نقد و بررسی
آنا کارنینا
رمان «آنا کارنینا» بزرگترین و معروف ترین اثر نویسنده دوران طلایی ادبیات روسیه، لئون تالستوی (تولستوی) است که برای اولین بار در قالب یک کتاب، در سال ۱۸۷۸ منتشر شد. بسیاری از نویسندگان و منتقدان این کتاب را یکی از بزرگترین آثار ادبیاتی که تاکنون نوشته شده است می دانند و خود تالستوی آن را اولین رمان واقعی خود نامیده است.
این رمان در ابتدا به شکل داستان های دنباله دار از سال ۱۸۷۵ تا ۱۸۷۷ در نشریه پیام رسان روسی منتشر می شد و یکسال بعد به شکل یک کتاب کامل در آمد. آنا کارنینا، رمانی پیچیده است که در هشت فصل و با بیش از ده ها شخصیت اصلی نوشته شده است. تالستوی در این رمان طیف متنوعی از موضوعات را بررسی می کند. از جمله ارزیابی سیستم فئودالی که در آن زمان در روسیه وجود داشت.
سیاست، نه تنها در دولت روسیه، بلکه در سطح شخصیت ها و خانواده ها، از عناصر تکرار شونده و مهم در این رمان می باشد. مذهب، اخلاق، جنسیت و طبقه اجتماعی و همچنین موضوعات دیگری نظیر خیانت، ایمان، خانواده، ازدواج، جامعه امپراتوری روسیه، امیال انسانی، و تقابل زندگی روستایی در مقابل شهری؛ از مهمترین موضوعاتی هستند که تالستوی به آن ها می پردازد.
خلاصه داستان کتاب آنا کارنینا
ماجرای اصلی رمان آنا کارنینا درباره داستان رابطه خارج از ازدواج «آنا» و افسر سواره نظام جسوری به نام «کنت ورونسکی» است. آنا که در ازدواج بی عشق خود احساس بدبختی می کند، کارهایی را انجام می دهد که در جامعه قرن نوزدهمی روسیه به سختی قابل قبول هستند و با تسلیم شدن در برابر خواسته های ورونسکی، زندگی خود را نابود می کند.
اما در کنار این داستان اصلی، تالستوی داستانی موازی درباره «کنستانتین لوین»، یک زمین دار ثروتمند روستایی که می خواهد با «کیتی»، خواهر شوهر آنا، ازدواج کند؛ را نیز روایت می کند؛ که در آن به رنج های مردم روستایی و طبقه کارگر پرداخته است. یکی از پیام های کلیدی معروف رمان این است که «هیچکس نمی تواند خوشبختی خود را بر روی رنج دیگران بسازد».
سبک تالستوی در کتاب آنا کارنینا، سبکی انتقالی تلقی می شود. در اصل تالستوی با انتخاب این شیوه روایت در رمانش، پلی بین رمان رئالیستی و رمان مدرنیستی ایجاد کرده است. کتاب خاطرات تالستوی نشان می دهد که او چقدر از سبک و رویکرد خود در نوشتن پیش نویس های اولیه آنا کارنینا ناراضی بوده است، و نقل قولی از او موجود است که گفته: «من از آنچه نوشته ام متنفرم.» و آرزو می کرده ای کاش دست نوشته هایش سوزانده شوند.
همینطور وقایع مهم دیگری در آن زمان با خلق رمان توسط تالستوی در حال رخ دادن بودند؛ که همگی بر جریانات پس زمینه ای رمان و ویژگی های شخصیتی کاراکتر ها اثر گذاشته اند. از جمله اصلاحات لیبرالی که توسط امپراتور الکساندر دوم روسیه آغاز شد، اصلاحات قضایی، از جمله سیستم هیئت منصفه، اصلاحات نظامی، بانک ها، صنعت، تلگراف، افول اشراف زمین دار قدیمی، آزادی مطبوعات و آزادی نسبی اجتماعی زنان. بعنوان مثال در آن سال ها یکی از جدیدترین وقایع، توسعه سریع راه آهن بود. از آنجایی که یکی از نماد های تکرار شونده در رمان آنا کارنینا، قطار است و بسیاری از حوادث رمان در ایستگاه های قطار و یا در حین سفر با ترن رخ می دهد؛ می توان آشکارا به تأثیر این صنعت بر پیش برد داستان رمان پی برد.
