logo
چرا ادبیات داستانی می خوانیم
0

چرا ادبیات داستانی می خوانیم

یکی از متداول ترین دغدغه های فکری کتاب خوان های چند دهه ی اخیر، این است که چرا باید در دنیای معاصر ادبیات داستانی مطالعه کرد؟ یا به بیانی دیگر، در دنیایی که پیشرفت علم و اطلاعات در آن به گونه ای است که حتی یک عمر کامل نیز، برای فهم و عمیق شدن در مطالب علمی کافی نیست، چرا باید ادبیات داستانی را مطالعه کرد؟

شاید بهترین جواب این باشد که تقریبا در تمامی آثار غیر داستانی و علم محور، ارتباط بین نویسنده و خواننده به کمترین میزان خود می رسد. نویسنده در آثار غیرداستانی سعی بر بیان و بازنمایی حقایق به وسیله ی ساده ترین و خنثی ترین متون را دارد.

نویسنده تلاش می کند تا بی طرفانه مخاطب را از حقایق هستی آگاه سازد و در این حین، خود را به عنوان ناظری سوم شخص در می آورد که کمترین دخالت احساسی، عقیده ای و به طور کلی شخصی را با کتاب و مطالب آن داشته باشد.

https://www.chibekhoonam.net/konkour1404-v1/

در واقع این حذف ارتباط نویسنده و کتاب، روند درست آثار غیرداستانی و علمی و تحلیلی است، اما جنبه های شناختی دیگر انسان چه می شود؟ ارتباط بین نویسنده و خواننده را به عنوان دو انسان در کجا جستجو کنیم؟ درونیات، بیرونیات، تجریبات و عقاید شخصی نویسنده چه می شود؟

چرا زندگینامه و خودزندگینامه می خوانیم

یک روش برای پاسخگویی به سوال مطرح شده، مطالعه ی زندگی نامه ها و خودزندگی نامه ها است. بسیاری از این آثار، جزو ادبیات داستانی نیز قرار می گیرند. اما در چنین آثاری، پررنگ ترین بخش ماجرا شرح اتفاقات و تجربیات درونی و بیرونی نویسنده است. این آثار به خودیِ خود، تنها طرح واره ای از ذهنیت نویسنده نسبت به دنیا را به خواننده ارائه می دهند؛ که البته در جای خود بسیار مفید و کلیدی است.

چرا رمان و داستان کوتاه می خوانیم

تنها ادبیات داستانی است که بهترین راه برای رسیدن به درونیات یک نویسنده را به ما نشان می دهد. با خواندن ادبیات داستانی، به خصوص رمان، ما با نویسنده به عنوان یک انسان دیگر (با تمامی ضعف ها و قوّت های شخصیت او) ارتباط برقرار می کنیم.

در ادبیات داستانی است که ما با بکر ترین و بی واسطه ترین تفکرات و فعل و انفعالات درونی یک انسان مواجه می شویم. خواننده در خلال مطالعه چنین آثاری، حقایقی را متوجه می شود که حتی نویسنده نیز به صورت خودآگاه از وجود آن ها مطلع نیست.

در واقع ادبیات داستانی با انتقال تجربیات گرانبها و شخصی ترین دیدگاه های انسان های دیگر در بازه های زمانی مختلفِ دنیا، باعث افزایش وسعت دید ما نسبت به زندگی می شود. همچنین، مطالعه ی آثار ادبی موجب تقویت توان ما در پیشرفت شخصیتی مان در ابعاد فردی و اجتماعی نیز می شود.

در دنیای معاصر، ارتباطات انسانی از راه دور و بسیار محدودتر از گذشته شده است. بدیهی است که چنین اتفاقی موجب گسستگی و بیگانگی هرچه بیشتر میان انسان ها می شود. در چنین دنیایی که انسان ها درگیر دغدغه های بی شمار زندگی خودشان هستند، ارتباط موثری که موجب ایجاد همدلی و هم فکری واقعی شود، صورت نمی پذیرد.

بدین ترتیب، هر انسان به جزیره ای انفرادی تبدیل شده است که هیچ تصوری از دل زندگی دیگر انسان ها ندارد. دقیقا در این زمانه است که نقش مطالعه ی ادبیات داستانی بیش از همیشه پررنگ می شود. ادبیات داستانی، با توجه به ویژگی هایی که به آن اشاره کردیم، بهترین روش برای ایجاد ارتباطی موثر میان انسان های دور از هم است.

