بررسی و مقایسه تطبیقی ترجمه های مختلف شازده کوچولو
کتاب شازده کوچولو یگانه شاهکارِ بیبدیل «آنتوان دو سنت اگزوپری» است که برای اولین بار در سال 1943 منتشر شد. شازده کوچولو یک ناولا (رمان کوتاه) از دل ادبیات قرن 20ام فرانسه و یکی از درخشانترین آثار کوتاه ادبی در سراسر تاریخ ادبیات است.
این اثر، در کنار رمان «داستان دو شهر» از «چارلز دیکنز»، فروشی بیش از 200 میلیون نسخه در سراسر دنیا داشته و در جایگاه اولِ پرفروشترین کتابهای مستقل تاریخ ادبیات قرار گرفته است.
شازده کوچولو همچنین به بیش از 505 زبان و گویش مختلف در سراسر دنیا ترجمه شده و پس از کتاب مقدس «انجیل»، در رتبه دوم ترجمه شدهترین آثار مکتوب دنیا قرار دارد. این اثر محتوایی جذاب، آموزنده و مناسب برای هر بازه سنی دارد.
شازده کوچولو را میتوان اثری فلسفی و در عین حال فوقالعاده خواندنی و ساده از زندگی انسان دانست؛ اثری که مفاهیم عمیق و لطیف بسیاری را در زندگی کودکی خارق العاده واکاوی میکند: عشق، دوستی، تنهایی و از دستدادن. در ایران نیز از این رمان کوتاه استقبالی بیسابقه صورت گرفته و بیش از 30 ترجمه مختلف از آن موجود است. در ادامه برخی از بهترین ترجمههای این اثر مورد بررسی قرار میگیرند.
1- شازده کوچولو با ترجمه محمد قاضی (نشر امیرکبیر):
محمد قاضی یکی از بهترین و بزرگترین مترجمان ایرانی بود که ترجمه آثار بزرگ بسیاری را در کارنامه دارد. از جمله این آثار میتوان به رمانهای «زوربای یونانی» از نیکوس کازانتزاکیس و «دُن کیشوت» از میگل سروانتس نام برد. برای آشنایی بیشتر با این مترجم و آثار ترجمه شده او، میتوانید مقاله «بهترین آثار محمد قاضی» را بخوانید.
ترجمه محمد قاضی از رمان شازده کوچولو قدیمیترین ترجمه موجود از آن است و برای اولین بار، به صورت مستقیم از فرانسه به فارسی ترجمه شده و در سال 1333 منتشر شده است. این ترجمه در سالهای اول انتشار خود مخاطبین چندانی پیدا نکرد اما، به محض نوشتن تحلیلی از سوی شاملو در مجله «کتاب هفته» در سال 1341، به سرعت طرفداران زیادی پیدا کرد.
در نسخه آقای قاضی، مانند دیگر ترجمههای او، با متنی منسجم طرف هستیم که انتخاب واژگان و معادلهای فارسی برای متن، با دقت و چیره دستی بسیار بالایی صورت گرفته است. محمد قاضی با استفاده از سواد بالای خود در زبانهای فارسی و فرانسوی، تمام کوشش خود را کرده است تا به متن اصلی وفادار بماند و از زبانی معیار برای ترجمه خود استفاده کرده است.
علیرغم نثر شسته و رفته و ساده این نسخه، شاید بتوان گفت لحن نوشتاری کتاب بیشتر مناسب مخاطب بزرگسال است تا مخاطب کودک و نوجوان (که شازده کوچولو در وهله اول برای آنها نوشته شده است)، زیرا نسبت به برخی ترجمههای دیگر از جنبههای شاعرانه و کودکانه کمتری برخوردار است.
از روی این ترجمه، نمایشنامهای نیز توسط عباس جوانمرد ساخته شده که نشر قطره آن را منتشر کرده است.
2- شازده کوچولو با ترجمه احمد شاملو (نشر نگاه):
احمد شاملو یکی از محبوبترین و شناختهشدهترین شاعران و مترجمان ایرانی بود که آثار تالیفی و ترجمهای بسیاری را در کارنامه دارد. از جمله آثار ترجمه شده توسط او میتوان به کتابهای «مرگ کسب و کار من است» از روبر مرل و «گیل گمش» اشاره کرد.
ترجمه شاملو از شازده کوچولو ابتدا به نام «شهریار کوچولو» منتشر شد و بعدها به نام شازده کوچولو تغییر کرد. این ترجمه به مراتب جدیدتر از نسخه محمد قاضی است و اولین چاپ آن در سال 1358 منتشر شده است.
