نقد و بررسی
هنر در لحظه زندگی کردن
کتاب «هنر در لحظه زندگی کردن» با عنوان کامل «رهایی از اضطراب و دستیابی به روشی ساده تر و خوشایند تر برای زندگی»، یک کتاب غیر داستانی روانشناسانه و انگیزشی در حوزه خودیاری و پرورش شخصیت است که توسط نویسنده پر افتخار، پر فروش و مشهور آمریکایی خانم شانا نیکوئست نوشته شده است. این کتاب که پنجمین اثر چاپ شده از این نویسنده است، برای اولین بار در سال ۲۰۱۶ و پس از انتشار چند اثر موفقیت آمیز از وی منتشر شد. استقبال از این اثر به قدری زیاد بود که نه تنها در آمریکا بلکه در بسیاری از کشور های جهان بارها تجدید چاپ شد.
کتاب هنر در لحظه زندگی کردن دعوت نامه ای از خانم شانا نیکوئست به سوی دوباره زندگی کردن است. او در این کتاب برای خوانندگان اش از معایب کمال گرایی می گوید و سعی دارد با راهکار های عملی آن ها را به سوی زندگی در آرامش و با کمترین اضطراب رهنمون شود. او در کتاب حاضر آسیب های شخصی نیاز به تایید شدن و بسیار کار و تلاش کردن در جهت رسیدن به کمال کاذب را بررسی می کند.
هنر در لحظه زندگی کردن با چند نقد کوتاه از تعدادی از منتقدان و نویسندگان برجسته بر آن و یک پیشگفتار جذاب از برنه براون نویسنده کتاب «موهبت کامل نبودن» شروع می شود. سپس خانم نیکوئست در مقدمه به خوانندگان اش توضیح می دهد که چطور تصمیم گرفت از رقابت همیشگی برای بهترین و موفق بودن در زندگی خارج شود و زندگی سرشار از معنویت، معنا و عشق را کشف کند. او در شش بخش مختصر، راهکار های رسیدن به زندگی آرام و رهایی از اضطراب را به خوانندگان معرفی کرده است. این بخش ها عبارتند از:
- تحول عمیق
- تونل ها
- میراث
- راه رفتن روی آب
- زندگی در لحظه
- پرت کردن آب نبات
هنر در لحظه زندگی کردن یک کتاب خودیاری عالی است که به شکل زندگینامه نوشته شده است. نویسنده کتاب، خانم نیکوئست، برای خلق این اثر از قالبی جذاب و خاص استفاده کرده که گیرایی و کشش آن را چندین برابر می کند. او این کتاب را به شکل مجموعه ای از چندین داستان کوتاه درباره زندگی شخصی اش نوشته است. او با روایت تجربیات خود، خوانندگانش را تحت تاثیر صداقت و روراستی اش قرار داده و با این فرمول ساده آن ها را با خود همراه می کند.
برخلاف اغلب کتاب های خودیاری، هنر در لحظه زندگی کردن، تنها به جنبه مادی زندگی و ارتقای کیفیت ظاهری آن بسنده نکرده است؛ بلکه نویسنده با پرداختن به جنبه معنوی زندگی و پیش کشیدن بُعد الهی آن در قالب آموزه های مسیحیت که مذهب اعتقادی او می باشد؛ نگرشی جدید، همه جانبه و بسیار گسترده به خواننده اش می بخشد که هم ظاهر و هم باطن زندگی او را متحول خواهد کرد.
سبک خاص معنوی، لحن گرم محاوره ای و زبان سرشار از شادی و نشاط خانم نویسنده بسیار الهام بخش و امید آفرین است. او به هنگام دست گذاشتن بر یکی از مهم ترین معضلات زندگی انسان، یعنی اضطراب کمالگرایی، تنها به مطرح کردن مشکل نپرداخته است؛ بلکه او لا به لای تعریف کردن خاطراتش راهکار های عملی و قابل توجهی نیز برای رسیدن به آرامش حقیقی را ارائه کرده است که حقیقتا راهگشا می باشند. این یک کتاب شامل ذهن آگاهی، خودیاری و آموزه های کتاب مقدس است که به خواننده اش طرحی جدید برای لذت بردن از زندگی واقعی، و نه زندگی ایده آل، ارائه می دهد.
