نقد و بررسی
تاوان
«تاوان» یک رمان درام داستانی پرماجرا، در ژانر جنایی و معمایی، با درونمایه روانشناسانه، به قلم نویسنده برجسته ژاپنی و برنده جوایز ادبی متعدد، میناتو کانائه می باشد. این رمان که سومین اثر بلند منتشر شده از نویسنده اش می باشد، برای نخستین بار در سال ۲۰۰۹ چاپ و روانه بازار شد.
تاوان در مدت زمان کوتاهی پس از انتشار، به یک کتاب پرفروش و محبوب در میان خوانندگان ژاپنی و غیر ژاپنی تبدیل شد و دامنه شهرت آن در تمام دنیا گسترش یافت و به زبان های مختلفی از جمله فارسی ترجمه شد. کانائه در سال ۲۰۱۸، جایزه ادبی ادگار آلن پو را برای نگارش رمان تاوان دریافت کرد. در سال ۲۰۱۲ نیز یک سریال تلویزیونی توسط یک کارگردان ژاپنی بر اساس این رمان ساخته شد.
در ایران چندین مترجم و مؤسسه انتشاراتی اقدام به ترجمه و چاپ این کتاب مشهور کردند. یکی از بهترین و معتبر ترین ترجمه های موجود از تاوان به دست مصطفی رضوی صورت گرفته و نشر کوله پشتی آن را چاپ کرده است. مزیت ترجمه آقای رضوی در این می باشد که رمان تاوان را، مستقیما از زبان ژاپنی به فارسی برگردانده است.
خلاصه رمان تاوان
رمان «تاوان» داستانی جنایی است که وقایع آن حول محور گروهی از دوستان هم مدرسه ای، در یک شهر کوچک و حوالی منطقه ای روستایی نشین می گذرد. این شهر کوچک به علت آب و هوای تازه و تمیزش در منطقه شهرت دارد؛ و به همین علت نیز مورد توجه افراد بسیاری است که از شهر های مختلف و عمدتا از توکیو برای کار به آن ناحیه می آیند.
یکی از این تازه وارد ها دختری کوچک به نام «امیلی» است که خیلی زود با تعدادی از دختر های محلی دوست می شود. یک روز در حالی که پنج دختر به نام های امیلی، «سائه»، «ماکی»، «آکیکو»، و «یوکو»، در مدرسه مشغول بازی هستند؛ مردی به آن ها نزدیک می شود و درخواست کمک می کند.
این مرد خودش را کارمند تاسیسات و مامور تعمیر هواکش استخر معرفی می کند و از دختر ها خواهش می کند تا به او در بستن پیچ یکی از هواکش ها کمک کنند. امیلی، دوستانش را برای کمک به مرد ناشناس ترک می کند؛ اما چند ساعت بعد پیکر بی جانش در رختکن پسرانه استخر مدرسه در شرایطی پیدا می شود که پیش از مرگ مورد تجاوز قرار گرفته بوده است. تلاش ها برای یافتن قاتل بدون نتیجه می ماند زیرا هیچ کدام از دختر ها قادر به شناسایی چهره متهم نیستند.
سه سال پس از این ماجرا، مادر امیلی دختر ها را به خانه اش دعوت می کند و آن ها را در یک موقعیت ناخوشایند و در مقابل دو انتخاب قرار می دهد. او که معتقد است این دختر ها در قتل دخترش مقصر اند؛ به آن ها می گوید که باید پیش از پایان یافتن مهلت پانزده ساله برای معرفی قاتل امیلی، او را پیدا کنند و در غیر این صورت باید تاوان پس بدهند و منتظر انتقام باشند.
میناتو کانائه استاد نوشتن داستان های معمایی جنایی با درونمایه روانشناختی است. او مهارت بالایی در خلق داستان هایی با موضوعات جنجالی و خاص دارد. کانائه با پیوند دادن مسائل فرهنگی سنتی جامعه زادگاهش، ژاپن، با مسائل روز دنیا؛ فضایی خاص و منحصر به فرد خلق می کند که از عناصر سنتی و مدرن به طور همزمان برخوردار می باشد.
رمان تاوان نیز از این قاعده مستثنی نیست. نویسنده در این رمان به موضوع تجاوز به کودکان در جامعه درونگرا و آرمانگرای ژاپن پرداخته و سعی کرده از جنبه های روانشناختی، به این تابوی فرهنگی نگاهی جدید بیندازد. رمان تاوان با شخصیت پردازی قدرتمند اش، دست به بررسی پیچ و خم های روانی و تاثیراتی که جامعه بر رفتار افراد می گذارد، زده است.
جزییات و توصیفات دقیق و کامل کانائه از زندگی خانواده های ژاپنی باعث می شود که خوانندگان با مطالعه این رمان متوجه شباهت ها و تفاوت های بین زندگی خود و زندگی در ژاپن شده، و انتظارات فرهنگی، قوانین جامعه و سلسله مراتب اجتماعی در این کشور را درک خواهند کرد.