ما در ادبیات داستانی نه تنها با پیشینه و بافتِ حقیقیِ تفکری، فرهنگی، اجتماعی، مذهبی، سیاسی و تاریخی مردم در سراسر دنیا آشنا می شویم، بلکه آن را به نوعی زندگی می کنیم. یکی دیگر از مشکلات دنیای معاصر دور شدن از فضای کتاب و کتابخوانی است.

این اتفاق نیز خود به دلیل انفجار اطلاعاتی و علمی دنیا در چند دهه ی گذشته است. دور شدن انسان از کتابخوانی نیز، ما را از یکی از اساسی ترین نیازهای بشری، یعنی ارتباط اجتماعی موثر و وسیع، محروم می نماید. شاید بشریت هیچوقت به اندازه ی زمان حال نیازمند مطالعه ی ادبیات داستانی نبوده است.

ادبیات غیر داستانی چیست و چه تفاوتی با ادبیات داستانی دارد؟

به طور کلی فرق میان مطالعه ی ادبیات داستانی و غیرداستانی مانند فرق دیدن با چشم و دیدن با دوربین است. ما با دوربینِ نویسنده می توانیم دنیا و طبیعت را دقیق تر و واضح تر از توان بینایی خود ببینیم.

تنها از طریق چشم نویسنده است که ما با ایجاد حس همذات پنداری با او، دنیا را به گونه ای متفاوت و خاص خواهیم دید تا انسان نتواند با چشم دیگران به دیدن بپردازد، حتی مجهزترین و پیشرفته ترین دوربین دنیا نیز نمی تواند توانایی دیدن حقیقی را به انسان ببخشد. متناسب با همین مثال، حجمی بی نهایت از اطلاعات و دانش بدون داشتن زاویه دیدی انسانی و درست، هیچ گاه به درد بشریت نخورده است.

هیچ نیازی نیست میان خواندن آثار داستانی و غیرداستانی فاصله ی زیادی ایجاد شود. به عنوان مثال، یکی از جالب ترین و مفیدترین ترکیب های کتابخوانی، خواندن همزمان یک اثر فلسفی و یک اثر داستانی است. مطالعه این دو کتاب مخصوصا اگر از یک فرد یا یک نوع تفکر باشد، بسیار جذاب است.

به عنوان مثال، خواندن رمان «بیگانه» و کتاب «اسطوره سیزیف» از آلبر کامو در کنار هم یا پشت سرهم، یکی از بهترین این ترکیب هاست. دو کتاب «تهوع» و «اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر» از ژان پل سارتر و دو کتاب «وقتی نیچه گریست» و «روان درمانی اگزیستانسیال» از اروین دیوید یالوم، از جمله دیگر ترکیب های خوب هستند.

در نهایت توصیه ی ما این است که خواندن کتاب های مختلف در تمامی حوزه های داستانی و غیرداستانی را تجربه کنید. هر کتاب خوبی به نحوی متفاوت و خاص باعث پیشرفت شما در زندگی شخصی و اجتماعی تان خواهد شد. هر عملی نیز نیاز به یک انرژی اولیه و شروعی متناسب دارد؛ چه روزی بهتر از امروز برای شروع مطالعه ی ادبیات داستانی؟

داستان کوتاه؛ شروعی خوب برای کتاب خوان شدن

در قدم اول بهتر است برای شروع خواندن آثار داستانی، از داستان های کوتاه و رمان های آسان و مشهور شروع کنید. نمونه هایی از چنین آثاری عبارتند از: «مزرعه ی حیوانات» از جورج اورول، «دنیای سوفی» از یوستین گُردر، «وقتی نیچه گریست» از اروین دی یالوم، «سال بلوا» از عباس معروفی، «شب های روشن» از فئودور داستایفسکی.

«موش ها و آدم ها» از جان استاین (استن) بک، «جاناتان مرغ دریایی» از ریچارد باخ، «کوری» از ژوزه ساراماگو، «بیگانه» از آلبر کامو، «کیمیاگر» از پائولو کوئلیو، «شازده کوچولو» از آنتوان دو سنت اگزوپری، مجموعه داستان های افرادی مانند جلال آل احمد، هوشنگ مرادی کرمانی، صادق هدایت، صمد بهرنگی، هوشنگ گلشیری، فرانتس کافکا و آنتوان چخوف.

بدون دیدگاه
  • هنوز دیدگاهی ارسال نشده است.