نقد و بررسی
تاملات
«تأملات» در واقع مجموعه ای متشکل از نوشته های مارکوس اورلیوس است که در بازه سال های حکومتش، از 161 تا 180 میلادی، نوشته شده است. مارکوس اورلیوس یکی از سرشناس ترین امپراتوران رُم باستان بود که به عنوان آخرین عضو از پنج امپراتور نیک رُم شناخته می شود. در زمان او در امپراتوری رم صلح نسبی برقرار بود و جامعه رو به پیشرفت بود.
مجموعه ی تاملات را به نوعی می توان یادداشت های کاملا شخصی دانست که اورلیوس جهت شناخت بهتر و بهبود شخصی خود نوشته بود. این نوشته ها در اصل نامی نداشتند، یا اگر هم داشته اند ناشناخته بودند، و تأملات تنهایی یکی از نام هایی است که به این نوشته ها اطلاق شده است.
از سبک نوشتاری این اثر مشخص است که مارکوس اورلیوس قصد انتشار آن ها را نداشته است. در اصل این مجموعه، به فرم نقل قول هایی است، کوتاه و بلند از زندگی و تجربیات شخصی خود او.
تأملات در قالب 12 کتاب کوتاه نوشته شده است. اورلیوس بیشتر محتوای این کتاب ها را در حین نقشه پردازی های نظامی در شهر سیرمیوم یونان نوشته است. هر کتاب به بخشی از زندگی مارکوس اورلیوس می پردازد اما، کتاب ها به ترتیب سال های زندگی او نوشته نشده اند.
مجموعه ی تاملات اثری ژرف در باب مسائل و دغدغه های ریشه ای و بنیادین بشری است. مارکوس اورلیوس را یکی از بزرگ ترین و شناخته شده ترین چهره های مکتب فلسفی رواقی می دانند. مجموعه ی حاضر نیز، بازتاب دهنده تفکرات رواقی گری این فیلسوف بزرگ است که با نثری بسیار ساده و شیوا نوشته شده است.
اورلیوس در این نوشته ها کوشیده است تا قضاوت های انسانی در مورد خود و دیگران را، به چالش بکشد. او با واکاویِ تفکرات خود، سعی بر گسترش بصیرت خود در زمینه های هدف حیات انسانی و چگونه زیستن، منطق حاکم بر اعمال و تفکرات انسانی، اهمیت تمرکز بر امور مهم انسانی، اخلاقیات و چگونه خوب رفتار کردن با دیگران داشته است.
اندیشه های رواقی او در این نوشته ها، اغلب مخاطب را به عدم افراط در ابراز احساسات و عواطف در زندگی تشویق می کند. اورلیوس در واقع راه رهایی انسان از درد و لذت های کاذب دنیای مادی را، دوری از افراط احساساتی می داند. یکی از اصلی ترین چیزهای دیگری که این کتاب به آن ها اشاره می کند، اهمیت بالای ذهن پاک و منطقی بودن برای انسان است؛ زیرا که او را به فرای امور بد و خوب می برد. کتاب تأملات را می توان یکی از بهترین کتاب ها جهت آشنایی بیشتر با مکتب فلسفی رواقیون دانست.
متاسفانه تنها اثر مکتوب از مارکوس اورلیوس محدود به همین 12 کتاب تأملات می شود که در ایران توسط عرفان ثابتی ترجمه شده و نشر ققنوس آن را منتشر کرده است. البته از این کتاب ترجمه دیگری تحت عنوان «تفکرات مارکوس ارلیوس» با ترجمه عبدالرحیم طالبوف نیز، در بازار کتاب ایران موجود است.
عرفان ثابتی مترجم و پژوهشگر جامعه شناسی ایرانی است که ترجمه آثاری همچون «تسلی بخش های فلسفه» از آلن دو باتن، «هنر همیشه بر حق بودن» از آرتور شوپنهاور و «عشق سیال» از زیگمونت باومن را در کارنامه دارد.