کانائه در رمانش به زیبایی احساسات پرشور کاراکتر هایش را به تصویر کشیده و نشان داده است که غم، عشق، آسیب های روانی و اندوه پس از مصیبت هیچ مرزی نداشته و همه افراد آن را تجربه می کنند. میناتو این رمان را به سبک داستان های موزاییکی نوشته است. سبکی که در آن، می توان رمان را به تعدادی داستان کوتاه با محوریت یک مضمون واحد تقسیم بندی کرد.
میناتو کاناته نویسنده رمان تاوان
میناتو کانائه در سال ۱۹۷۳ در ژاپن متولد شد. او از دوران نوجوانی به ژانر معمایی علاقمند بود و نویسندگان بزرگ این گونه کتاب ها را دنبال می کرد. سال ها بعد میناتو خود دست به نگارش کتاب هایی در همین ژانر زد و به موفقیت چشمگیری نیز دست یافت. او امروزه در ژاپن به عنوان بهترین نویسنده کتاب های جنایی راز آلود شناخته می شود.
کانائه، پس از چاپ اولین رمانش با عنوان «اعترافات»، به شدت مورد تحسین طرفداران اش قرار گرفت و به شهرت بالایی رسید؛ به طوری که پس از انتشار چندین کتاب دیگر در همین سبک، لقب ملکه یاامیسو را در سال ۲۰۱۲ از سوی منتقدان و خوانندگان دریافت کرد. این نویسنده در طول زندگی حرفه ای خود جوایز و افتخارات بسیاری کسب کرده است. از جمله:
- جایزه نویسندگان جدید شوستسو سوئیری در سال ۲۰۰۷ برای «اعترافات»
- جایزه کتابفروشان ژاپنی در سال ۲۰۰۹ برای «اعترافات»
- جایزه نویسندگان رمزآلود ژاپنی رای بهترین داستان کوتاه در سال ۲۰۱۲
- جایزه الکس در سال ۲۰۱۵ برای «اعترافات»
- نامزد جایزه Strand Critics برای بهترین رمان اول در سال ۲۰۱۵
- نامزد جایزه شرلی جکسون برای بهترین رمان در سال ۲۰۱۵
او تاکنون کتاب های بسیاری نوشته است؛ که از جمله مهم ترین عناوین آن ها که به فارسی نیز ترجمه شده اند، می توان این آثار را برشمرد: «برای N» و «اعترافات».
رمان «تاوان» را مصطفی رضوی از زبان ژاپنی به فارسی برگردانده است. از دیگر کتاب های ترجمه شده توسط ایشان می توان کتاب های «نونهال» اثر تاکشی کیتانو و «ساداکو» اثر سوزوکی کوجی را نام برد.
جملات زیبایی از کتاب تاوان
سرکار خانم آساکو! از اینکه محبت کردید و در مراسم ازدواج من که چندی پیش برگزار شد، شرکت کردید، صمیمانه تشکر می کنم. در تمام مدت مراسم، به اقوام و خویشانم که از آن شهرستان آمده بودند، با نگرانی نگاه می کردم که مبادا شما با دیدن آنان، آن زمان را به یاد آورید و رنجیده خاطر شوید، چرا که آن ها به هیچ وجه از این که تا چه اندازه حرف هایشان، خالی از مراعات و ملاحظه است، درکی ندارند. آب و هوای خوب؛ هفت سال پیش، وقتی به دانشگاه دخترانه توکیو رفتم، تازه متوجه شدم که این تنها ویژگی مثبتی است که آن شهر دارد و واقعا جز این حسن، هیچ چیز دیگری ندارد.
آقای ساوادا که معلم اجتماعی بود، گفت: شما در جایی زندگی می کنید که دارای بهترین آب و هوای ژاپن است. می دانید چرا می توانیم با اطمینان این را بگوییم؟ چون ابزار های حساس بیمارستان و آزمایشگاه ها را در جایی تولید می کنند که ذرات آلوده در هوا و محیط آن جا نباشد. به همین دلیل همیشه کارخانه این ابزار را در جایی می سازند که هوا تمیز و پاک باشد. امسال کارخانه جدید آداچی را در این شهر ساختند. اینکه بهترین تولید کننده ابزار های حساس در تمام ژاپن اینجا را برای ساخت کارخانه اش انتخاب کرده، به این معنا ست که اینجا به عنوان تمیز ترین آب و هوای سرتاسر ژاپن شده است. حالا می توانید افتخار کنید که در شهری فوق العاده و عالی زندگی می کنید.
توکیو که برای اولین بار در عمرم به آنجا رفته بودم، دنیای دیگری بود. از قطار سریع السیر که پیاده شدم، به هر طرف که نگاه می کردم، لبريز از آدم بود، تا حدی که فکر می کردم شاید جمعیت داخل ایستگاه از کل جمعیت آن شهرستان بیشتر باشد، ولی چیزی که بیشتر از آن مرا به تعجب واداشت این بود که آن همه آدم، بدون اینکه حتی با یک نفر برخورد کنند، راه می رفتند و حتی خود من هم که تلو تلو خوران راه می رفتم و چشمم به تابلو های راهنمای ایستگاه بود تا مترو را پیدا کنم و سوار شوم، توانستم بدون برخورد با کسی به مقصد برسم.
مفید بود؟
0
0
بیشتر
کمتر