اتاق افسران
اتاق افسران در یک نگاه
:- ادبیات قرن بیست و یکم فرانسه
- رمانی ضد جنگ با رویکردی انتقادی و تاریخی
- روایتی تازه و واقع گرایانه از قربانیان جنگی
- برندۀ جایزۀ ادبی فرانسه
اتاق افسران
کتاب «اتاق افسران» ماجرایی است ساده و کم و بیش واقعی از گوشه ای از جنگ جهانی اول به قلم مارک دوگن. این رمان که در سال 1998 منتشر شد، هجده جایزۀ ادبی را به خود اختصاص داد. مارک دوگن نویسند و کارگردان فرانسوی است که بیشتر به خاطر کتاب اتاق افسران شهرت یافته است. او این کتاب را بر اساس تجربۀ اجدادش از جنگ نوشته است. از این کتاب فیلمی سینمایی نیز در سال 2001 اقتباس شده است.
پیش از آنکه کتاب در غرب خبری نیست توسط اریش ماریا رمارک نوشته شود، جنگ از زبان و به روایت و با تبلیغ های جنگ افروزان و جنگ سالاران، داستان حماسیِ پرهیجانی بود مملو از دلاوری ها، رشادت ها، فداکاری ها، مدال ها و نشان های افتخار. اما ماریا رمارک در کتابش فاتحۀ این ادعاها و تبلیغ های دروغین را خواند و طبیعی است پس از او نویسندگانی راهش را ادامه دادند. اما مارک دوگن در کتاب اتاق افسران، چهره ای از جنگ را نشان می دهد که تا به حال کم و بیش ناگفته مانده است.
مارک دوگن با سبکی ساده و شیوه ای روان و بی پیرایه، ماجرای زندگی چند تن از انسان هایی را نوشته که اگرچه همه جای بدن و همه ی اعضای شان سالم است، ولی هرگز نمی توانند مانند یک انسان عادی درون اجتماع زندگی کنند. چون فجایع جنگ و آسیب هایش، به چهره ی آن ها نقاب دیوی را چسبانده که به قول خودش برای دیگران ترس ایجاد می کنند یا ترحم و یا خیلی کم احساس همدردی. این رمان که برندۀ جایزه در فرانسه شده است خواننده را به روزهای ویرانگر جنگ جهانی اول می برد. دوگن با رویکردی انتقادی، چهرۀ هولناک و مرگبار جنگ را نمایان کرده است.
رمان اتاق افسران دربارۀ "آدرین فورنی" یک ستوان در جنگ جهانی است که قهرمان و شخصیت اصلی داستان نیز هست و کتاب با زاویه دید او روایت می شود. آدرین فورنی قبل از شروع جنگ یک مهندس راه آهن بوده است که تنها چند ماه مانده به اعزام در جنگ، کار جدیدش را در پاریس شروع کرده بود.
آدرین در روز اول که یک ماموریت سادۀ شناسایی بود و قبل از اینکه حتی با افسری آلمانی مواجه شود، جراحتی جدی بر می دارد. او مورد اصابت یک گلولۀ منحرف شده قرار می گیرد که موجب کشته شدن افسران دیگر و اسب آدرین می شود. این گلوله همچنین صورت آدرین را به شکل فجیعی زخمی می کند. او که ناامید و به صورت دائم از ریخت افتاده شده است، بقیۀ جنگ را در بیمارستان می گذارند.
در کنار او، افراد دیگری نیز با جراحت های مشابه هستند از جمله زنی به نام "مارگریت" که هنگام پرستاری در جبهۀ غربی صدمه دیده است. آشنایی با مارگریت سرآغاز دیدارهایی عاشقانه نیز هست. درنهایت فک و دهان آدرین توسط جراحان پلاستیک که در آن زمان پیشگام بودند، بازسازی می شود. اما او اکنون باید با این واقعیت کنار بیاید که بخش بزرگی از صورتش از بین رفته است.
