مفهوم نقد ادبی به معنی هنر مطالعه، ارزیابی و تفسیر آثار ادبی است. خواندن کتابهایی که درباره «نقد ادبی» نوشته شدهاند، به شما کمک میکند تا درک بهتری از یک اثر داشته باشید، درباره ادبیات قضاوت کنید، ایدهها را از دیدگاههای مختلف مطالعه کنید و در سطح فردی تعیین کنید که آیا یک اثر ادبی […]
«ساموئل بکت» (۱۹۸۹-۱۹۰۶)» یکی از برجستهترین نویسندگان معاصر، نمایشنامهنویس، رماننویس، شاعر و اسطوره ادبی قرن بیستم بود. او در دوبلین ایرلند به دنیا آمد و در کالج ترینیتی تحصیل کرد. «بکت» اولین رمانها و داستانهای کوتاه خود را در دهههای سی و چهل قرن نوزدهم میلادی نوشت.
«بکت» جایزه نوبل ادبیات را در سال ۱۹۶۹ به خاطر رمانها و نمایشنامهها و به پاس خدماتش به ادبیات دریافت کرد. او آثار بسیاری در قالب نمایشنامه، رمان و شعر از خود به جا گذاشته است که جسورانه، تجربی و مدرن هستند.
ساموئل بکت در آثار خود سبک خاصی را دنبال میکرد که شامل به کار گرفتن «جریان سیال ذهن» است. او با استفاده از این تکنیک و با بهرهگیری از تکگوییهای درونی به عنوان دیالوگ، یک فضای انتزاعی در رمانهایش خلق میکرد تا بتواند خود را از تمام محدودیتهای غالب بر نویسندگی برهاند.
بکت را یک نویسنده «مدرنیست» نیز به شمار میآورند. او از طرح داستانیِ متعارف و وحدت زمان و مکان سنتی صرف نظر کرد تا بر اجزای «شرایط انسانی» آثارش، تمرکز کند. «بکت» همچنین به خاطر آغاز جنبشی به نام «مینیمالیسم» در تئاتر و رمان شهرت دارد که به معنای استفاده حداقلی از کلمات در دیالوگها است.
بکت به نوشتن نمایشنامههای «ابسورد (معناباخته) » شناخته شده است. این در حالی است که او آثار داستانی بسیار موفقی نیز دارد که در جوامع ادبی بسیار تحسین میشوند. اگر شما هم به مطالعه آثار این نویسنده علاقهمند شدهاید اما نمیدانید باید از کجا شروع کنید، توصیه میشود خواندن آثار بکت را با نمایشنامههایش شروع کنید تا اول با لحن نوشتار و جهانبینی وی آشنا شوید. فهرست زیر را بخوانید و سپس کتاب بعدی خود را از بکت انتخاب کنید.
۱- «در انتظار گودو»
کتاب «در انتظار گودو» اولین کار حرفهای، مهمترین و موفقترین اثر ساموئل بکت و مشهورترین نمایشنامه ابسورد (معناباخته) جهان به حساب آمده و در سال ۱۹۵۳ نوشته شده است. «در انتظار گودو» سالهاست به عنوان یک داستان نمایشی پیشگام، نمادین و فلسفی برجسته مورد احترام تماشاگران و منتقدان قرار دارد.
در این نمایشنامه، دو مرد به نامهای «ولادیمیر» و «استراگون» را میبینید که در جادهای روستایی باهم ملاقات میکنند و درباره چیزهای بیربط با هم حرف میزنند. هر یک از آنها اشاره میکنند که منتظر فردی به نام «گودو» هستند اما مشخص نیست که از او چه چیزی میخواهند.
در همین حین شخصی به نام «پوزو» به همراه بَرده خود، «لاکی»، وارد صحنه شده و با آن دو مرد مکالمه میکند. پس از رفتن «پوزو»، پسری با پیامی از «گودو» وارد صحنه میشود و به «ولادیمیر» و «استراگون» میگوید که گودو آن شب نمیرسد. پسر اعلام میکند که دقیقا نمیداند او چه روزی میرسد، ولی شاید فردا بیاید…
۲- «آخر بازی» یا «دست آخر»
بکت این نمایشنامه را که مینیمالیستترین اثرش تلقی میشود، در سال ۱۹۵۷ و به زبان فرانسه نوشت. داستان نمایشنامه آخر بازی در یک دوره آخرالزمانی و در جایی میگذرد که از بین همه موجودات جهان، تنها چهار نفر روی زمین باقی ماندهاند.
این افراد عبارتند از: ارباب خانه «هام» که نابینا و کاملا فلج است، والدین او به نامهای «نگ و نل»، و «کلاو» خدمتکار خانه و همدم «هام» که از کودکی با او بزرگ شده است. هام و پدر و مادرش به خاطر این فاجعه آخرالزمانی، پاهای خود را از دست دادهاند و اکنون در سطل زباله زندگی میکنند!
«کلاو» هر روز به دنبال یک بهانه است تا این خانه و این خانواده را ترک کند و به دنبال سرنوشت خودش برود؛ اما با این که از وضعیتش اصلا راضی نیست، هیچوقت تصمیم خود را عملی نمیکند. تا اینکه یک روز متوجه میشود که مادر «هام» مرده و پدرش هم نفسهای آخر را میکشد…
۳- «آخرین نوار کراپ»
«آخرین نوار کراپ» عنوان یکی دیگر از شاهکارهای نمایشی «بکت» است که در سال ۱۹۵۸ نوشته شده و همان فضای ابسورد معمول در نمایشنامههای او را دارد. داستان این نمایش در یک شب دیرهنگام در آینده و در خانه شخصی به نام «کراپ» رخ میدهد.
