نقد و بررسی
تبصره ی 22
«تبصره 22» معروف ترین رمان جوزف هلر است که نوشتن آن تقریبا 8 سال طول کشید و در نهایت در سال 1961 برای اولین بار منتشر شد. این رمان را اغلب به عنوان یکی از بهترین و بزرگترین رمان های قرن بیستم می شناسند. جوزف هلر نویسنده سرشناس آمریکایی بود. هلر از کودکی به نویسندگی علاقه داشت و در 19 سالگی به ارتش آمریکا در جنگ جهانی دوم اعزام شد. تجریبات منحصر به فرد و تلخ وشیرین او در جنگ، موجب نوشتن رمان تبصرۀ 22 شد؛ موفق ترین اثر او که هلر شهرت خود را مدیون آن است.
از کتاب تبصره 22 فیلمی سینمایی با نامی مشابه «Catch-22» در سال 1970 توسط مایک نیکولز، کارگردانی و ساخته شد. همچنین، به تازگی و در سال 2019، مینی-سریالی یک فصلی از رمان تبصره 22 به همین نام ساخته شده است.
رمان تبصره 22 را می توان در کنار رمانی های «برهنه ها و مرده ها» از نورمن میلر و «سلاخ خانۀ شماره 5» از کورت ونه گات، از مهم ترین آثار ادبیات ضدجنگ آمریکا دانست؛ به خصوص رمان «سلاخ خانه شماره 5» به دلیل محتوای طنزگونه، فلسفی و انتقادی خود بسیار شبیه رمان حاضر است. نویسندگان هر سۀ این رمان ها، رویدادهای جنگ جهانی دوم را از نزدیک و از جبهه های جنگ تجربه کرده اند.
جوزف هِلر در سال 1994 دنباله ای داستانی برای رمان تبصره 22 به نام «زمان بسته شدن» منتشر کرد که تاکنون به فارسی ترجمه نشده است. کمدی سیاه و ابزورد (معناباخته) هلر در رمان تبصره 22، برای نویسندگان، خوانندگان و حتی منتقدانی که به آثار رئالیستی (واقع گرایانه) و تراژیک از جنگ عادت داشته اند، بسیار عجیب و غریب بود. رمان جوزف هلر بجای شجاعت و فداکاری و دلاوری، آکنده است از فرمان ها و قوانین سفت و سخت غیرمنطقی مقام های مافوق و سربازانی که دست به هرکاری می زنند تا زنده بمانند!
شهرت این رمان با شروع میان جنگ آمریکا و ویتنام بسیار بیشتر شد و تاکنون، که حدود 60 سال از انتشار رمان تبصره 22 می گذرد، بیش از 10 میلیون نسخه از این رمان به فروش رسیده است. به تبصره 22 در همۀ دوره های دانشگاهی ادبیات مدرن آمریکا اشاره می شود و بسیاری از منتقدان این اثر ادبی را فرای یک رمان ضدجنگ، بلکه به عنوان آینه ای از جهان مدرن و روابط حاکم بر آن می دانند.
رمان تبصره 22 از طریق راویِ سوم شخص و به صورت غیر خطی روایت می شود. در این سبک و روش خاص راوی گری، نویسنده با استفاده از راویِ دانای کل خود، از دیدگاه شخصیت های مختلف داستان، به سرگذشتِ «یوساریان»، قهرمان تبصره 22، می پردازد.یوساریان مسئول بمباران توسط یک بمب افکن بی-25 نیروی هوایی کشور آمریکا در طول جنگ جهانی دوم است.
نویسنده در خلال اتفاقات طنز و تلخ و در بسیاری موارد مرگ بار برای او، دست بر عبث بودن و پوچی واقعی جنگ و اتفاقات آن می گذارد. یوساریان دوره طولانی مدتی را گذرانده است و هرچقدر ادامه می دهد، دوره اش تمام نمی شود و نمی تواند به دلیل تبصره 22 از آن انصراف دهد. بنابر همین موضوع شاهد تقابل خواست و اراده سست یوساریان با ماموریت های خطرناک و نیازمند جان فشانی او هستیم که به ملال و عبثی خنده دار می انجامد.
متاسفانه تاکنون از جوزف هلر، فقط رمان تبصره 22 توسط احسان نوروزی به فارسی ترجمه و در نشر چشمه به چاپ رسیده است. احسان نوروزی از جمله مترجمان خوب ایرانی است که ترجمۀ رمان هایی مانند «در راه» نوشتۀ جک کرواک و «شب در مسیر غرب» از بریل مرکام و همچنین تالیف کتاب «ساخت ایران» را در کارنامه دارد.
در بخش های از کتاب تبصره 22 می خوانیم:
"چرا هیچکس نمی فهمید که او واقعاً عجیب الخلقه نیست، بلکه آدم معمولی غریبی است که می کوشد زندگی معمولی غریبانه اش را پی بگیرد؟ اگر خراشش می دادند خون نمی ریخت؟ اگر قلقلکش می دادند نمی خندید؟ به نظر می رسد هرگز به ذهن شان خطور نکرده که او هم مثل آن ها چشم، دست، عضو، بُعد، حس و احساس دارد، او هم با همان اسلحه ها زخمی شده، با همان بادها گرم و سردش شده."
"فقط یک تبصره بود، آن هم تبصرۀ ۲۲، که تصریح می کرد نگرانی برای سالم ماندن در مواجهه با خطری واقعی و عینی، فرایندی است مختص ذهن عقلانی. اور دیوانه بود و می توانست بستری شود. فقط لازم بود بخواهد؛ و به محض این که چنین کاری می کرد دیگر دیوانه نبود و باید پروازهای بیشتری انجام می داد. اور دیوانه بود اگر پروازهای مأموریتی بیشتری انجام می داد و عاقل بود اگر چنین نمی کرد، اما اگر عاقل بود پس باید پرواز می کرد. اگر پرواز می کرد دیوانه بود و نیازی نبود انجام شان دهد؛ ولی اگر پرواز نمی کرد عاقل بود و باید انجام شان می داد. یوساریان عمیقاً تحت تأثیر سادگی محض این بند شرطی تبصرۀ ۲۲ قرار گرفت و از سر احترام سوت زد."
"یه روان پزشک مجوزدار تو بیمارستان بود که منو معاینه کرد، و نظرش این بود. من واقعاً دیوونه م! «خب که چی؟» یوساریان از این ناتوانی دکتر دانیکا در فهم قضیه گیج شده بود. «خب که چی؟ ملتفت نیستی که این یعنی چی؟ حالا می تونی منو معاف از رزم کنی و بفرستیم خونه. اونا که یه آدم دیوونه رو نمی فرستن تا بره کشته بشه، مگه نه؟» «پس به خیالت چه کس دیگه ای رو می فرستن؟»"
"وقتی به اون بالا نگاه می کنم آدم هایی رو می بینم که دارن منفعت می برن. نه بهشتی می بینم و نه فرشته و قدیسی. آدم هایی رو می بینم که از هر اقدام خیرخواهانه و هر تراژدی انسانی پول در می آرن…"
"برای پول درنیاوردن باید کلی فکر کنی. این روزها هر احمقی می تونه پول دربیاره و اغلب شون هم درمی آرن. ولی آدم های با استعداد و باشعور چی؟ مثلاً یک شاعر رو اسم ببرید که پول دربیاره."
مفید بود؟
0
0
بیشتر
کمتر