نقد و بررسی
آمریکایی
رمان «آمریکایی» یکی از شاهکارهای هنری جیمز است که در ابتدا، به صورت سریالی در مجلۀ ماهانه و آمریکاییِ «آتلانتیک» در بازۀ سال های 1876 تا 1877، منتشر شد. در نهایت، در سال 1877 نیز، نسخه کتاب این رمان چاپ شد. هنری جیمز نویسنده ای آمریکایی-انگلیسی بود که به عنوان نماد اصلی و کلیدی در تحول سبک ادبی غالب از مکتب رئالیسم به مدرنیسم، شناخته می شود.
هنری جیمز در خانواده ای مشهور و بسیار مهم زندگی می کرد؛ به عنوان مثال برادر او ویلیام جیمز، فیلسوف و روانشناس بسیار سرشناسی بود. بسیاری از منتقدان هنری جیمز را از بزرگترین نویسندگان کشور انگلیس می دانند. او مدتی را در فرانسه زندگی کرد و در آنجا، با تورگنیف، امیل زولا و گوستاو فلوبر آشنا شد. هنری جیمز در سال های 1911، 1912 و 1916 نامزد دریافت جایزۀ نوبل ادبیات شد اما هرگز آن را کسب نکرد.
اصلی ترین وجه متمایز آثار هنری جیمز، پرداختن آن ها به مسائل اجتماعی و زناشویی مهاجران و تبعیدی های آمریکایی، انگلیسی و به طور کلی اروپایی است. ویژگی اصلی آثار داستانی او تجزیه و تحلیل روانی واقع گرایانه، نثر شاعرانه و نسبتا پیچیده، بی طرفی در توصیف شخصیت ها و کندوکاو در اعماق ذهن قهرمانانش برای بیان کشمکش های درونی آن هاست. درون مایۀ رمان های او اغلب تقابل میان فرهنگ ها، ارزش های حاکم و شیوه زندگی اروپایی ها و آمریکایی هاست؛ که اولی ها سنت گرا، ظاهربین و جاافتاده و دومی ها جاه طلب، ساده و نوگرا هستند.
کریستوفر نیومن قهرمان رمان «آمریکایی» است. در سال 1868 این قهرمان داستان که تاجری نوپا اما خوش قلب است، در توری بزرگ به سراسر اروپا شرکت کرده است. او از ده سالگی برای زنده ماندن کار کرده و مدتی نیز در جبهه های جنگ داخلی آمریکا جنگیده است. نیومن پس از چندین سال به ثروت بزرگی رسیده است و خود را در سن سی سالگی بازنشسته کرده تا به زندگی برسد و ازدواج کند.
نیومن طی گردش های خود دختر نقاشی نئومی آشنا می شود و قصد خریدن یک نقاشی از او را می گیرد. کمی بعد او با پدرش آشنا شده و با او صمیمی می شود. در همین اوضاع، طی اتفاقی، نیومن با بیوه ای به نام کِلِر دو سینتره آشنا شده و از او خوشش می آید و برای همین، به پدر نئومی پول می دهد تا به کِلِر فرانسوی آموزش دهد. از طرفی نئومی از نقاشی دلزده شده است و سعی می کند غیرمستقیم به نیومن بفهماند که قصد شروع زندگی ماجراجویانه ای با او دارد اما، نیومن متوجه این موضوع نمی شود.
خط داستانی اصلی رمان بر اساس ماجراهای این سه شخص و دیگر افرادی همچون تریسترام، دوست نیومن، و برادر کِلِر، والنتین، ساخته و پرداخته شده است. هنری جیمز با ظرافت تمام توانسته است با نقل داستانی ساده و عاشقانه و پرکشش، درون مایه ای غنی، فلسفی و انتقادی نیز در خلال ماجراها بگنجاند که نثری زیبا و شاعرانه، این محتوا را همراهی می کند.
از جمله دیگر آثار ترجمه شده از هنری جیمز می توان به رمان های «تصویر یک زن» با ترجمۀ مجید مسعودی (نشر نیلوفر، علمی و فرهنگی) و «اروپایی ها» با ترجمۀ عباس خلیلی و فرشته داوران (نشر مرکز) اشاره کرد. این کتاب نیز توسط فرزانه شیخ ترجمه شده است.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«از شکم مادر، مجرب زاده شده بود، و در اوج تنگدستی همیشه چیزی برای لذت جویی یافته بود، حتی آن وقت که نیازش مثل جامه موئین راهب قرون وسطا آزارش داده بود. زمانی شده بود که گفتی شکست به گونه ای مقهور ناپذیر، تنها بهره و نصیبش از زندگی گشته بود. بدشانسی رفیق بالینش شده و به هرچه دست زده، نه به طلا، که به خاکستر بدل کرده بود. روشن ترین و نیرومندترین ادراکش از عنصری ماوراءالطبیعه در کاروبار جهان وقتی به سراغش آمد که لجاجت و سماجت بدبیاری به منتهی رسیده بود. آن موقع به نظرش رسیده بود که در زندگی چیزی قوی تر از اراده خود او هم هست، ولی آن چیز مرموز فقط می توانست شیطان باشد، و از این جهت نسبت به این نیروی گستاخ، احساس خصومت شدیدی بر او چیزه شد. کاملا فهمیده بود که یکسره اعتبار و اعتماد را از دست دادن، عدم توانایی در به دست آوردن یک دلار، و شب هنگام در شهری ناآشنا بودن بی آن که یک شاهی برای تسکین غربت داشته باشی، به چه معنی بود.»
«بالای تپۀ بلندی در پوتی یر، آن جا که شهری کوچک دورتادورش چنبر زده، گردشگاه عمومی قشنگی هست با درختان انبوه و دره تنیده که به مزارع حاصل خیزی چشم انداز دارد. پیش تر شاهزادگان انگلیسی آن جا برای حقوقشان جنگیدند و آن را حفظ کردند. بیشتر روز بعد را نیومن در این تفرجگاه آرام، به قدم زدن پرداخت و گذاشت نگاه های حیرانش خوب این منظره تاریخی را نظاره کند. اما اگر بعدها کسی از او می پرسید که آن جا میادین ذغال سنگ بود یا تاکستان انگور به طرز مأیوس کننده ای از پاسخ در می ماند. خود را کاملا به انبوهی سپرده بود که تفکر به هیچ روی از سنگینی اش نمی کاست.»
«مادام دو سینتره، گاه سخنان بس ظریفی به او می گفت: "هیچ لطفی در شما نمی بینم، هرگز به من فرصت نمی دهید که دستتان بیندازم، که اصلاحتان کنم؛ به خاطر این ها با شما معامله کردم. انتظار داشتم از آن ها لذت ببرم ولی شما هیچ کار وحشتناکی نمی کنید. به طور یأس آوری بی عیب و ایرادید. واقعا احمقانه است، ولی این به این شکل برایم لطف و هیجانی ندارد. بایستی به مرد دیگری شوهر می کردم." نیومن پاسخ داد: "متاسفانه این بدترین کاری است که از من برمی آید. لطفا این نقص را ندیده بگیرید. به مادام دو سینتره اطمینان بخشید که خود او، دست کم دستش نخواهد انداخت، زیرا از هر جهت رضایت بخش است." گفت: "کاش می دانستید چه بی کم و کاست، همانی هستید که حسرتش را می کشیدم."»
مفید بود؟
2
0
بیشتر
کمتر