logo
بررسی و مقایسه تطبیقی ترجمه‌ های مختلف نمایشنامه «کالیگولا»
2

بررسی و مقایسه تطبیقی ترجمه‌ های مختلف نمایشنامه «کالیگولا»

نمایشنامۀ «کالیگولا» یکی از مشهورترین نوشته های آلبر کامو است که در سال 1944 منتشر شد. این نمایشنامه اثری از دورۀ اول نویسندگی کامو (چرخۀ پوچی یا عبث) است که با رمان «بیگانه» و کتاب فلسفی «اسطوره سیزیف»، شباهت های درون مایه ای دارد. کالیگولا متنی ساده و روان دارد اما، خواندن تفاسیر و نقد این نمایشنامه برای فهم بهتر مفاهیم فلسفی و نمادین موجود در آن بسیار مفید است.

 

نمایشنامۀ کالیگولا با ترجمۀ ابوالحسن نجفی (نشر نیلوفر)

ابوالحسن نجفی زبان شناس و مترجم پیشکسوت ایرانی بود که تحصیلات خود را در رشته های زبان شناسی و زبان فرانسوی تحصیل به پایان برده بود. از ابوالحسن نجفی آثار تالیفی و ترجمه ای بزرگی به جای مانده است مانند «غلط ننویسم»، «مبانی زبان شناسی» و ترجمۀ رمان بزرگ «خانواده تیبو».

مشاوره خرید کتاب درسی دکستاپ

این نسخه از نمایشنامه «کالیگولا» قدیمی ترین ترجمۀ موجود است که اولین چاپ آن در سال 1346 و توسط نشر نیلوفر منتشر شده است. به علت قدیمی بودن زبان این ترجمه، در چاپ های اخیر، مقداری ویرایش در متن صورت گرفته است تا زبان آن امروزی تر شود. ابوالحسن نجفی این نمایشنامه را به صورت مستقیم از زبان فرانسه ترجمه کرده است. دقت این ترجمه بسیار خوب و قلم مترجم، شیوا و روان است. یکی از ویژگی های مهم این ترجمه حذفیات کمتر آن نسبت به دیگر ترجمه هاست. در خلال متن، پانویسی و توضیحی دیده نمی شود، اما در ابتدای کتاب مقدمه ای کوتاه و خواندنی از سوی مترجم برای این نمایشنامه نوشته شده است.

 

نمایشنامۀ کالیگولا با ترجمۀ پری صابری (نشر قطره)

پری صابری کارگردان تئاتر، نمایشنامه نویس و مترجم قدیمی و معروف ایرانی است. پری صابری از زبان فرانسه به فارسی ترجمه می کند و از جمله آثار ترجمه شده توسط او می توان به نمایشنامه های «کرگدن» از اوژن یونسکو و «مردگان بی کفن و دفن» از ژان پل سارتر اشاره کرد.

ترجمۀ پری صابری از «کالیگولا» بسیار جدیدتر از ترجمۀ آقای نجفی است و اولین چاپ آن در سال 1389 و توسط نشر قطره به چاپ رسیده است. پری صابری این نمایشنامه را به صورت مستقیم از زبان فرانسوی ترجمه کرده است. متن ترجمه نسبتا به نوشتار اصلی نمایشنامه نزدیک است و از دقت خوبی برخوردار است اما، پری صابری اندکی ترجمه ای آزاد تر را ترجیه داده است و در برخی موارد بیشتر بر انتقال مطلب توجه شده است تا ترجمۀ کلمه به کلمه. به طور کلی این نسخه از ترجمه، نثری مناسب، روان و شیوا دارد. در خلال متن پانویسی یا توضیحی دیده نمی شود. در ابتدای کتاب مقدمه ای مفصل شامل زندگی نامۀ آلبر کامو، زندگی ادبیِ او و توضیحاتی راجع به نمایشنامه، توسط مترجم نوشته شده است که خواندن آن حتما پیشنهاد می شود.

 

نمایشنامۀ کالیگولا با ترجمۀ پرویز شهدی (نشر مجید)

پرویز شهدی از مترجمان خوب و باسابقۀ زبان فرانسه به فارسی می باشد. او در رشتۀ ادبیات تطبیقی در دانشگاه سوربن فرانسه تحصیل کرده است. پرویز شهدی تاکنون، آثار بزرگ بسیاری مانند مجموعه کامل آثار آلبر کامو و رمان «ابله» از داستایفسکی را ترجمه کرده است.