احمد شاملو در ترجمه شازده کوچولو سبک آزاد را پیش گرفته است. او از تمام ذوق ادبی و شاعرانه خود در ترجمه این اثر بهره جسته و متن خود را حتیالامکان به زبان عامیانه و محاورهای رایج در دهه 50 نزدیک کرده است. میتوان گفت که شازده کوچولوی احمد شاملو یک بازآفرینی شاعرانه و بسیار حرفهای از آن در زبان فارسی است که مخاطبین را در سنین مختلف، مجذوب خود میکند.
علیرغم لحن و سبک دلنشین و جذاب این نسخه، شاهد برخی فاصله گرفتنها از واژگان انتخاب شده و سبک اصلی نویسنده در نسخه اصلی شازده کوچولو هستیم. البته سبک اتخاذ شده از آقای شاملو ضربهای به انتقال مفاهیم کلی کتاب و دقت کلی ترجمه نزده است.
3- شازده کوچولو با ترجمه ابوالحسن نجفی (نشر نیلوفر):
ابوالحسن نجفی یکی از پیشکسوتان ترجمه و زبان شناسی ایرانی بود که ترجمه آثاری بزرگ را در کارنامه داشت، از جمله رمان «خانواده تیبو» از روژه مارتن دوگار و نمایشنامه «کالیگولا» از آلبر کامو. زمانی ابوالحسن نجفی ترجمه محمد قاضی از شازده کوچولو را، بهترین ترجمه موجود از آن دانسته است.
ابوالحسن نجفی شازده کوچولو را از زبان فرانسه به صورت مستقیم به فارسی ترجمه کرد و اولین چاپ ترجمه او، در سال 1379 منتشر شده است. ابوالحسن نجفی پس از گذشت بیش از 20 سال، با بیان دو نکته دست به ترجمه دوباره این اثر زده است: 1- وجود برخی اشتباهات جزئی در ترجمههای محمد قاضی و احمد شاملو 2- رعایت نشدن لحن مناسب در این ترجمهها برای انتقال صحیح مفهوم به مخاطبین آن در تمامی سنین.
شازده کوچولوی ابوالحسن نجفی لحنی مابین ترجمه نسبتا تحت اللفظیِ محمد قاضی و آزادِ احمد شاملو دارد؛ در واقع، این نسخه نه لحنی نسبتا ادیبانه دارد و نه لحنی بسیار عامیانه و خودمانی که در زمان حال، برای فهم درست متن آن، مخاطب نیاز به آشنایی با اصطلاحات کوچه و بازاری قدیمی دارد. در نتیجه، در این نسخه با متنی با زبانی نسبتا جدیدتر مواجه هستیم که دقت بالایی در برگردانِ جملات و عبارات به فارسی نیز دارد.
علیرغم این موضوع، در این ترجمه نیز، مانند دو ترجمه پیشین، از برخی اصطلاحات و عباراتی استفاده شده است که برای مخاطبین کودک و نوجوان نسبتا مهجور و قدیمی یا ادبی به حساب میآید. به عنوان مثال در بخش دوم داستان، چندین بار با واژه «میل» مواجه هستیم که برگردان واژه «mile» است که در زبان معیار کنونی جایگاهی ندارد (و پانویس خاصی برای آن وجود ندارد).
4- شازده کوچولو با ترجمه مصطفی رحماندوست (نشر قدیانی):
مصطفی رحماندوست نویسنده، شاعر و مترجم آثار کودک و نوجوان بسیار باسابقه ایرانی است. او از شهرت بسیار بالایی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان برخوردار است و آثار متعددی نیز در این حوزه به چاپ رسانده است. از جمله این آثار میتوان به کتابهای «کتاب بابا آمد، نان آورد» و «زال و سیمرغ» اشاره کرد.
اولین چاپ ترجمه مصطفی رحماندوست از شازده کوچولو در سال 1384 منتشر شد. بنابر گفته آقای رحماندوست، دلیل ترجمه مجدد شازده کوچولو توسط ایشان این بوده است که تا پیش از این، نسخهای کاملا مناسب کودکان و نوجوانان با نثری بسیار ساده از شازده کوچولو موجود نبود.
همانطور که خود مترجم بیان کرده است، این نسخه کاملا بر محوریت مخاطب بودن کودکان و نوجوانان صورت گرفته است. مترجم در این اثر برای هرچه سادهتر کردن نثر آن، اصلاحاتی در عبارات و نحوه گرامر جملات، نسبت به متن اصلی و ترجمههای پیشین، صورت داده است.
