داستان کتاب «بادبادک باز» در افغانستان می گذرد. "امیر"، پسر مردی نسبتاً ثروتمند است. "حسن"، پسر خدمتکار خانه آن ها و نزدیک ترین دوست امیر است. میان امیر و حسن دوستی عمیقی شکل می گیرد تا اینکه روزی، در مسابقه بادبادک بازی برای حسن اتفاقی رخ می دهد که سال های سال زندگی خودش و امیر را تحت تاثیر قرار می دهد.
خالد حسینی، در این کتاب نقش سیاست را کمرنگ کرده اما آن را حذف نکرده است. تأثیر جنگ بر زندگی مردم عادی بی چون و چراست. در پی جنگ است که انسان ها تن به آوارگی، مهاجرت و دوری از عزیزانشان می دهند. خود نویسنده هم در افغانستان به دنیا آمده اما در کودکی به همراه خانواده اش به آمریکا مهاجرت کرده است. خالد حسینی علیرغم اینکه احتمالاً خاطرات پُررنگی از افغانستان در ذهنش باقی نمانده، اما دغدغه زادگاهش را دارد، چرا که در تمامی آثارش به افغانستان و مصائب مردم آن می پردازد.
«بادبادک باز» کتابی تلخ اما به غایت روان و خواندنی ست. بادبادک باز نوشته خالد حسینی، توسط نشر نیلوفر چاپ و توسط مهدی غبرایی به فارسی ترجمه شده است. در سال ۲۰۰۷ فیلمی بر اساس این رُمان ساخته شد که همایون ارشادی، بازیگر ایرانی، در آن به ایفای نقش پرداخته است.
در بخشهایی از کتاب میخوانیم:
«فقط یک گناه وجود دارد. آن هم دزدی است. هر گناه دیگر هم نوعی دزدی است. اگر مردی را بکشی، یک زندگی را می دزدی. حق زنش را از داشتن شوهر می دزدی. حق بچه هایش را از داشتن پدر می دزدی. وقتی دروغ می گویی حق کسی را از دانستن حقیقت می دزدی. وقتی کسی را فریب می دهی، حق را از انصاف می دزدی.»
«گفت خیلی میترسم. گفتم چرا؟ گفت چون از ته دل خوشحالم. این جور خوشحالی ترسناک است.»
آیا این بررسی برای شما مفید بود
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
برای ارسال دیدگاه، وارد حساب کاربری خود شوید وارد حساب کاربردی شوید