فلسفه، تاریخ، علوم سیاسی، جامعه شناسی و سینما آثار ترجمه ای و تالیفی زیادی دارد. آقای فیروزمند از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه می کند و از جمله آثار ترجمه شده توسط او می توان به کتاب های «شاخه زرین» از جیمز جرج فریزر و «چهره های تمدن» از فرنان برودل اشاره کرد.
اولین چاپ ترجمۀ آقای کاظم فیروزمند از رمان «فرانکنشتاین» در سال 1389 و توسط انتشارات مرکز منتشر شده است. این ترجمه نیز مانند ترجمۀ قبل، از دقت و کیفیت بالایی برخوردار است اما در سبک ترجمه، تفاوت های عمده ای با آن دارد. آقای فیروزمند ترجیح داده است تا ترجمه ای آزادتر از این رمان را به مخاطب ارائه دهد تا انتقال محتوا و درونمایه رمان راحت تر صورت بپذیرد. با توجه به این موضوع، در کنار دقت و کیفیت بالای ترجمه، سلیقه مخاطب در تعیین مثبت یا منفی بودن این سبک تعیین کننده می شود. ذکر این نکته مهم است که در برخی موارد، به علت عدم رعایت مناسب علائم نگارشی و برخی معادل های ثقیل، اندکی از روان بودن متن کاسته شده است. در این نسخه از ترجمه تعدادی پانویسی جهت راحت تر شدن فهم برخی ارجاعات و اشارات به چشم می خورد. در ابتدای کتاب نیز، مقدمه ای خواندنی از سوی نویسنده و پیشگفتاری از سوی پرسی بیش شلی برای رمان، ترجمه و آورده شده است
رمان فرانکنشتاین با ترجمۀ علی سلامی (نشر گویا)
دکتر علی سلامی استاد دانشگاه تهران و مترجم آثار ادبی انگلیسی به فارسی است. از جمله آثار ترجمه شده توسط آقای سلامی می توان به رمان های «جزیره درختان گمشده» از الیف شافاک و «آزردگان و خوارشدگان» از فئودور داستایفسکی اشاره کرد.
این ترجمه از رمان «فرانکنشتاین» به مراتب جدیدتر از دو ترجمۀ پیشین است و اولین چاپ آن توسط انتشارات گویا و در سال 1399 منتشر شده است. بارزترین ویژگی در مقایسه این ترجمه با دو ترجمه پیشین، استفاده از زبان بسیار ساده و امروزی برای ترجمه و بسیار نزدیک بودن متن ترجمه به متن اصلی رمان است. این ترجمه از کیفیت و دقت بسیار بالایی برخوردار است و انتقال لحن نویسنده نسبتا خوب صورت گرفته است. این نسخه از ترجمه، تعداد پانویسی های بسیار بیشتری دارد و مترجم علاوه بر ذکر نام های لاتین اسامی خاص رمان، توضیحاتی مفید و کلیدی راجع به برخی عبارات را نیز نوشته است. در ابتدای کتاب مقدمه ای خواندنی و مفید از سوی مترجم برای نویسنده و رمانش و پیشگفتاری کوتاه از سوی نویسنده به چشم می خورند.
رمان فرانکنشتاین با ترجمۀ فرشاد رضایی (نشر ققنوس)
فرشاد رضایی از مترجمین جوان ایرانی در زمینه ترجمۀ آثار از زبان انگلیسی به فارسی است که ترجمۀ آثاری از جمله «روح گریان من» از کیم هیون هی و «نیم طبقه» از نیکلسن بیکر را در کارنامه دارد.
ترجمۀ آقای فرشاد رضایی از رمان «فرانکنشتاین» بسیار جدید است و اولین چاپ آن در سال 1399 توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است. در مقدمه ای که مترجم برای رمان نوشته است، دلیل ترجمۀ این اثر (زمانی که چندین ترجمه از آن موجود است) و دلیل تفاوت این ترجمه با دیگر ترجمه ها توضیح داده است؛ که اصلی ترین وجه تمایز این ترجمه نسبت به دیگر ترجمه ها است. همانطور که مترجم مدعی شده است، لحن و زبان قدیمی نویسنده با توجه به اینکه متن رمان بیش از 200 سال قبل منتشر شده است، در ترجمه های پیشین به درستی منتقل نشده است. همچنین، دیگر ترجمه های موجود از ویرایش سوم این رمان صورت گرفته است که در این ویرایش، تغییرات عمده ای در متن صورت گرفته است. مترجم کوشیده است تا با ارائه ترجمه ای با لحن و سبک درست و ترجمه از ویرایش اول این رمان، این مشکلات را برطرف کند. در این ترجمه پانویسی ها از کیفیت و کمیت خوبی برخوردارند و ابتدای کتاب، پیشگفتاری از پرسی بیش شلی ترجمه شده است.
بخشی از متن چهار ترجمۀ مختلف رمان فرانکنشتاین
ترجمۀ محسن سلیمانی:
«من می میرم و دیگر چیزی حس نمی کنم. به زودی شعله ی بدبختی هایم خاموش می شود. من از تَل آتش ظفرمندانه بالا می روم. و در میان شعله های عذابم، شادی می کنم. به زودی نور آتش خاموش می شود، خاکسترهایم را باد به دریا می برد، روحم آسوده به خواب می رود و اگر فکری هم بکند، مسلما فقط به همین فکر می کند: بدرود!»
ترجمۀ کاظم فیروزمند:
«اما زودا که خواهم مرد و آنچه اکنون احساس می کنم دیگر احساس نخواهد شد. زودا که این رنج های جان گداز خاموش خموشی گیرد. پیروزمندانه بر تَل آتش تدفین خود برخواهم شد و در عذاب شعله های شکنجه گر شادی خواهم کرد. روشنایی آن آتش سوزان فرو خواهد فسرد و خاکسترم را بادها به دریا خواهند ریخت. روحم در آرامش خواهد غنود، یا اگر اندیشه می کند، مسلما این گونه نخواهد اندیشید. بدرود.»
ترجمۀ علی سلامی:
«اما به زودی می میرم و این احساس را دیگر نخواهم داشت. به زودی این بدبختی های سوزنده به پایان خواهد رسید. پیروزمندانه از هیزم های مرگ بالا خواهم رفت و در عذاب شعله های سوزان شادی خواهم کرد. نور آن آتش خاموش خواهد شد، بادها، خاکسترم را به دریا خواهند برد. روحم در آرامش خواهد آرامید، یا اگر بیندیشد، یقینا چنین نخواهد اندیشید. خداحافظ.»
ترجمۀ فرشاد رضایی:
«اما چیزی به مرگم و پایان این احساسات و افکار نمانده. چیزی به انتهای این مصایب دلخراش نمانده. شادمان از تِل هیزم بالا می روم و میان شعله های سوزان هلهله می کنم. نور آن حریق خاموش می شود و باد خاکستر مرا به دریا می برد. روحم به خواب ابدی می رود و اگر هم بیدار باشد این چیزها را در بیداری نمی بیند. بدرود.»