«ویکتور فرانکل»، عصب شناس اهل آلمان، در 26 مارس 1905 در اتریش متولد شد. او در دوران تحصیلش علاقه مند به حوزه روان شناسی شد و حتی توانست با فروید نیز ارتباطاتی بگیرد. اگرچه در ادامه ی راهش به جریان هایی که در تقابل با فروید برخاستند از جمله مکتبی که آلفرد ادلر آغاز نمود، پیوست.
او به فلسفه و روان شناسی مشغول بود و توانست در حیطه روان پزشکی و عصب شناسی به درجات علمی بالایی برسد. وی زمانی که سی و هفت سال داشت به علت یهودی بودن به اردوگاه آشویتس منتقل شد. تجربه ای بسیار سخت و کشنده که نتیجه ی خوبی در پی داشت.
او در دورانی که در اردوگاه کار اجباری به سر می برد دریافت که برای تحمل رنج آن جا نیاز به یک معنا دارد. تفکرات وی پیرو این موضوع سبب شد سال ها بعد از آزادی، او رویکردی تحت عنوان معنادرمانی را در روان شناسی بنا نهد.
ویکتور فرانکل معتقد بود شفا، زمانی است که در رنج خود معنایی بیابیم. او در آثارش به طور مفصل به شرح رویکرد خود پرداخته است. در دنیای روان درمانی، فرانکل را از دسته ی اگزیستانسیالیست ها می دانند که نقشی مهم در حوزه روان ایفا کرده است.
مهم ترین و معروف ترین کتاب ویکتور فرانکل «انسان در جست و جوی معنا» نام دارد. او در این کتاب به شرح خاطرات خود در اردوگاه کار اجباری می پردازد و رنج هایی که تجربه کرده است را شرح می دهد؛ در ادامه به اهمیت معنا در زندگی و به ابعاد روان شناختی تجربه اش نگاهی می اندازد. این کتاب در ایران توسط مرجان ایزدی ترجمه و با استقبال بسیار زیادی مواجه گشته است.