نقد و بررسی
جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند
«جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند» یک رمان در ژانر عاشقانه و جنایی و رازآلود به قلم دیلیا اوئینز نویسنده معروف آمریکایی است. این کتاب که برای اولین بار در سال ۲۰۱۸ میلادی منتشر شد، اولین رمان نوشته شده توسط خانم نویسنده و پرفروش ترین اثر وی می باشد.
خانم اوئینز پیش از اشتغال به رمان نویسی، سال ها به عنوان زیست شناس و رفتار شناس حیوانات در حیات وحش آفریقا و آمریکا به تحقیق و پژوهش می پرداخت و آثار تخصصی بسیاری در این زمینه به چاپ رسانده است. با این حال او رمان درخشان «جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند » را پس از بازنشستگی و در حدود سن ۷۰ سالگی نوشت.
این کتاب تنها شش ماه پس از انتشار به اوج خود رسید و در فهرست پرفروش ترین کتاب های داستانی تایمز و در رتبه اول قرار گرفت. همچنین، در همان زمان در صدر فهرست پرفروش ترین و پرخواننده ترین داستان ها در نمودار آمازون ظاهر شد و جایگاه غالب خود را برای ۱۶ هفته حفظ کرد؛ جایگاهی که طولانی ترین زمان مشاهده شده برای کتاب ها به شمار می رود.
این رمان تاکنون در بیش از ۴۱ کشور جهان منتشر شده است و همچنان از محبوب ترین و پرفروش ترین کتاب های داستانی جهان به شمار می رود. از دیگر افتخارات این کتاب می توان کاندید شدن برای دریافت جایزۀ ادگار آلن پو سال ۲۰۱۹ و نامزدی دریافت بهترین داستان تاریخی گودریدز سال ۲۰۱۸ را نام برد.
داستانِ کتاب جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند دو خط زمانی متفاوت را دنبال می کند که به آرامی در هم تنیده می شوند. بخش زمانی اول زندگی و ماجرا های دخترکی به نام «کیا» را توصیف می کند که در مرداب های کارولینای شمالی از سال ۱۹۵۲ تا ۱۹۶۹ بزرگ می شود؛ و بخش دوم نیز به حوادث دوران بلوغ و بزرگسالی او و ماجرای جنایی رمان می پردازد.
داستان از یک روز در سال ۱۹۵۲ شروع می شود، در حالی که کیا کلارک شش ساله مادرش را می بیند که از کلبه فرسوده محل زندگی شان به سمت جاده ای در اطراف زمین های باتلاقی می رود. کیا حس می کند که مادر برنمی گردد. اما برادرش، «جودی»، اطمینان می دهد که او این کار را خواهد کرد. با این حال، مادر هرگز برنمی گردد و جودی، کیا و سه خواهر و برادر بزرگتر شان را با پدر خشن و الکلی خود رها می کند.
با گذشت زمان، خواهر و برادر های کیا و جودی نیز آنجا را ترک می کنند و کیا با پدر تنها می شود. کیا دوست ندارد در جمع مردم باشد و از مدرسه نیز گریزان است؛ زیرا مردم شهر با او بد رفتاری کرده و او را دختر مرداب صدا می کنند. پس از مدتی پدر ناپدید شده و کیا کاملا بی سرپرست می شود.
در دوران بلوغ، کیا با دو پسر از شهر آشنا می شود و حوادث رمانتیکی برایش رقم می خورد. در خلال همین سال ها، در حالی که کیا با نوشتن و فروش کتابی درباره صدف ها به شهرت و ثروت رسیده است، جسد دوستِ کیا، به نام «چیس» پیدا می شود و کیا به قتل متهم می شود.
رمان جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند، یک اثر داستانی است که منتقدان عمدتاً آن را در ژانر درام جنایی طبقه بندی کرده اند. نویسنده در این رمان با هنرمندی و مهارتی ستودنی به موضوعات مختلفی همچون تنهایی، عشق، بلوغ، استقلال، خودکفایی، رها شدگی، انتقام و رابطه بین کودک و والدین می پردازد.
در نگاه نخست مخاطب با داستانی عاشقانه با پس زمینه جنایی مواجه خواهد شد. اما با عمیق تر شدن در داستان، مضامین روانشناسانه و جامعه شناسانه از دل داستان سر بر می آورند. مضامینی چون «تاثیر رابطه با والدین بر شخصیت کودک»، «تاثیر قضاوت جامعه بر آینده فرد»، و «عوارض رهاشدگی در کودکی بر زندگی و روابط او در بزرگسالی»؛ که خانم نویسنده با چیره دستی و دقت نظر در لابه لای حوادث داستان مطرح کرده است.
