نقد و بررسی
به خونسردی
به خونسردی یکی از شاهکارهای ترومن کاپوتی است که در سال 1966 منتشر شد. ترومن کاپوتی نویسنده، بازیگر و فیلم نامه نویس سرشناس آمریکایی بود. برخی از آثار ادبی او در زمره بهترین آثار کلاسیک ادبیات آمریکایی قرار گرفته است؛ مانند رمان کوتاه صبحانه در تیفانی و رمان به خونسردی. به خونسردی رمانی در ژانر جنایت واقعی (true crime) است که به گفته بسیاری از منتقدان، این اثر یکی از اولین و بهترین نمونه های این ژانر ادبی است.
ترومن کاپوتی به شخصه به این رمان لقب «رمان غیرداستانی» داده است و این رمان، عنوان فرعیِ «روایتی واقعی از چند قتل و عواقب آن» را یدک می کشد. داستان این کتاب از روی مقاله ای 300 کلمه ای که در سال 1959 در مجله نیویورک تایمز منتشر شده است، اقتباس شده است. در این مقاله شرح حالی از قتل خانواده ای چهار نفره در مزرعه ای واقع در ایالت کانزاس آمریکا، نوشته شده است.
ترومن کاپوتی 6 سال از عمر خود را صرف نوشتن این رمان کرده است و 4 سال آن را به تحقیقات میدانی در نزدیکی صحنه قتل گذرانده است! در این راه دوست صمیمی او، هارپر لی، نیز به او یاری رسانده است. لازم به ذکر است که برخی از وقایع رمان با اصل داستان تفاوت های جزئی دارد. علارغم اینکه این رمان در بین پرفروش ترین رمان های ژانر جنایت واقعی، رتبه دوم را کسب کرده است اما، ترومن کاپوتی به عات برنده نشدن جایزۀ پولیتزر این اثر را ناموفق می دانسته است.
داستان رمان روایتی است از قتل اسرار آمیز خانوادۀ کلاتر که کلانتر محلی آنجا، این واقعه را به «قتلی توسط یک روانی» تشبیه کرده است. هر چهار نفر عضو خانواده کلاتر به ضرب گلوله شات گان و از فاصله نزدیک به طرز فاجعه باری به قتل رسیده اند و تقریبا هیچگونه سرنخ و انگیزه ای از قتل بجای نمانده است. داستان با کسب اطلاعاتی در مورد خانواده کلاتر ادامه پیدا می کند.
هربرت کلاتر مزرعه داری کار درست بوده است که چهار فرزند داشته است. دو فرزند او از خانه رفته بودند و زندگی مستقل خود را شروع کرده بودند. دو فرزند دیگر او، بانی و کنیون، دبیرستانی بودند و همراه پدر و مادر خود، بانی کلاتر، زندگی می کرد. طی پژوهش های پلیسی مشخص می شود که دو مجرم سابق به نام های ریچارد هیکاک و پری ادوارد اسمیت در زمان قتل به تازگی از زندان کانزاس آزاد شده بودند. بقیه داستان به چگونگی ربط دادن این پرونده عجیب و سخت به این دو فرد اختصاص دارد.
ترومن کاپوتی با استفاده از داستانی مشخص که کلیت آن از قبل مشخص است، داستانی خلق کرده است که عناصر تعلیق و جزئیات هولناک جنایی در آن، مو را به تن خواننده سیخ می کند! او با استفاده از تکنیک چند راوی گری و روایت ماجرا از طریق زبان شخصیت های مختلف و زوایای مختلف، اثری خاص را به مخاطبین ارائه داده است. کاپوتی با قلم خود علاوه بر متمایل کردن مخاطب به یک نفس خواندن این داستان، شما را به تأمل در زوایای روانشناسانه و عمیق مفهوم جنایت و قتل، آن هم چنین قتل فجیعی، وا میدارد.
از جمله دیگر آثار ترجمه شده از ترومن کاپوتی می توان به رمان کوتاه «صبحانه در تیفانی» با ترجمۀ بهمن دارالشفایی (نشر ماهی) و «تابوت های دست ساز» با ترجمۀ بهرنگ رجبی (نشر چشمه) اشاره کرد. خانم باهره راسخ نیز ترجمۀ رمان «یک زن در دو چهره» از میگل میئورا را در کارنامه دارد. این اثر در نشر علمی و فرهنگی به چاپ رسیده است.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«من معتقدم که هیچیک از ما نباید کسی را برای وضعیتی که در آن زندگی میکنیم، مقصر بدانیم. ثابت شده است که اغلب ما در هفت سالگی به سِنِّ عقل می رسیم. منظورم این است که در این سن، کاملاً تفاوت بین درست و خلاف، و خوب و بد را تشخیص می دهیم. البته نقش محیط هم نقش مهمی در زندگی ما بازی می کند، کَما اینکه صُوْمِعِهای که من در آن زندگی کردم در من خیلی تاثیر گذاشته است، و من از این تاثیر خیلی خوش وقتم!»
«جنازه ها را در چهار تابوت در محوطۀ کوچکی که غرق گل بود گذاشته بودند. قرار بود وقت تشییع جنازه در تابوتها را ببندد. علتش هم آن بود که علیرغم کوششی که بکار برده شده بود تا وضع ظاهر آنان را درست کنند، اما باز دیدن آنها مشمئز کننده بود، به نانسی لباس مخمل آلبالویی رنگش را به تن کرده بودند و کنیون هم پیراهن پیچازی به رنگ روشن داشت. لباس کلاتر و خانمش هردو رنگ سورمه ای بود اما آنچه به آنان منظره ای وحشتناک می داد سر مقتولین بود که هر یک را در قطعۀ پنبه ای که به اندازۀ دو برابر یک بادکنک معمولی بود پیچیده بودند و بر آن مادۀ براقی پاشیده بودند که چون برف درخت کریسمس می درخشید.»
«مهمتر از هرچیز باید بدانی که پدرمان مسئول کارهای خوب و بد تو نیست. هرچه کرده ای چه خوب و چه بد مسئولش خودت هستی تا آنجا که من می دانم تو بدون رعایت حال کسانی که ترا دوست می دارند و ممکن است رفتارت به آنها آسیب وارد آورد هرطور که خواسته ای زندگی کرده ای. نمی دانم متوجه شده ای که این زندانی شدن تو چقدر برای من و پدرم شرم آور است؟ نه به خاطر کاری که انجام داده ای بلکه از این جهت که هیچ پشیمان نیستی و احترامی به مردم و قانون قائل نمی شوی. از نامه ات چنین بر می آید که مسئول تمام مشکلات تو کس دیگری بوده است و خودت هرگز تقصیری نداشته ای. می دانم که خیلی باهوشی تحصیلاتت خوب است و هرکاری که اراده کنی می توانی انجام دهی اما بگو واقعا چه می خواهی؟ آیا می خواهی کار کنی و شرافتمندانه زندگی کنی؟ باید بدانی که چیز خوب آسان به دست نمی آید باید زحمت کشید. می دانم این جمله را بارها شنیده ای اما یک بار دیگر هم ضرر نخواهد داشت.»
مفید بود؟
0
0
بیشتر
کمتر