نقد و بررسی
چهره مرد هنرمند در جوانی
جیمز جویس، نویسنده مشهور ایرلندی، رمان چهره مرد هنرمند در جوانی را در سال 1916 نوشته است. چهره مرد هنرمند در جوانی در واقع مانند مقدمهای است برای بهتر و عمیقتر خواندن رمان دیگر جیمز جویس به نام «اولیس»؛ کتابی که لقب بزرگترین رمان قرن بیستم را یدک میکشد.
این رمان در واقع اتوبیوگرافیای (خودزندگینامه) داستانی از جیمز جویس است؛ کتاب سه بخش کودکی، نوجوانی و جوانی "استیون ددالوس" (به تعبیری جویس) را در 5 فصل نقل میکند. سبک قلم نویسنده در این اثر نوع خاصی از جریان سیال ذهن است؛ روند پیشرفت کتاب از لحاظ روایت و زمان آن، غیر خطی است.
از ابتدای کتاب «چهره مرد هنرمند در جوانی» مشخص میشود استیون ددالوس کودکی درونگرا و منزوی است؛ اما درسخوان و در مدرسه نمونه. ددالوس بر خلاف کودکان معمولیِ دیگر شیطنت و بازیگوشی از خود نشان نمیدهد و به شعر سرودن و عمیق اندیشیدن تمایل دارد. در ادامهی داستان و دوران نوجوانی استیون نیز متوجه میشویم او شخصیتی دمدمی مزاج دارد و چونکه تمایلی به بروز دادن احساسات و افکارش به جامعه ندارد، از طرف آن طرد میشود.
از فصل 4 ام به بعد کمکم دوران جوانی استیون ددالوس شروع میشود که پایانی میشود برای دوران معصومیتِ کودکی او و شروعی برای کشف لذتهای دنیوی توسط او. دورهای که میتوان از آن با چرخهی گناه و تنبیه مذهبی (برای پاک کردن خود) نام برد. کتاب چهره مرد هنرمند در جوانی به خاطر سبک جریان سیال ذهن و آکنده بودن از ارجاعات تاریخی، فلسفی، اساطیری، جغرافیایی و… به کتابی سختخوان تبدیل میشود؛ اما مترجم با آوردن پانوشتهای بسیار، بارِ خواندن این اثر را به خوبی کم کرده است.
کتاب «چهره مرد هنرمند در جوانی» توسط منوچهر بدیعی به فارسی برگردانده شده است. از دیگر آثار منوچهر بدیعی میتوان به ترجمهی «آدم اول» از آلبر کامو و «عصارهی داستانی اولیس» از جویس اشاره کرد که هر دو کتاب توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیدهاند.
در بخشهایی از کتاب میخوانیم:
«در خوابگاه که میخواست لباسهایش را درآورد انگشتهایش میلرزید. به انگشتهایش میگفت زود باشید. بایستی لباسهایش را درآورد و زانو بزند و دعای خود را بخواند و پیش از آنکه نور چراغ گاز کم شود به بستر رود تا وقتی میمیرد به جهنم نرود.»
«بر آن شد که خواستههای سرکش دل خود را که هر چیز دیگری در برابر آن ها مهمل و بیگانه بود فرونشاند. اعتنایی نداشت که آلوده به گناه کبیره شده است و زندگانیش به بافتهای از گریز و ریا بدل گشته است.»
«رحم احساسی است که ذهن را در برابر آنچه در رنج های بشری خطیر و پایدار است میایستاند و آن را با انسان رنجکش پیوند میدهد.»
مفید بود؟
0
1
بیشتر
کمتر