این نسخه از نمایشنامۀ «کالیگولا»، جدیدترین ترجمۀ موجود از آن است که اولین چاپ آن در سال 1396 توسط انتشارات مجید منتشر شده است. پرویز شهدی نیز، این ترجمه را به صورت مستقیم از زبان فرانسوی به فارسی برگردانده است. زبان مورد استفادۀ آقای شهدی برای ترجمه اندکی خاص تر و به نوعی فارسیِ پاکیزه تر است. این ترجمه مانند ترجمه های پیشین از دقت بالایی برخوردار است و زبان آن، به دلیل تسلط مترجم بر زبان ادبی و اصطلاحات اصیل فارسی، بسیار زیبا و روان است. در خلال متن دو پانویسی برای توضیحات بیشتر راجع به عبارات نمایشنامه دیده می شود. در ابتدای کتاب نیز، پیشگفتاری بسیار کوتاه از طرف مترجم، دربارۀ نمایشنامه کالیگولا به چشم می خورد.

 


 

بخشی از متن سه ترجمۀ مختلف نمایشنامه کالیگولا

ترجمۀ ابوالحسن نجفی:

«اسکیپیون: آی عفریت، عفریت عَفِن! باز هم بازی کردی. باز هم داری بازی می کنی؟، هان؟ و به خودت هم می نازی؟

کالیگولا: (با سایه ای از غم) در این گفتۀ تو حقیقتی هست. من بازی کردم.

اسکیپیون: (به همان وضع) تو چه دل پست و خون آلودی داری! وای که از این همه خبث طینت و نفرت چه زجری می بری!

کالیگولا: (با لحنی نرم) دیگر بس است.

اسکیپیون: چقدر دلم به حالت می سوزد و چقدر از تو نفرت دارم!

کالیگولا: (خشمگین) بس کن!

اسکیپیون: و در چه تنهایی پلیدی به سر می بری!

کالیگولا: (ناگهان با صدایی منفجر شونده، خود را روی او می افکند، گریبانش را می گیرد، تکانش می دهد) تنهایی! تو میدانی تنهایی چیست؟ آره، تو تنهایی آدم های شاعر و عنّین را می شناسی؟ تنهایی؟ اما کدام تنهایی؟ تو نمی دانی که آدم تنها هیچ وقت تنها نیست! تو نمی دانی که همه جا بارِ آینده و گذشته همراه ماست! آدم هایی که کشته ایم با ما هستند.»

 

ترجمۀ پری صابری:

«سیپیون: هیولا، هیولای زشت. تو باز هم نیرنگ زدی. نیرنگ زدی، نه؟ و از خودت هم راضی هستی. نه؟

کالیگولا: (کمی مغموم) حرف های تو تا حدی راسته. نیرنگ زدم.

سیپیون: قلب تو چه خونخوار و کثیف باید باشه. چه دردها و کینه ها که تورو شکنجه می دن.

کالیگولا: ساکت، بسه دیگه!

سیپیون: چه قدر به تو ترحم دارم و چه قدر از تو نفرت.

کالیگولا: (خشمگین) بی حرف.

سیپیون: و چه تنهایی ناسالمی.

کالیگولا: (با خشم یقه ی او را می چشبد و تکانش می دهد.) تنهایی؟ مگه تو از تنهایی باخبری؟ از تنهایی شعرا و ناتوانی ها شاید. تنهایی؟ ولی کدوم تنهایی؟ آخ که تو نمی دونی انسان هرگز تنها نیست و همه جا و همیشه سنگینی بار آینده و گذشته به دوش ماست. آدم هایی رو که کشتی با تو هستند.»

 

ترجمۀ پرویز شهدی:

«سیپیون جوان: آه، ای هیولا، هیولای نفرت انگیز. باز هم داری نقش بازی می کنی. داشتی نقش بازی می کردی، این طور نیست؟ از خودت هم خوشنودی، بله؟

کالیگولا (اندکی غمگینانه): آن چه می گویی حقیقت دارد. بله نقش بازی می کردم.

سیپیون جوان (با همان حالت): تو چه قلب خون خوار و پستی باید داشته باشی. آه که این همه بدی و نفرت چه قدر باید آزارت بدهد!

کالیگولا ( به ملایمت.): حالا دیگر ساکت شو.

سیپیون جوان: چه قدر دلم به حالت می سوزد و همزمان چه اندازه از تو متنفرم.

کالیگولا (خشمگینانه.): ساکت شو.

سیپیون جوان: تنها بودنت چه قدر باید نفرت انگیز باشد.

کالیگولا (با خشم فراوان خودش را روی او می اندازد، یقه اش را می گیرد و به شدت تکانش می دهد.): تنهایی! تو می فهمی تنهایی یعنی چی؟ تو فقط با تنهایی شاعرها و ناتوان ها آشنایی داری. تنهایی؟ ولی کدام یک؟ آه، تو این را نمی دانی که آدم هیچ وقت تنها نیست و سنگینی آینده و گذشته همه جا همراهش است. کسانی را که کشته ایم با ما هستند.»

1 دیدگاه
  • Haniyeh پاسخ دهيد 5 / 03 / 1403

    خیلی ممنون ازتون. من تونستم ترجمه مد نظرم رو انتخاب کنو.