فیلتر محصولات logo
مرتب سازی بر اساس
  • 7 کالا
مرتب سازی بر اساس

بینوایان

بینوایان رمانی است که شخصیت‌های داستانی و جاویدان ژان والژان و کوزت را، به دنیای ادبیات معرفی کرد. ویکتور هوگو، نویسنده و شاعر بزرگ فرانسوی، رمان بینوایان را در سال 1862 منتشر کرده است. کتاب بینوایان را یکی از بزرگ‌ترین آثار ادبی در قرن 19ام میلادی می‌دانند. هوگو برای نوشتن این رمان مدت 30 سال زمان صرف کرده است.

ویکتور هوگو یکی از بزرگترین پیشگامان مکتب رمانتیسم در ادبیات بود و شهرت جهانی او نه تنها برای آثار داستانی اش، بلکه به دلیل اشعار و نقاشی‌هایش نیز است. از بسیاری از آثار هوگو در ساخت موسیقی و فلیلم‌های متعددی اقتباس شده است؛ فیلم سینمایی (Les Misérables) با بازی هیو جکمن و راسل کرو.

هوگو در قسمت ابتدایی رمان بینوایان به اسقفی به نام میری‌یل می‌پردازد. میری‌یل مهربان و پاکدل است که به بینوایان کمک میکند و چنین چند صفحه‌ی ابتدای کتاب به شرح ویژگی‌ها و کارهای او اختصاص داده شده است. در ادامه داستان شخصیت اصلی رمان، ژان والژان، را می‌خوانیم.

ژان والزان که برای سیر کردن شکم خود و خانواده‌اش مجبور به دزدی نان شده است، به پنج سال زندان محکوم می‌شود که به دلیل تلاش های متععد به فرار، 19 سال را در زندان سپری میکند و سپس آزاد میشود. آزاد شدن ژان والژان مصادف می‌شود با شروع بدبختی های بیشتر او؛ زیرا که به دلیل دوران محکومیتش به او برگه‌ای مبنی بر مجرم بودنش داده اند.

پس از کلی گرسنگی و بدبختی کشیدن، ژان والژان به خانه اسقف پناه میبرد. پس از ماجرای جالبی که والژان با اسقف رقم می‌زند، هوگو داستان را به سمت سیری عاشقانه می‌برد جایی که ژان والژان با فانتین، مادر کوزت، آشنا می‌شود. کوزت دختر یتیم فانتین است که به خانواده‌ی سنگدل تنادریه‌ها سپرده شده است اما در شرایط بسیار اسفناکی زندگی می‌کند.

ژان والژان تصمیم می‌گیرد کوزت را به مادرش برساند و از اینجاس که بقیه اتفاقات و افت و خیزهای این رمان بزرگ شروع می‌شود. از جمله آثار ویکتور هوگو که به فارسی ترجمه و چاپ شده‌اند می‌توان به کتاب‌های «گوژپشت نتردام» با ترجمه‌ی «محمدرضا پارسایار» (نشر هرمس) و «آخرین روز یک محکوم» با ترجمه‌ی «بنفشه فریس آبادی» (نشر چشمه) اشاره کرد. این کتاب نیز توسط «ناهید ملکوتی» و «نسرین تولایی» ترجمه در نشر نگاه به چاپ رسیده است.

 


 

در بخش هایی از کتاب بینوایان می خوانیم:

«رنج بردن مرا تا کجا می‌کشاند؟ به نیستی. شاد زیستن مرا به کجا می‌برد؟ به نیستی. پس بهتر نیست که شاد بزیم؟ در این جهان باید یا خورد یا خورده شد و من خورنده‌ام. دندان بودن بهتر از علف بودن است، عقل چنین اقتضا می‌کند. از هر سو که بروی در پایان خط گورکن انتظارت را می‌کشد.»

«به باور ما، اگر درون و روح آدمی با چشم قابل رویت بود هرکس متوجه این مسئله عجیب می‌شد، که هریک از طبایع انسانی، در باطن خود شبیه به جانوری است. این رازی است که بر اندیشمندان جهان پوشیده نیست، از صدف تا عقاب و از خوک تا ببر را می‌شود در نهاد آدم یافت. در وجود همه افراد بشر می‌توان جانوری را یافت و گاه در نهاد یک آدم چند جانور با هم حضور دارند.»

«لحظات بحرانی همواره تابش‌هایی دارند که گاه باعث کوری ما شده و گاه برعکس به ما روشنایی می‌بخشند.»

«بعضی از آدمها، دارای سرشتی هستند که دربرابرسختیها پایدار می مانند، فقرو تهی دستی که به طور عادی نامادری‌ای بی‌رحم است، برای افرادی این‌گونه مادری دلسوز می‌شود و محرومیت، فکر و روحشان را قوت می‌بخشد. در چنین حالی فقر غرور پدید می‌آورد و بدبختی مایه بزرگ‌منشی و والاهمتی می‌گردد.»

بیشتر