این رمان تجربیات این گروه را بعد از جنگ جهانی اول و زندگی آن ها تا شروع جنگ جهانی دوم را دنبال می کند. کتاب مارک دوگن، یک کتاب ژانر جنگی دربارۀ سنگرها و استراتژی ها نیست. بلکه دربارۀ تباهی و دردهای روانی و جسمیِ مرتبط با برگشتن به چرخۀ زندگی عادی است. این رمان کم حجم اما درخشان و ظریف از بقا در جنگ سخن می گوید.
پدیدۀ جنگ در رمان اتاق افسران، دارای شخصیت است و این شخصیت با وجود غایب بودن و سپری شدن داستان در بیمارستان، تاثیرگذاری و حضور پررنگی دارد. دوگن زمان، مکان و شخصیت ها را به گونه ای ساده اما ماندگار در ذهن توصیف می کند و جراحت شخصیت ها را به گونه ای با جزئیات و دقیق روایت می کند که خواننده می تواند کاملا آن را متصور شود. تجربۀ راوی از بهبود زخم ها تجربه ای آمیخته به امید، درد، فقدان، عشق، دوستی و یأس است.
از جمله دیگر آثار مارک دوگن می توان به «خانوادۀ نفرین شدۀ کندی» و «ییلاق انگلیسی» اشاره کرد. کتاب حاضر توسط پرویز شهدی برگردانده شده و در انتشارات چشمه به چاپ رسیده است. پرویز شهدی از مترجمان خوب و کهنه کار ایرانی است که کتاب هایی نظیر «شرق بهشت» از جان استاین بک، «باغ آلبالو»، «سه خواهر» و «دایی وانیا» از آنتوان چخوف و «رستاخیز» از تالستوی را ترجمه کرده است.
در بخش هایی از کتاب اتاق افسران می خوانیم:
بعدها بارها از خودم می پرسیدم چه عاملی می توانست ما سه نفر را آن قدر به هم نزدیک کند: یک خلبان یهودی، یک اشراف زاده ی خشکه مقدس اهل بروتانی و یک جمهوری خواه غیر مذهبی اهل دوردونی. به طور حتم دلیلش همجواری اجباری مان نبود؛ برعکس، این اختلاف ها می توانست ما را از یکدیگر منزجر و برای هم تحمل ناپذیر کند. البته زخم هایمان بی شک ما را به هم نزدیک می کرد، هر کدام از ما که قرار بود به اتاق عمل برود، آن دو نفر دیگر تا دم در همراهی اش می کردند و پس از پایان عمل هم به اتاق برش می گرداندند. این همبستگی نسبت به سایر رفقای هم اتاقی مان هم وجود داشت؛ همچنین برای زخمی های طبقۀ همکف که عضوهایی از بدن شان را از دست داده بودند.
یاد گذشته که می افتادیم هرگز از زمان احضارمان به خدمت و احضار به جبهه فراتر نمی رفتیم. ویل خیلی وقت ها از ذوق و سرمستیِ پرواز بر خطوط آلمانی ها حرف می زد. می گفت گاهی وقتی اعلام می کردند یک هواپیمای دشمن در منطقه ظاهر شده، هنگام نشستن در اتاقک هواپیما برای پرواز و رفتن به استقبال آن، تمام بدنش شروع می کرده به لرزیدن. ولی به محض اینکه ملخ موتور شروع می کرده به چرخیدن، ترس از وجودشان ناپدید می شده. در هوا خود را شکست ناپذیر احساس می کرده، انگار زندگی خیالی بیش نبوده. امروز هم باز یک فکر بیشتر در سر نداشت: دوباره پرواز کند. دوست داشتیم تجربه های پروازش را بشنویم؛ چون برای لحظه هایی چند این احساس را در ما ایجاد می کرد که خودمان هم داریم پرواز می کنیم. او هم خوشش می آمد و این لحظه ها را با احساسی از فناناپذیری برای مان شرح دهد.
ایمانش اذیتم می کرد. نمی توانستم بپذیرم کسی را پرستش کنم که ما را به دنیایی چنین ترحم انگیز تبعید کرده.
اتاق افسران
نشر چشمه
مارک دوگن
پرویز شهدی
بزرگسال
درام, تاریخی, جنگی
رئالیسم
رقعی
شومیز
1398
142
4
تک جلدی
9789643626402