«رئالیسم» یا واقع گرایی را میتوان چنین تفسیر کرد: مکتبی ادبی-هنری است که در اواسط قرن نوزدهم در اروپا و آمریکا رواج پیدا کرد. نوع ادبی غالب در مکتب رئالیسم داستان و رمان است و نویسندگان این مکتب، به شعر کم اعتنا بودهاند.
رئالیسم بزرگترین مکتبی است که با نوع ادبی رمان شناخته میشود و بیشتر رمانهای مهم جهان، اغلب رمانهایی رئالیستی بودند. در مکتب رمانتیسم زندگی را طوری نشان میدادند که دوست داشتند آن طور باشد، جذابتر و قهرمانانهتر و پرماجرا تر از آنچه معمولا در دنیای واقعی است به صورت اغراقآمیز و آرمانی.
اما در مکتب رئالیسم، نویسندگان میکوشیدند زندگی را آنطور که عملا و واقعا هست نشان دهند؛ هرچند زشت و ناپسند باشد. توجه به جامعهی بشریِ معاصر، توجه به واقعیت، تاکید بر نثر بجای شعر، برون گرایی، شخصیت اصلی بودن افراد عادی، توجه بسیار زیاد به تاریخ و جزئیات، از ویژگیهای بارز مکتب رئالیسم است.
مکتب رئالیسم همچنین زمینه ساز ایجاد مکتبهای ناتورالیسم با آثار «بالزاک»، «زولا» و رئالیسم کثیف (dirty realism) شده است و خود نیز به چند نوع تقسیم میشود:
رئالیسم انتقادی: بسیاری از آثار ادبی از نویسندگان این دوره، در حوزه رئالیسم انتقادی قرار میگیرد زیرا یکی از هدفهای بنیادین این مکتب انتقاد از وضعیت حاکم بر زندگی انسانها (مخصوصا نظامهایی مانند کمونیسم و سرمایه داری) است.
رئالیسم اجتماعی: این نوع از رئالیسم در روسیه آفریده شد. آثاری که به ترسیم همه جانبه و عینی شخصیتها و جامعهی آنها پرداختهاند، در حوزهی رئالیسم اجتماعی قرار میگیرد؛ مانند رمانهای مادر از ماکسیم گورکی و دُن آرام از میخائیل شولوخوف.
رئالیسم روانشناختی: این نوع از رئالیسم به تشریح کارکرد درونی ذهن، تحلیل اندیشه و احساس، نمایش سرشت انسان و شخصیت او، میپردازد.
رئالیسم کثیف مکتبی فرعی و نسبتا جدید از رئالیسم است که پدرخواندهی آن را چارلز بوکفسکی میدانند (با آثار مانند هزارپیشه، عامهپسند و …). در این جریان ادبی، با تمرکز بر روی جنبه های سیاه و منفی دنیا، به تصویرسازی واقع گرایانهای از آن می پردازند؛ که اغلب با زبانی آغشته به طنز تلخ، استعاره و نماد، کنایه و نیشخند همراه است.
این مکتب توسط نویسندگان آمریکایی قرن 20 پایه گذاری شد و شاخص ترین نویسندگان اش نیز، از آمریکا هستند؛ مانند: «چارلز بوکفسکی»، «ریموند کارور»، «توبیاس وولف»، «ریچارد فورد»، «کورمک مک کارتی» و «کارسون مک کالرز».
در ایران رماننویسی با پیروی از مکتب رئالیسم شروع شد؛ با آثار «محمدعلی جمالزاده»، تهران مخوف از «مرتضی مشفق کاظمی»، برخی از آثار «صادق هدایت»، رمانهای کلیدر و جای خالی سلوچ از «محمود دولت آبادی» و … اکثر داستانهای معاصر و رمانهای سرشناس ایرانی نیز، در حوزه مکتب ادبی رئالیسم قرار میگیرد.
بزرگ ترین نویسندگان این مکتب: