از چیزی نمی ترسیدم
از چیزی نمی ترسیدم در یک نگاه
:- زندگینامه خودنوشت از سردار قاسم سلیمانی
- دستنوشتههایی به قلم خود سردار
- مزین به یادداشتی از رهبر معظم انقلاب
از چیزی نمی ترسیدم
کتاب «از چیزی نمی ترسیدم» زندگینامه خودنوشت از سردار بزرگ «شهید سپهبد قاسم سلیمانی» است که در سال (۱۳۹۹) توسط «انتشارات مکتب حاج قاسم» و برای اولینبار منتشر شد و در اختیار خوانندگان و رهروان این شهید قرار گرفت.
این کتاب ارزشمند، اولین کتاب به قلم سردار است که پس از شهادتشان به کوشش خانوادهشان، به خصوص دخترشان زینب سلیمانی، و از روی دستنوشتههایی به قلم خود سردار سلیمانی، گردآوری و چاپ شده است.
کتاب «از چیزی نمیترسیدم» با مقدمهای خواندنی به قلم زینب سلیمانی شروع میشود و با پیشگفتاری بسیار مهم از انتشارات، که حاوی نکات قابل توجه و جزییات دقیقی در مورد دستنوشتهها است، ادامه پیدا میکند.
این کتاب به طور کلی به دو بخش تقسیم میشود. بخش اول شامل نوشتارهای تصحیح و حروف چینی شده، با ویرایشی جزیی، بر اساس دستنوشتهها بوده و بخش دوم شامل عکسهای کاملی از همین دستنوشتهها است. ابتدای کتاب مزین به یادداشتی از رهبر معظم انقلاب اسلامی بر کتاب میباشد که تصویر دستنوشته ایشان نیز ضمیمه آن شده است.
انتشارات «نشر مکتب حاج قاسم» در اقدامی امانت دارانه، دو نسخه متفاوت کتاب بر اساس دستنویسهای سردار سلیمانی تهیه و منتشر کردهاند؛ که یکی تحت عنوان نسخه «آینه وار» دقیقا همان دستنوشتهها را شامل میشود و نسخه دیگر با عنوان «روانخوان» که با اندکی ویرایش چاپ و روانه بازار شده است.
زندگینامه یا سرگذشتنامهها یکی از محبوبترین ژانرهای ادبی در بین خوانندگان کتاب هستند؛ که به دو شکل بیوگرافی (دیگرنوشت) و اتوبیوگرافی (خودنوشت) یافت میشوند. انواع خودزندگینامهها اغلب به شکل قابل توجهتری، بیش از سایر آثار این ژانر خوانده میشوند؛ زیرا به عنوان سند دست اول، مستندتر و قابل اعتمادتر میباشند.
کتاب «از چیزی نمیترسیدم» نیز که در قالب خودزندگینامه (اتوبیوگرافی) نوشته است، یکی از همین نمونهها است. کتاب «از چیزی نمیترسیدم» ویژگیهای منحصر به فردی دارد که آن را در میان نمونههای مشابه برجسته میکند.
اصالت و صداقتی که در میان جملات کتاب موج میزند، آینهای تمامنما از ویژگی خاص اخلاقی سردار در زندگیشان است. همچنین متن کتاب که بر اساس یادداشتهای دستنوشته این بزرگوار نوشته شده است، به آن اعتباری قابل ادعا میبخشد.
محصولات مرتبط: معجزه شکرگزاری
نویسنده کتاب «از چیزی نمیترسیدم »، سردار قاسم سلیمانی (۲۰ اسفند ۱۳۳۵ – ۱۳ دی ۱۳۹۸) یک نظامی ایرانی و دومین فرماندۀ نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. ایشان از فرماندهان در طی هشت سال جنگ تحمیلی بودند و پس از آن سالها در میدان نبرد با داعش و دشمنان کشور، به میهن خود خدمت کردند.
در رسانه های بین المللی، سردار قاسم سلیمانی با عنوان فرماندۀ سایه توصیف میشوند. همچنین مجلۀ تایم در سال ۲۰۱۷، سردار سلیمانی را به عنوان یکی از ۱۰۰ شخصیت تأثیرگذار آن سال معرفی کرد.
پیش از این و به ویژه پس از شهادت سردار قاسم سلیمانی، کتابهای بسیاری درباره زندگینامه و یا زندگی سیاسی ایشان نوشته شده است، اما کتاب ۱۳۶ صفحهای «از چیزی نمیترسیدم» اولین کتاب به قلم خود سردار است که منتشر میشود.