خانم اوئینز از سال ها پژوهش شخصیِ خود در طبیعت وحشی در خلق تصاویر بدیع مرداب و توصیفات دقیق و منحصر به فرد از طبیعت در داخل رمان استفاده کرده است. عشق جاودانه ای که شخصیت قهرمان کتاب، کیا، به طبیعت وحشی دارد؛ برگرفته از علاقه و روحیه خود خانم اوئینز به طبیعت است.
از نکات مثبت قابل توجه دیگر این رمان، شخصیت پردازی قوی و قابل باور شخصیت های داستان است؛ به طوری که مخاطب با تمام آن ها همذات پنداری کرده و همدلی را بر می انگیزند. اما اوج زیبایی و شکوه داستان در پایان کاملا دور از انتظار آن است. جایی که نویسنده با تیزهوشی مخاطب را غافلگیر می کند. کسانی که تجربه تنهایی، ترک شدنی یا فریب خوردگی دارند، بیشترین ارتباط را با این کتاب برقرار خواهند کرد.
دیلیا اوئینز نویسنده و محقق برجسته آمریکایی است که در سال ۱۹۵۰ متولد شد. او در رشته زیست شناسی و سپس جانور شناسی تحصیل کرد و برای پژوهش درباره بومیان محلی به آفریقا رفت. او به عنوان یک دانشمند، نویسنده سه کتاب غیر داستانی پرفروش بین المللی درباره زندگی حیات وحش در آفریقا است.
کتاب های «گریه های کالاهاری»، «چشم های فیل» و «راز های ساوانا» که درباره مطالعات حیوانات در آفریقا می باشند، برجسته ترین کتاب های غیر داستانی او هستند. همچنین این نویسنده موسس «بنیاد اوئینز» است که برای حفاظت از حیات وحش در آمریکا تشکیل شده است.
از بزرگترین افتخارات این نویسنده، می توان به دریافت جایزه رولکس در سال ۱۹۸۱ برای شرکت در پروژه تحقیقاتی کالاهاری، دریافت جایزه جان باروز در سال ۱۹۸۵ برای طبیعت نویسی و کسب جایزه فارغ التحصیلان برجسته دانشگاه کالیفرنیا در سال ۱۹۹۳ را نام برد.
آقای محمد امین جندقی بیگدلی در سال ۱۳۷۷ در شهر آران و بیدگل متولد شده و در دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد به تحصیل پرستاری پرداخته است. او علاوه بر ترجمه رمان جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند، به ترجمه کتاب های دیگری نیز دست زده است:
- «هیپی» اثر پائولو کوئیلو (نشر روزگار)
- «پیش مرگ هیتلر» اثر وی. اس. الکساندر (نشر چترنگ)
- «سه دختر حوا» اثر الیف شافاک (نشر روزگار)
- «یورگن کلوپ» اثر المار نولینگ (انتشارات نیک ورزان)
در بخش هایی از کتاب جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند می خوانیم:
حالا نوبت به کسی می رسد که باعث و بانی آزرده خاطر شدن این دو نفر بود. پدر همیشه در دو حالت به سر می برد؛ سکوت یا فریاد. پس بهتر بود که او در خواب به سر ببرد یا اصلا به خانه نیاید. اما آن صبح، مادر در سکوت به سر می برد، لبخند از روی لبانش محو و چشمانش قرمز شده بودند. او شال سفیدی سر کرده بود که تا پیشانی اش کشیده می شد و جای کبودی های زرد و بنفش را می پوشاند. درست بعد از صبحانه و قبل از این که ظرف ها شسته شوند، مادر تعدادی از وسایل شخصی اش را داخل چمدان کوچک اش گذاشت و به سمت جاده رفت.
کیا از همان جا به تالاب نگاهی انداخت، جایی که تشعشع زود هنگام نور خورشید در آن باعث جمع شدن صد ها سنجاقک می شد. بلوط ها و علف های هرزه، آب را احاطه و آن را تاریک کرده بودند. قایق پدر هم آنجا بدون صاحب رها شده بود. اگر او قایق را به مرداب می برد و پدر متوجه چنین کاری می شد، با کمربند به استقبالش می رفت. اگر هم کمربندی در کار نبود، پدر پاروی داخل حیاط را بر می داشت. جودی اسم آن را «پاروی خوشامد گویی» گذاشته بود.
کیا حتی یک روز هم در زندگی اش به مدرسه باز نگشت. او سراغ مرغ های ماهی خوار می رفت تا ببیند که چگونه صدف دریایی جمع می کنند و معتقد بود از آنجا چیز های بیشتری یاد می گیرد. او با خودش می گفت: «من الان می تونم مثل یه کبوتر از خودم صدا در بیارم. تازه، بهتر از اونها هم هستم. حتی از اون هایی که کفش های خوب می پوشیدن.»
مفید بود؟
0
0
بیشتر
کمتر