تالستوی دوبار در سال های ۱۹۰۲ و ۱۹۰۹ کاندید نوبل ادبیات گردید اما به طور بحث برانگیزی هرگز موفق به دریافت آن نشد. او اولین بار در دهه سوم زندگی اش با انتشار سه گانه نیمه اتوبیوگرافیک «کودکی ، پسری و جوانی» (۱۸۵۶_۱۸۵۲) و کتاب «طرح های سواستوپل» (۱۸۵۵) که بر اساس تجربیات واقعی اش در جنگ کریمه نوشته بود؛ به شهرت رسید. از مهمترین آثار این نویسنده می توان به رمان رئالیستی «جنگ و صلح» (۱۸۶۹)، رمان کوتاه «مرگ ایوان ایلیچ» (۱۸۸۶)، «شادی خانوادگی» (۱۸۵۹)، «پس از توپ» (۱۹۱۱) و «حاجی مراد» (۱۹۱۲) و همچنین نمایشنامه ها و مقالات متعدد فلسفی اشاره کرد.
بهترین ترجمه کتاب آنا کارنینا
کتاب آنا کارنینا در ایران بارها توسط انتشارات و مترجمین مختلف به فارسی برگردانده شده است. یکی از این ترجمه ها که به وسیله انتشارات علمی فرهنگی به بازار عرضه شده است، ترجمه ای از آقای حمیدرضا آتش بر آب می باشد. از دیگر کتاب های ترجمه شده توسط ایشان می توان «قمار باز» از داستایوسکی، «دختری به نام نل» از چارلز دیکنز، «مرشد و مارگریتا» از بولگاکوف و «دختر سروان» از پوشکین را نام برد.
جملات زیبای کتاب آنا کارنینا
«خانواده های خوشبخت همه شان لنگه هم اند، ولی هر خانواده بدبختی مصیبت خودش را دارد.»
«به نوار باریکی از نور خیره شد که از کنار یکی از پرده های اتاق به درون می تابید. خیلی با نشاط پاهایش را از کاناپه آويزان کرد و نوک پا دنبال کفش های راحتی ای گشت که همسرش با دست خود از تکه های طلایی سوزن دوزی کرده و پارسال تولدش بهش هدیه داده بود. بعد هم به عادت نە ساله، بدون آنکه از جایش بلند شود، دستش را به سمت جای همیشگی روب دوشامبر اش در اتاق خواب دراز کرد و تازه اینجا بود که یکباره یادش آمد چه طور و چرا به جای اتاق خواب در اتاق کارش خوابیده.»
«در آن روز زیبای بهاری، لووین احساس کرد دیگر خاطرات کیتی برایش دردناک نیست. شتیوا با پیشانی و بینی و گونه های غرق گِل که البته از شادی و سلامتی برق می زد، از سورتمه پياده شد و همان طور که مراسم سه بار روبوسی و در آغوش گرفتن را انجام می داد، گفت:
انتظارش را نداشتی، نه؟ آمده ام ببینمت، با هم یک شکار برویم و آن بیشه مان تو یرگوشاوا را هم بفروشم.»
«شما نبودید که آن بخشش بزرگی را انجام دادید که دل من و دیگران را به شوق می آورد، بلکه او بود، مسیح بود که انجامش داد، برای همین شما نمی توانید شرمسار باشید از کاری که کرده اید.»
مفید بود؟
0
0
بیشتر
کمتر