نقد و بررسی
دست نوشته ها نمی سوزند
میخائیل بولگاکف نویسنده، پزشک، نمایشنامه نویس و کارگردان سرشناس روسی در دوران حکومت کمونیستی شوروی بود که اکثر آثار وی، به دلیل انتقاد از حکومت کمونیستی، در زمان حیاتاش توقیف یا ممنوعه شد. به عنوان مثال بزرگترین اثر او، یعنی رمان مرشد و مارگاریتا، حدود 27 سال پس از مرگ او اجازه چاپ گرفت؛ آن هم با کلی سانسور و حذفیات! این نویسنده بزرگ طی دوران زندگی پرفراز و نشیب خود حتی بارها نوشته های خود را سوزاند اما هیچگاه تسلیم نشد و هر بار دوباره پا گرفت.
جی ای ئی کرتیس کتاب حاضر را در رابطه با چگونگی زندگی میخائیل بولگاکف از میان بسیاری از نامه نگاریهای بولگاکف، یادداشتهای روزانه اش و نامه ها و یادداشتهای همسران این نویسنده بزرگ، گلچین و تألیف کرده است. به دلیل کمبود اطلاعات در مورد کودکی و نوجوانی بولگاکف، روایت کتاب از سال 1917 شروع میشود و تا زمان مرگ بولگاکف، 1940، ادامه دارد.
در ابتدای این یادداشتها و نامه ها راجع به خانواده پرجمعیت بولگاکف و مرگ زودهنگام پدرش زمانی که تنها 14 سال داشت و همچنین جاه طلبی و آرزوهای بولگاکفِ جوان برای نویسنده شدن، میخوانیم. همچنین میخوانیم که او قبل از شروع نویسندگی و نوشتن اولین نمایشنامه ی موفقش، به تازگی در پزشکی فارغ التحصیل شده بود و در منطقه ای دورافتاده خدمت میکرد؛ اما از این کار متنفر بود. در ادامه نیز از مسائل زیادی مانند موفقیت اولین آثار او، نامه نگاریهای عاشقانه اش با همسران دوم و سومش، دوره های فشار زیاد حکومت و توقیف و سانسور آثارش، افسردگی وی و … از زبان خود او یا همسرانش سخن گفته میشود.
از بولگاکف آثار متعددی به فارسی ترجمه و چاپ شده است که میتوان از کتابهای قلب سگی (نشر ماهی)، یادداشتهای یک پزشک جوان (نشر ماهی) و مرشد و مارگاریتا (نشر نو) نام برد. اغلب ترجمه های بیژن اشتری نیز از آثار تاریخی (به خصوص تاریخ کشور روسیه) هستند. مانند کتابهای ادبیات علیه استبداد، شوروی ضد شوروی و خودآموز دیکتاتورها که هر سه توسط نشر ثالث چاپ شده اند.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«مرگ زودهنگام پدر باعث شد که وظیفه سنگینِ کمک به مادر برای مراقبت از بچه ها به دوش میخائیل (میشا) چهارده ساله بیفتد. مقدر بود که همین بیماریهایی که موجب مرگ پدر میخائیل بولگاکف شده بود، جان او را نیز بگیرد. بولگاکف تقریباً در همان سنی مُرد که پدرش مرده بود.»
«دلمشغولیهای بولگاکف درباره گناه، جُبن و عقوبت در کارهای بعدی وی رشد و توسعه بیشتری پیدا کرد، و به محور اصلی رمان بلند وی، مرشد و مارگاریتا، مبدل شد. تا تابستان 1928 معلوم شده بود که کارزارهای مداوم و لاینقطع مطبوعات شوروی علیه بولگاکف به تدریج تاثیرگذاریهای جدی و ویرانگری بر وی باقی گذاشته است.»
«یکی از مشخصات نامه های بولگاکف این است که وی بسیار به ندرت درباره آدمهای دیگر یا درباره ی موضوع هایی که ربط مستقیمی به مسائلش ندارند اظهارنظر میکند. این عارضه در عین اینکه برآمده از خودبینی و خودپسندی بولگاکف است، تا حدی برآمده از گرایش او به بهره گیری از نامه هایش به مثابه جایگزینی برای یادداشتهای روزانهاش نیز هست.»
مفید بود؟
0
0
بیشتر
کمتر