امشب شصت و نهمین سالگرد تولد این مرد است. او از زمانی که بیست و چهار ساله بود، برداشتهای خود از سال قبل را ضبط و ثبت کرده و سپس شماره نوار و محتویات آن را در دفتری فهرستبندی میکرد و در میز قفلدار خود میگذاشت.
قهرمان این نمایشنامه، مرد نویسنده شکستخوردهای است که اطمینان دارد میتواند با هنر خود جهان را تغییر دهد اما در نهایت متوجه میشود که هیچ چیز عوض نخواهد شد و شاهکار او تأثیری در جهان نداشته است. این واقعیت که کراپ زندگی خود را در تعقیب چنین دیدگاهی تلف کرده است، «آخرین نوار کراپ» را به عنوان یکی از «طعنهآمیزترین» و «دلخراشترین» آثار بکت نشان میدهد.
۴- «مالوی»
بزرگترین شاهکار بکت در داستاننویسی، سهگانه رمانهایی است که با «مالوی» آغاز میشود. او این سهگانه را طی سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۰ به زبان فرانسوی نوشت؛ با این حال، این رمان نخستین بار در سال ۱۹۵۱ به انگلیسی منتشر شد.
قسمت اول رمان روایت مردی منزوی به نام «ژاک مالوی» است که روزی خود را در اتاق مادرش پیدا میکند و تلاش ناموفقی برای ورود به آن دارد. گویا قرار نیست هیچوقت مشخص شود که این خانه در کجا قرار دارد و او چه طور به آن جا رسیده است و حتی معلوم نیست مادرش زنده است یا نه.
«مالوی» منزوی و ازکارافتاده، مردی اهل دانش به نظر میرسد و هر هفته نوشتههایش را به فردی ناشناس تحویل میدهد و از تاریخ تحویل بعدی مطلع میشود. بخش دوم روایت «ژاک موران» کارآگاه کاتولیک و بورژوا است که توسط مقامی به نام «یودی» مأمور شده است تا گزارشی درباره مالوی بنویسد. همینطور که گزارش پیش میرود او به مرور شبیه به مالوی میشود…
۵- «مالون می میرد»
«مالون میمیرد»، نابترین اجراهای روایی داستاننویسی «بکت» است. رمان مالون میمیرد دومین قسمت از سهگانه مشهور این نویسنده است که در سال ۱۹۵۱ به انگلیسی چاپ شد. داستان با مردی شروع میشود که روی تخت خواب در اتاقش منتظر مرگ است و برای گذراندن زمان، قصه میگوید.
محیط او محدود شده به یک اتاق با منظرهای از یک پنجره و موجودی ناچیز در آن که مرتباً تناقضگویی میکند. علاوه بر اینها، دنیای داستانهای مالون شامل پسری به نام «ساپو»، پیرمردی به نام «مک مان» و کارمند یک دیوانهخانه به نام «لموئل» میشود.
همه اینها ظاهراً داستانهایی هستند که براساس دورههای مختلف زندگی خود مالون ساخته شدهاند. در پایان رمان، روایت مالون به آسانی به انحطاط کشیده میشود و با عبارات کوتاهی به پایان میرسد که ممکن است صرفاً پایان خود برای ادامه داستانها باشد…
۶- «نام ناپذیر»
این رمان که در سال ۱۹۵۳ منتشر شد، سومین قسمت سهگانه مشهور «بکت» و یک تراژدی فلسفی و شناختهشده در سطح ادبیات دنیا است. بکت در این رمان مشغلههای فلسفی خود در «مالوی» و «مالون میمیرد» را تا حدی دنبال کرده است. اگرچه این رمان از دشوارترین کتابهای داستانی بکت به شمار میرود، ولی در فهرست همیشگی پرفروشترین رمانهای جهان قرار دارد.
در «نام ناپذیر» هیچ شخصیتی به معنای واقعی کلمه وجود ندارد! در عوض، فقط انبوهی از بازیهای زبانی وجود دارد که ابتدا در پاراگرافها، سپس در جملات پیوسته و در نهایت به صورت یک جمله خیلی طولانی، سازماندهی میشوند.
منتقدان این رمان را چکیدهای از تمام آثار پیشین بکت به شمار میآورند؛ زیرا در آن شما شاهد حضور تقریبا تمام شخصیتهای کتابهای قبلی این نویسنده هستید. از ژاک مالون، موران و یودی که در همین سهگانه با آنها آشنا شدید گرفته تا شخصیت آثار دیگر او.
شخصیت اصلی بینام و نشان این رمان، مدام در حال حرف زدن با خودش است و جملههایی را به زبان میآورد که شاید به ظاهر بیمعنی باشند؛ ولی در کلیت داستان نشاندهنده یک فلسفه عمیق هستند. رمان با این جمله مشهور به پایان میرسد که کلید فهم این داستان است: «من نمیدانم و هرگز نخواهم دانست. در سکوت، شما هیچچیز نمیدانید. شما باید ادامه بدهید. من نمیتوانم ادامه بدهم. من ادامه خواهم داد.»
کلام آخر
در این مقاله سعی شده است تا نقشه راهی برای خواندن برترین و مهمترین کتابهای «ساموئل بکت» به شما داده شود. اما این تنها شروع کار است. برای آشنایی بیشتر با آثاری از این دست توصیه میشود مقالههای «معرفی برترین رمان های کشور ایرلند» و «بهترین رمان ها و نمایشنامه های مکتب ادبی ابزوردیسم (معناباختگی)» را نیز مطالعه کنید.
ساموئل بکت را با نمایشنامه هایش شروع کنیم یا داستان هایش؟
هنوز بررسیای ثبت نشده است.