نقد و بررسی
جنگل بزرگ
کتاب جنگل بزرگ مجموعهای از داستانهای کوتاه ویلیام فاکنر است که با مضمون شکار نوشته شدهاند و در سال 1955 برای اولین بار منتشر شده است. ویلیام فاکنر نویسنده معاصر و بزرگ آمریکایی بود که در اغلب آثارش را به سبک جریان سیال ذهن و رئالیسم (واقعگرایی) جادویی مینوشت.
فاکنر در طول دوران نویسندگیاش برندهی جوایز متعددی شده است که مهم ترین آنان برنده شدن نوبل ادبیات در سال 1949 و جایزه پولیتزر برای رمان "یک افسانه" است؛ همچنین یک جایزه پولیتزر دیگر نیز برای نوشتن کتاب «غارتگران (حرامیان)» پس از مرگش، برای او ثبت شد. به عنوان بزرگداشت ویلیام فاکنر هرساله جایزهی پن/فاکنر (قلمِ فاکنر) را به نویسندگان جدید کتابهای داستانی اهدا میکنند.
مجموعهی اصلی جنگل بزرگ در واقع متشکل از 4 داستانِ خرس، بزرگان طایفه، شکار خرس و مسابقهی بامدادی بوده است اما به گفتهی مترجم دو داستان آن قبلاً ترجمه شدهاند. این دو داستان یکی خرس بوده است که توسط صالح حسینی ترجمه شده و در کتاب «برخیز ای موسی» (نشر نیلوفر) آمده است و دیگری، مسابقهی بامدادی، توسط خود احمد اخوت در مجموعهای دیگر آمده است.
اخوت به جای این دو داستان حذفی سه داستانِ لایِن، سگ شکاری و مُرّ قانون را به این کتاب اضافه کرده است که حال و هوای شکار و جنگل بزرگ را دارد. جنگل بزرگ در واقع مکانی است در شهر خیالیِ یوکناپاتافا؛ سرزمینی که داستانهای فاکنر اغلب در آنها رخ میدهند. در ادامه به بررسی اجمالی برخی از داستانها میپردازیم.
«بزرگان طایفه» داستانی بود که فاکنر در سال 1939 آن را برای اولین بار نوشت و راویای اول شخص به نام کونتین کامپستون داشته است ولی در ویراست مجموعهی حاضر، راوی به سوم شخص گمنامی به نام پسرک تبدیل شده است. در این داستان شاهد تضاد اخلاقی شکار برای راوی و شرحی زیبا از زندگی و فرهنگ سرخپوستان هستیم.
داستان «لایِن» روایتی است از سگی شکاری به نام لایِن که ویژگیهای نیمه اساطیری دارد؛ خستگی ناپذیر است و بسیار شجاع. در واقع دو داستان بزرگان طایفه و لایِن دو داستان به هم پیوستهاند که یک راوی دارند و لایِن در هردوی آنها است. یکی از جذابترین مضامین این داستان، مسئلهی میخواری سگهای شکاری است!
داستان «شکار خرس» سه راوی دارد. راوی ناشناس اول همان کونتین کامپستون است که نقش راوی شروعکننده و فرعی را بازی میکند. راوی دوم، راتلیف، راوی اصلی داستان است و راوی سوم، اَشِ پیرمرد، است که لهجهی عامیانه و سیاهپوستی غلیظ دارد. راتیلف دلال چرخهای خیاطی است که داستانی از شکار خرسی سیاه و وحشی را، با توصیفات بینظیر و جذاب، روایت میکند.
از دیگر آثار ویلیام فاکنر که در ایران منتشر شدهاند میتوان به کتابهای «خشم و هیاهو» با ترجمهی صالح حسینی (نشر نیلوفر) و «گور به گور» با ترجمهی نجف دریابندری (نشر چشمه) اشاره کرد. احمد اخوت یکی از مترجمان کهنهکار و پرکار ایرانی است که کتابهای «اسبها و آدمها» از ویلیام فاکنر (نشر افق) و «کتاب فرشتگان» از خورخه لوئیس بورخس از جمله آثار ترجمه شده توسط او هستند.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«لوکاس صندلی اش را از سر میز شام عقب داد و از جایش بلند شد. به چهره ی غمگین و مراقب دخترش با غضب نگاهی انداخت گفت: "من رفتم، خدافظ." زنش با شکایت گفت: "کجا می ری این وقت شب؟ اون از دیشب که گذاشتی رفتی برا خودت اون پایین ها ول گشتی دم دمای صب برگشتی قاطر رو بستی به گاری دِ برو که رفتی مزرعه. اینم از حالا. به خوابم احتیاج داری اگه بخوای برای راث ادموندز اون زمینو…" اما لوکاس از خانه بیرون رفته بود و لازم نبود دیگر صدای زنش را بشنود. حالا در جاده بود، راهی تاریک و محو زیر آسمان بی ماه به وقت کشت ذرت. داشت از وسط مزرعه ها می رفت، جایی که ماه آینده هنگام پیدا شدن بوف های سیاه پنبه کاری اش را شروع می کرد، جاده ای که به دروازه ای می رسید و از آنجا به بعد ملک خصوصی بود، راهی با شیبی به طرف بالا. دورتادورش درخت های بلوط که در پایان درختزار چراغ های خانه ی ارباب سوسو می زد.»
«گویی فریادها و تبرزینهای منسوب به سرخپوستان که متاثر از خواندن کتابهای ارزانقیمت بود، داستانهایی که در میانمان دستبهدست میشد و با اشتیاق میخواندیم، هنوز جادویش در ما زنده و قدرت سیاهش همچنان پاینده بود: شوم و سخرهگر مانند حیوانی بینام و سیاه که با پوزهی غرقه به خونش گوشهای کاهلانه خفته بود و ما را زیر نظر داشت.»
مفید بود؟
1
0
بیشتر
کمتر