«فرانتس کافکا» یکی از بزرگ ترین نویسندگان قرن بیستم است که در 3 ژوئیه 1883 در پراگ زاده شد. او در دانشگاه به تحصیل در رشته ی حقوق پرداخت و در کنار آن در کلاس های ادبیات و هنر نیز حضور به هم می رساند. او برای امرار معاش در یک موسسه بیمه مشغول به کار گشته بود و همزمان به نوشتن هم می پرداخت. فرانتس کافکا در سال 1924 در اثر بیماری درگذشت و در پراگ تدفین گشت.
فرانتس کافکا از آن دست نویسندگانی بود که در دوران حیاتش چندان به شهرت نرسید. اگرچه این اتفاق تا حد زیادی به میل خودش برای شناخته نشدن مربوط بود. تاحدی که او به دوستش وصیت کرده بود پس از مرگ نیز نوشته های وی را چاپ نکنند. برخلاف خواست کافکا، بسیاری از نوشته های او به چاپ رسیدند و از قضا به شدت مورد استقبال مخاطبین و منتقدین واقع شدند. او برای نوشتن از زبان آلمانی بهره می گرفت و آن را حقیقی تر از دیگر زبان ها می دانست.
آثار کافکا عبارت اند از:
فرانتس کافکا در طول زندگی اش چندان ارتبط دلچسبی با والدین خود به خصوص با پدرش نداشت؛ به همین دلیل بخشی از آثار او مستقیما به پدرش نوشته شده و یا اینکه می توان رگه هایی از خشم و نفرت به پدر را در داستان ها یافت. از طرف دیگر او در دنیای واقعی نیز هم چون دنیای آثارش، انسان دردمندی بود و همیشه با بیماری های روحی و جسمی دست به گریبان بود.
تعداد قابل توجهی از آثار فرانتس کافکا به فارسی ترجمه شده است. به واسطه ی قلم سخت او و اصطلاحات و استعاره هایی که به کار می برد، ترجمه کار سخت تری می شد؛ اما بوده اند مترجمینی که با موفقیت آثار کافکا را به فارسی برگردانند.
کسانی هم چون «فرزانه طاهری»، «امیر جلال الدین اعلم»، «حسن قائمیان»، «علی اصغر حداد» از مترجمینی هستند که دست به ترجمه آثار کافکا به فارسی بردند. کنار تمام این افراد، بایستی به «صادق هدایت» نیز اشاره کرد. او نه فقط برخی آثار کافکا را ترجمه، بلکه بسیار زیاد از او تاثیر پذیرفت و در کتاب های خودش این تاثیرات را پیاده کرد. صادق هدایت با تاثیری که از ترجمه ی کتاب مسخ گرفت، کتاب «بوف کور» خود را نوشت.