کتاب «از چیزی نمی ترسیدم» شرح وقایع حساس دورهای از زندگی _از تولد تا ۲۲ سالگی_ محبوبترین شهید تاریخ معاصر ایران، «سردار حاج قاسم سلیمانی» است که خاطرات کودکی تا وقایع قبل از انقلاب اسلامی سال ۵۷ را در بر میگیرد و متاسفانه در همان جا ناتمام میماند.
با این حال، همین کتاب کوتاه و سرگذشتنامه مختصر، به قدری از رموز خودسازی و نکات اخلاقی سرشار است که بدون شک بر خوانندگان تاثیر بسیاری خواهد گذاشت و راهنمای زندگی آنان خواهد بود.
کتاب شامل یادداشتهایی است که سردار طی سالهای اخیر، با دستی مجروح، زمانی که به عنوان فرمانده نظامی خدمت میکردند، نگاشتهاند. این خودزندگینامه برای آشنایی با چگونگی رشد و شکلگیری شخصیت شجاع، سختکوش، با ایمان و انقلابی سردار سلیمانی مفید است.
نثر روان و صادقانه کتاب آنجا خواننده را به خود جذب میکند که میبیند بزرگمردی چون سردار سلیمانی بدون ریا و خودبزرگبینی و در نهایت خاکساری، از سالهای سخت کودکی و زندگی عشایری خود سخن میگوید و از اشاره به آن ابایی ندارد.
خواندن و دانستن در مورد اینکه این بزرگوار چگونه از دل سختیها به قهرمانی ملی و چهرهای جهانی تبدیل شدند، بدون شک تجربهای ارزشمند خواهد بود که در این کتاب محقق شده است. همچنین این کتاب اطلاعات خوبی درباره وضعیت شهر کرمان بخصوص در میانه سالهای ۵۵ تا ۵۷ در اختیار خوانندگان قرار داده است.
«در زمستان بسیار سردی، دچار مریضی سرخچه میشوم. پدر و مادرم امیدی به شفایم پیدا نمیکنند. کلیه داروهای محلی بهره میگیرند اما افاقه نمیکند. بنا به قول پدرم در حالی که برف تا بالای زانو بود، مرا بر پشت مادرم میبندند و به سمت رابُر جهت معاینه دکتر حرکت میکنند. در هر صورت پس از مدتی مشیت خداوند اینگونه میشود که من زنده بمانم.»
«علاقه من به مادرم و شاید هم علاقه متقابلِ مادر به من موجب میشود که من به جای دو سال، سه سال شیر بخورم. روز جدایی من از سینه پر مهرِ مادرم روزهای سختی بود. کمکم عادت کردم اما تا خشکیدن دو سینه مادرم، سالها طول کشید که دیگر شیری در سینه نداشته باشد.»
«با دوستم فتحعلی که اهل جواران بود و علی یزدانپناه، تصمیم به مقابله و خرابکاری گرفتیم. شب که همه مشغول تماشای اجرای برنامهها در محل گاردن پارتی بودند ،۱۵۰ کِرمَکِ چرخ و موتور را کشیدیم و همه را پنجره نمودیم و بی سر و صدا فرار کردیم! (کرمک یا والف نوعی سوپاپ در تایر است که اجازه میدهد هوا یک طرفه وارد تیوب شود).»
«آن روزها خیلی توجه نداشتم، بعداً فهمیدم در عشیره بزرگ ما هیچکس مثل مادر و پدرم مهمان نواز نیستند. همیشه در خانه ما مهمان بود، در حالی که من و چهار خواهر و برادر دیگرم که دو تای آنها از من بزرگتر بودند همیشه چشممان به جَوال آرد بود. مادرم خیلی دقت میکرد.
بعضی وقتها داخل آرد گندمها آرد جو و کَرو (کرمانیها گاهی آردی دارند از دانههای سیاهرنگ به نام کرو ظاهر این دانه سیاه و سفت است اما آسیاب که میشود داخلش سفید است و بویی شبیه نخود دارد. آرد کَرو را برای پختن آش اُماج یا اُماچو هم به کار میبرند) هم قاطی میکرد.
بعضی وقتها هم که مهمان نداشتیم هفتهای یکی دو دفعه نان ارزَن میپخت. آن روزها نان جو و ارزن نان فقرا بود، امروز به عکس است، اگر پیدا شود شاید نان ارزن و جو از نان گندم هم گرانتر باشد.»
از چیزی نمی ترسیدم
انتشارات مکتب حاج قاسم
قاسم سلیمانی
بزرگسال
رقعی
شومیز
1400
136
1
تک جلدی
9786229776605