در بخش هایی از کتاب تأملات میخوانیم:
اگر قرار باشد که سه هزار سال، یا حتی سی هزار سال، زندگی کنی به یاد داشته باش که تنها زندگی ای که انسان می تواند از دست بدهد، همان زندگی ای است که در حال حاضر دارد؛ و افزون بر آن، این که انسان نمی تواند غير از زندگی ای که از دست می دهد زندگی دیگری داشته باشد. این امر بدین معناست که طولانی ترین و کوتاه ترین زندگی با یکدیگر فرقی ندارند، زیرا زمان حال به یک اندازه به همه تعلق دارد، ولی زمان گذشته دیگر در اختیار ما نیست. بنابراین، چیزی جز همان لحظه گذرا را از دست نمی دهیم، چون هیچ کس نمی تواند گذشته یا آینده را از دست بدهد – زیرا چگونه می توان کسی را از چیزی که به او تعلق ندارد محروم کرد؟ پس باید دو نکته را به خاطر داشته باشیم. اول این که تمام ادوار خلقت از ازل، شکل تکراری یکسانی داشته اند؛ بنابراین، تماشای منظره ای یکسان به مدت صد سال، یا دویست سال، یا تا ابد هیچ فرقی ندارد. دوم این که چون مرگ فرا رسد، زیان کسانی که طولانی ترین و کوتاه ترین عمر را داشته اند دقیقا به یک اندازه است، زیرا انسان نمی تواند چیزی جز زمان حال را از دست بدهد، چون این تنها چیزی است که دارد، و کسی نمی تواند چیزی را که ندارد از دست بدهد.
همه چیز را به حال خود بگذار و فقط همین چند اندرز حقیقی را آویزه گوش کن. به یاد داشته باش که انسان فقط در زمان حال می زیسد، در این لحظه گذرا. باقی عمرش یا گذشته است یا هنوز فرا نرسیده است. این زندگی فانی کوتاه است. هرکس در گوشه کوچکی از زمین زندگی می کند؛ و حتی دیرپا ترین شهرت ها نیز زودگذر است، زیرا منوط به سلسله انسان هایی است که زود می میرند و حتی خود را نمی شناسند، تا چه رسد به این که کسی را بشناساند که مدت ها پیش مرده و از دنیا رفته است.
خدایان یا قدرت دارند یا ندارند. اگر قدرت ندارند، چرا از آن ها می خواهی که حاجتت را روا کنند؟ اگر قدرت دارند، پس چرا به جای اینکه در دعا از آن ها بخواهی فلان اتفاق برایت بیفتد یا نیفتد، از آن ها نمی خواهی که تو را از ترس و شهوت و اندوه رهایی بخشند؟ مسلما اگر بتوانند به انسان کمک کنند، می توانند از این نظر به او یاری رسانند. شاید بگویی:«خدایان این چیزها را در اختیارم گذاشته اند.» در این صورت، قطعا بهتر است که از آنچه خدایان در اختیارت گذاشته اند استفاده کنی و آزاده باشی، نه اینکه مانند بردگان دست نیاز به سوی چیزهایی دراز کنی که در اختیارت نیست. تازه، چه کسی به تو گفته که خدایان در مورد چیزهایی که در اختیار داریم به ما کمک نمی کنند؟ به این طریق شروع به دعا کن و نتیجه اش را خواهی دید. وقتی دیگری دعا می کند که «خدایا مرا از شر فلانی خلاص کن»، تو در عوض بگو:«خدایا مرا از این فکر خلاص کن.» وقتی دیگری دعا می کند که «خدایا کاری کن که فرزند دلبندم را از دست ندهم»، تو در عوض بگو: «خدایا کاری کن که از از دست دادن فرزندم نهراسم.» به طور خلاصه، درخواست هایت را به این سو هدایت کن، و آنگاه ببین چه پیش می آید.
مفید بود؟
0
0
بیشتر
کمتر