مشتی خاک
مشتی خاک در یک نگاه
:- داستان خانوادهای اشرافی در لندن
- مربوط به زمان جنگ جهانی و تاثیر آن بر زندگی افراد
- ادبیات انگلیس
- قرار گرفته در لیست مدرن لایبرری
مشتی خاک
این داستان تا حد زیادی تراژیک است که البته با نویسندگی اولین وو، رگههایی از طنز هم به آن تزریق شده و پارادوکس جالبی را به وجود آورده است. اولین وو خود نیز اهل انگلستان است و در سالهای ۱۹۰۳ تا ۱۹۶۶ زیسته است. او به خوبی در داستانش تاثیرات همه جانبهی جنگها و تبعات بعدشان را به تصویر کشیده و با شخصیتپردازی خوب آنها را در رفتار، کلام و افکار شخصیتهای داستان مطرح کرده است.
رمان مشتی خاک، روایتگر دوران بین جنگ جهانی اول و دوم است. دورانی که پول و ثروت، مبین ارزشهای انسانی بودند و در زندگیهای اشرافی، هدفی جز خوش گذرانی دیده نمیشد. مشتی خاک، داستان زنی انگلیسی به نام برندا است که در عمارت هتن ابی زندگی میکند. او تصمیم به ترک عمارت گرفته و دل به عشقی جدید میسپارد و در بطن این تصمیم هیچ دلیل اصیل و عمیقی وجود نداشته و موضوع دمدمی مزاج بودن و ثروت پرست بودن او و دیگر مردمان زمانهی بعد جنگ در انگلیس است. این که چگونه انسانها به خودی خود شایستگی دیده شدن نداشته، و از دستاوردهای بیرونیشان برای اظهار وجود، وام میگرفتند.
رمان مشتی خاک با ترجمهی سهیل سمی در انتشارات ثالث چاپ شده. شمشیر افتخار، زوال و سقوط، پرچمهای دیگری برافرازید، افسران و نجیب زادگان، بار دیگر برایدزهد از دیگر آثار اولین وو هستند. اگر مایلید برای مدتی با خانوادههای اشرافی لندن همراه شده، دغدغه هایشان، شادیها و غم هایشان، بحث و جدلهایشان را بخوانید و با شخصیتهای آن ها که تحت تاثیر اتفاقات رخ داده برای مملکتشان، شکل گرفته آشنا شوید؛ رمان مشتی خاک برای شما پیشنهاد خوبی خواهد بود.
«بیست و پنجساله بود. از زمانی که از آکسفورد بیرون آمده بود تا شروع دوره کسادی، در آژانس تبلیغاتی کار کرده بود. از همان زمان دیگر کسی نتوانسته بود کاری برایش دست و پا کند. به همین دلیل، تا لنگ ظهر میخوابید و بخش عمده روز را به این امید که کسی به او زنگ بزند، کنار تلفن مینشست.»
«دایه مفش را بالا کشید و گفت: “اگر قرار بود همه ما یه جور فکر کنیم، دنیا خیلی خسته کننده میشد.” در طبقه پایین، جنی گفت: “چه بچه بهشتی ماهی … من عاشق بچه هام. تراژدی بزرگ زندگی من هم همین بوده. مولا اولین وقتی اون روی دیگه ش رو نشون داد که متوجه شد من نمیتونم بچه دار بشم. تقصیر من نبود … نمیدونم چرا دارم این مسائل رو برات تعریف میکنم، اما احساس میکنم تو درک میکنی. وقتی آدم میدونه که قراره به کسی علاقهمند بشه و هم چنان وانمود میکنه … این واقعاً وقت هدر دادنه. وقتی کسی بتونه یه دوست واقعی باشه، من بلافاصله متوجه میشم …”»
«ساکت باش. و دوم این که کلمهای به زبان آوردی که آدمهایی به سن تو و طبقه تو هرگز به زبون نمیآرن. آدمهای بیچیز از عبارتهای خاصی استفاده میکنن. تو یه جنتلمنی. وقتی بزرگ بشی، کل این خونه و خیلی چیزهای دیگه مال تو میشه. تو باید یاد بگیری مثل کسی حرف بزنی که قراره صاحب این چیزها باشه و با آدمهایی که به اندازه تو بخت یار نبودن با ملاحظه رفتار کنی، به خصوص زن ها. درک میکنی؟»
مشتی خاک
انتشارات ثالث
اولین وو
سهیل سمی
بزرگسال
رقعی
1399
318
1
تک جلدی
9786004055109
کمدی (طنز)
کلاسیسم
انگلستان