«ساموئل جانسون» یکی از نویسندگان و شاعران برجسته انگلیسی به شمار می آید. او در تاریخ هجدهم سپتامبر سال ۱۷۰۹ در انگلستان به دنیا آمد. پدرش، مایكل جانسون، كتاب فروش بود. ساموئل از كودكی در کنار پرستار زندگی می كرد، چراکه مادرش شیر كافی برای تغذیه کردن او نداشت.
اما پرستار هم بیمار بود و ساموئل جانسون که بیشتر اوقاتش را با او می گذراند، به نوعی از بیماری سل مبتلا شد كه باعث تورم غدد لنفاوی می شد. بنابراین قوای بینایی و شنوایی اش تحت تاثیر قرار گرفت و گوش چپش ناشنوا و چشم چپش تقریبا نابینا گشت.
این بیماری باعث شد صورت جانسون نیز تغییر کند و آبله رو شود. این ناتوانی ها جانسون را بر آن داشت تا به انسانی كاملا مستقل تبدیل شود. کسانی که شخصیت او را توصیف کرده اند بر این باورند که این بیماری باعث شده بود جانسون دلسوزی و هم دردی هیچ كسی را نپذیرد.
او عمده دانش ادبی اش را در کتاب فروشی پدرش آموخت. وی پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، به آکسفورد رفت، اما چون پول کافی برای ادامه تحصیل نداشت، تصمیم گرفت درس خواندن را رها کند و با انتشار مقاله های آموزشی و به عهده گرفتن ریاست مدرسه ای خصوصی زندگی اش را بگذراند.
جانسون در سال ۱۷۳۷ به لندن رفت و در همان سال ها همکاری اش را با مجله جنتلمنز آغاز کرد. او برای این مجله مقاله هایی با موضوعاتی چون سیاست، نقد ادبی و گزارش های پارلمانی می نوشت. اما ساموئل جانسون را نوشتن اشعار هجوآمیز به شهرت رساند. او در سال 1738 منظومه ای با نام «منظومه لندن» را منتشر کرد که شامل اشعاری هجوآمیز بودند. اشعار این مجموعه با سروده های کسانی همچون الکساندر پوپ مقایسه می شدند.
او در سال ۱۷۴۷ طرحی از یک فرهنگ نامه بزرگ را به لرد چستر فیلد ارائه داد و لرد چستر فیلد نیز از این طرح حمایت کرد. پس از آن جانسون شروع به نوشتن فرهنگ زبان انگلیسی کرد. «فرهنگ نامه زبان انگلیسی جانسون» در حال حاضر یکی از کتاب های مرجع زبان انگلیسی است و محققان بسیاری به آن رجوع می کنند.
این اثر به عنوان منبعی برای انجام تحقيقات تاريخی زبان انگليسی شناخته می شود. فرهنگ زبان انگلیسی در زمان حیات جانسون به چاپ پنجم رسید. باید گفت که هدف جانسون از نوشتن چنین فرهنگی، پالایش زبان انگلیسی از اصطلاحات بیگانه، جلوگیری از استفاده نابه جا از کلمات و لهجه های مختلف بود.
این کتاب در کنار تحقیقات با ارزش دیگر جانسون سبب شده تا منتقدان قرن بیستم از قرن هجدهم با عنوان قرن جانسون یاد کنند. بعدتر جانسون منظومه ای با نام «بيهودگی آرزوهای انسان» را سرود و منتشر کرد. ساموئل جانسون در سال ۱۷۴۹ تراژدی «ایرنه» را منتشر کرد.
این تراژدی در طول سفر جانسون به اسکاتلند تالیف شده بود. علاوه بر آن منظومه طولانی بیهودگی اعمال انسان که نشان از بدبینی همیشگی شاعر داشت نیز در همین سال منتشر شد. جانسون در بین سال های ۱۷۵۰ و ۱۷۵۲ یک سلسله مقاله در روزنامه رامبلر منتشر کرد. او در آن زمان خود سردبیری این روزنامه را بر عهده گرفته بود.
در همین زمان ساموئل جانسون گوشه پنهان دیگری از نبوغ خود را آشکار نمود و رمان فلسفی «شهزاده حبشه» را در دو جلد تالیف کرد. او از سود انتشار این کتاب هزینه کفن و دفن مادرش را تامین کرد. جانسون که با فرهنگ نامه اش در محیط ادبی انگلیس به شهرت رسیده بود و اعتباری کسب کرده بود، با انتشار این رمان در دنیا مشهور شد. کتاب شهزاده حبشه تا کنون به زبان های مختلفی ترجمه شده و خوانندگان بسیاری در سراسر دنیا پیدا کرده است.
ساموئل جانسون مدتی نیز وظیفه اداره نشریه آیدلر را بر عهده داشت و توانست در آن زمان مقاله هایی را در این نشریه منتشر کند. جانسون در سال ۱۷۷۳ با همراهی یکی از دوستانش که او نیز نویسنده بود و جیمز بازول نام داشت، به اسکاتلند سفر کرد. جانسون و بازول هرکدام از این سفر کتابی به ارمغان آوردند. کتابی که به قلم جانسون نوشته شد، «سفری به غرب جزایر اسکاتلند» نام داشت و شامل تحقیقاتش درباره تمدن و آداب و رسوم جزایری بود که از آنان بازدید کرده بودند.
جانسون در تمام طول زندگی به دنبال آن بود تا تعادلی میان عقل و مذهب برقرار کند. این تلاش در آثارش نیز خود را نشان داده است. قلم او قوی، آمیخته با طنز و سرشار از خرد و معرفت بود. کتاب هایی همچون «زندگی نامه ریچارد سویج»، «نظرات گوناگون درباره تراژدی مکبث»، «زندگی نامه توماس براون» و «زندگی شاعران» نیز از دیگر آثار اوست.
جیمز بازول کتابی درباره جانسون نوشته است که «زندگی ساموئل جانسون» نام دارد. این کتاب برای شناخت شخصیت این نویسنده بسیار مفید است. ساموئل جانسون به تاریخ سیزدهم دسامبر سال ۱۷۸۴ در لندن دیده از دنیا فروبست.