5- شازده کوچولو با ترجمه کاوه میرعباسی (نشر نی):
کاوه میرعباسی از مترجمان به نام معاصر ایرانی است که آثار بسیاری را از زبانهای اسپانیایی و فرانسوی و انگلیسی به فارسی ترجمه کرده است. از جمله آثار ترجمه شده از او میتوان به رمانهای «صد سال تنهایی» از گابریل گارسیا مارکز و «سقوط» از آلبر کامو اشاره کرد. برای آشنایی بیشتر با این مترجم و آثار ترجمه شده او، میتوانید مقاله «بهترین کتابهای ترجمه شده توسط کاوه میرعباسی» را بخوانید.
ترجمه کاوه میرعباسی از رمان کوتاه شازده کوچولو از جدیدترین و بهروزترین ترجمههای موجود در بازار کتاب ایران است و اولین چاپ این نسخه، در سال 1394 منتشر شده است. آقای میرعباسی شازده کوچولو را مستقیم از زبان فرانسوی به فارسی ترجمه کرده است.
ترجمه آقای میرعباسی نیز از دقت بالایی برخوردار بوده و بسیار روان و خوشخوان است. آقای میرعباسی نیز برای مناسبتر کردن این متن برای مخاطب کودک و نوجوان، در پارهای از موارد از ترجمه آزادتری برای انتقال لحن نویسنده بهره برده است. معادلهای فارسی انتخابشده برای این ترجمه مناسب فضا و سبک این کتاب بوده و دقت خوبی هم دارد.
قسمتهایی از متن پنج ترجمه:
«وقتی معمایی در آدم زیاد اثر بکند، جرات نافرمانی نمیماند. گرچه این برخورد در هزار میل فاصله از آبادیها و با بودن خطر مرگ در نظرم بیمعنی جلوه کرد، یک ورق و کاغذ و یک خودنویس از جیبم درآوردم. اما در همان دم یادم آمد که من بیشتر جغرافیا و تاریخ و حساب و دستور خواندهام، این بود که با اندک ترشرویی به آدمک گفتم من نقاشی بلد نیستم» از ترجمه محمد قاضی.
«آدم وقتی تحت تاثیر شدید رازی قرار گرفت جرات نافرمانی نمیکند. گرچه تو این نقطه هزار میل دورتر از هر آبادی مسکونی و با قرار داشتن در معرض خطر مرگ این نکته در نظرم بیمعنی جلوه کرد باز کاغذ و خودنویسی از جیبم درآوردم اما تازه یادم آمد که آنچه من یاد گرفتهام بیشتر جغرافیا و تاریخ و حساب و دستور زبان است، و با کج خُلقیِ مختصری به آن موجود کوچولو گفتم که نقاشی بلد نیستم.» از ترجمه احمد شاملو.
«در برابر معمای هیبت آور، کس جرئت نافرمانی ندارد. هرچند که این کار، در هزار میلی هر آب و آبادی و به هنگام خطر مرگ، به نظرم لَغو و بیمعنی میآمد، یک برگ کاغذ و یک خودنویس از جیبم در آوردم. ولی همان دَم به یادم آمد که من اصلا جغرافی و تاریخ و حساب و دستور خواندهام و به آن آدم کوچولو (با قدری کج خلقی) گفتم که نقاشی بلد نیستم.» از ترجمه ابوالحسن نجفی.
«آدم وقتی تحت تاثیر یک رویداد رازآلود قرار گرفته باشد، جرئت چون و چرا ندارد. چون در هزار مایلی نزدیک ترین شهر و روستا بودم و مرگ در چند قدمی من بود، کاری کردم که پوچ و بیمعنی به نظر میآمد: کاغذ و قلمی از توی جیبم درآوردم تا گوسفند بکشم. تازه یادم آمد که من جغرافی و تاریخ و حساب و دستور زبان بلدم. این بود که کمی بد اخلاقی به آدم کوچولو گفتم: من نمیتوانم نقاشی بکشم.» از ترجمه مصطفی رحماندوست.
«معما وقتی زیادی تاثیرگذار باشد برای آدم جرئت نافرمانی باقی نمیماند. گرچه به نظرم بیاندازه بیمعنا میآمد، آن هم با هزار فرسخ فاصله از آبادی و خطر مرگ که از بغل گوشم بود، از جیبم یک برگ کاغذ و یک خودنویس بیرون کشیدم. تازه آن موقع یادم افتاد که بیشتر از هرچی جغرافیا، تاریخ، حساب و دستور زبان خواندهام و (با یک ذره بدخلقی) به آن آقا فسقلی گفتم که بلد نیستم نقاشی کنم.» از ترجمه کاوه میرعباسی.