خانم شانا نیکوئست سال ۱۹۷۶ در آمریکا به دنیا آمد. او یکی از مشهور ترین سلبریتی های آمریکایی و از تاثیر گذار ترین نویسندگان کتاب های ژانر خودیاری است. خانم نیکوئست قبل از شهرت در کالج وستمونت تحصیل کرد و مدرک دانشگاهی اش را در رشته ادبیات انگلیسی و فرانسه کسب کرد. از جمله کتاب های تألیف شده توسط او می توان به «نان و شراب»، «نارنگی های سرد»، «تلخ و شیرین»، «مزه دار» و «هدیه بیش از حد عالی» اشاره کرد. از میان آثار این نویسنده تنها کتاب «هنر در لحظه زندگی کردن» به فارسی ترجمه شده است.
ترجمه این کتاب توسط خانم ها معصومه محمودی و آرزو مومیوند انجام شده است. از دیگر کتاب های ترجمه شده خانم محمودی می توان کتاب «جز از کل» اثر استیو تولتز را نام برد. خانم آرزو مومیوند نیز کتاب «عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست» اثر مگان دیواین را با همکاری سیده سارا ضرغامی به فارسی برگردانده است.
در بخش هایی از کتاب هنر در لحظه زندگی کردن می خوانیم:
در ایوان نشسته ام، در حال تماشای آب و دیدن درختان و به صدای موسیقی امواج دریا و طنین روح نواز باد گوش سپرده ام. به نظر احساس فوق العاده ای است، اما ظاهر و باطن زندگی هم در تضاد با یکدیگر قرار گرفته اند. واژه «تحولی عمیق» از کتاب طوفان شکسپیر گرفته شده است: کتاب داستان مردی را به تصویر می کشد که در آب افتاده و غوطه ور است و در اعماق آب به انسانی کاملاً جدید و متفاوت تبدیل می شود، انسانی «باشکوه و شگفت انگیز». غسل تعمید ارتباط زیبا و واضح بین ما و آب را نشان می دهد. ما را در آب فرو می برند و وقتی بیرون می کشند، وارد زندگی تازه ای می شویم. گناه، تاسف و شکست را پشت سر می گذاریم و مانند انسانی جدید و پاک از آب خارج می شویم. این همان تحول عمیق است البته اگر اصلا تحولی در کار باشد.
هر چه بیشتر به ندای قلبم، صدای درونم و احساساتم و کمتر به صدا هایی که باید ها و نباید ها را گوشزد می کنند گوش می سپارم، بیشتر به یک چیز پی می برم: اینکه همیشه زمزمه ای در درونم وجود داشته که به خاطر سر و صدا و آشفتگی زندگی ای که خودم ساخته بودم، نمی توانستم آن را بشنوم. من به این آشفتگی اعتیاد پیدا کرده بودم و مثل هر اعتیادی برایم زیان آور بود. فکر می کردم کار و مشغله من را در امان نگه می دارد، برایم خوب است و باعث می شود بیخیال باشم و به چیزی فکر نکنم. اما بیخیال به معنای امنیت نیست؛ حتی این قدر معرکه نیست که آدم آرزویش را داشته باشد. اکثر شما مثل من نیستید و به زندگی غیر منطقی، آشفته، بیش از حد متعهد و سخت تمایلی ندارید، پس ممکن است زندگی من برایتان عجیب و گیج کننده باشد.
نباید روح شادی، نفس، خانواده و زندگی زناشویی آن را فدای جایگاه وزارت کنی. این که توانایی انجام کار را داشته باشی به این معنی نیست که حتماً باید انجامش بدهی. مدیریت، سازمان دهی، صحبت کردن و سفر کردن: نباید فقط به اثری که این کار ها بر دنیا می گذارد فکر کنید، بلکه باید بپرسید برای زندگی قلبتان چه ثمره ای دارند. نمی خواستم بپذیرم اما باور به این آموزه قدیمی و وحشتناک مایه تعجبم بود: اگر اوضاع خیلی دردناک است، حتماً اراده خداست. همچنین نقطه مقابل آن: اگر هم به چیزی دست پیدا کردی خواست و اراده خدا بوده. وقتی این عقیده را با دقت دیدم و آن را در نور کلام خدا بررسی کردم، دیدم در بهترین حالت شاید در نیمی از موارد درست بوده، حتی کمتر.
مفید بود؟
1
0
بیشتر
کمتر