بعضی مقبرهها باید برای همیشه بسته میماندند، اما افسوس که این اتفاق نیفتاد! پس برای یک ماجراجویی در دنیایی پر از مردگان و شیاطینِ دوباره زنده شده، آمادهاید؟! در هر صورت، «جویندگان مقبره» انتظار شما را میکشد و گریزی نیست!
کتاب «جویندگان مقبره» مجموعهای بسیار خواندنی و جذاب از «مایکل نورتراپ» است که شامل 5 کتاب میشود. کتاب حاضر، اولین جلد از این مجموعه است که «کتاب مردگان» نام دارد.
این کتاب در سال 2015 برای اولین بار منتشر شد و توانست بیش از 3 هفته در فهرست پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز جا خوش کند! این کتاب همچنین، از سوی کتابخانۀ عمومی لس آنجلس، به عنوان یکی از بهترین کتابهای کودک و نوجوان ثبت شده است.
برای آشنا شدن با کتاب، بذارید اول چندتا از مهم ترین نظرات سایتها و افراد معتبر راجع به این مجموعه را با هم بخوانیم:
- «ماجراجوییای هیجان انگیز که مو را به تن شما سیخ میکند. غنی از داستانهای اساطیری و جادویی مصری. یک رکوردشکن واقعی!»
- «اکشنی بدون توقف، توصیفات ترسناک کم نظیر، و دارای صمیمی میان دو رفیق داستان که پیش زمینهای جذاب برای داستان زندگی آنها میشود.»
محصولات مرتبط: سری کتابهای هری پاتر
خلاصه ی مجموعه کتاب های جویندگان مقبره
کتاب مردگان مقدمهای است برای تمامی کتابهای بعدی این مجموعه. قهرمان این داستان پسری به نام «الکس سنفر» است که تمامی پزشکان، از زنده ماندن او قطع امید کردهاند. اما چه کسی به زنده ماندن او امید دارد و حاضر است هرکاری برای زنده ماندن «الکس» انجام دهد؟ دقیقا، مادر او!
مادر الکس برای نجات پسرش روشی تاریک و اسرار آمیز در ذهن دارد: استفاده از طلسمهای «کتاب مردگان». در نهایت، مادر الکس موفق به نجات فرزند خود میشود، اما هرچیزی یک بهایی دارد. حال که الکس دقیقا از آستانۀ مرگ نجات یافته، باید با دنیایی مواجه شود که در آن، نیرویی شیطانی و باستانی رها شده است.
مومیاییها به راه افتادهاند، عنکبوتها به نیویورک حمله کردهاند و مهمتر از همه، 5 فراریِ مرگ به دنیای انسانها پا گذاشته اند. اما آیا اوضاع بدتر از این نیز میشود؟ بله! مادر الکس و کتاب مردگان درست در همین لحظه ناپدید میشوند. الان دقیقا وقتشه که الکس با یاری رفیق و تنها همراه خود، «رن»، با فراریهای مرگی شاخ به شاخ شوند که 3 هزار سال گذشته را صرف نقشه کشیدن برای انتقام از انسانها گذراندهاند!
مایکل نورتراپ نویسنده ی مجموعه کتاب های جویندگان مقبره
«مایکل نورتراپ» نویسندۀ سرشناس آمریکاییِ ادبیات داستانی مخصوص کودکان و نوجوانان است که تاکنون، 15 کتاب از او منتشر شده است. در نشر هوپا، فقط 5 کتاب مجموعۀ «جویندگان مقبره» از او ترجمه و چاپ شده است. نشر هوپا بازۀ سنی «12 تا 18 سال» را برای مخاطبین این کتاب مناسب دانسته است.
کتابهای این مجموعه پس از «کتاب مردگان»، به ترتیب «حافظان طلسم آویز»، «درۀ پادشاهان»، «جنگجویان سنگی» و «پادشاهی نهایی» نام دارند که همگی توسط «فریبا چاوشی» ترجمه شدهاند و نشر «هوپا» آنها را منتشر کرده است. از جمله آثار ترجمه شده توسط خانم «فریبا چاوشی» نیز میتوان به کتاب های «ماکاموشی» اثر «جرونیمو استیلتن» اشاره کرد.
بخش هایی از کتاب مردگان
در اعماق شبی تاریک در مصر، «مقبره» یک بار دیگر از جنب و جوش زندگی پُر شده بود. شمعهای سیاه، نوری نارنجی رنگ روی دیوارهای ماسه سنگی مقبره میرقصاندند، دیوارهایی با ردیف ردیف نقاشیهای باستانی و خطوط هیروگلیف حک شده که تاریخچهای از حیله گری و پیروزی را به تصویر میکشیدند.
مخلوطی از بال سوسک و پر پرنده در دیگچهای برنزی میسوخت. پشم حیوان و پوست مار هم در دیگچۀ دیگری به آرامی دود میکرد. بوی تند و تیزشان هوا را پُر کرده بود. چیزهایی که زمانی زنده بودند و حالا بوی مرگ از آنها بلند میشد.
الکس سمفر برای اولین بار نزدیک بود بمیرد. وقتی درد به او هجوم آورد، در بخش سلاح و زره موزۀ هنری متروپولیتن بود. احساس خنجرمانند درد آنقدر تیز و ناگهانی بود که یک لحظه فکر کرد تصادفی به یکی از نیزههای باستانی برخورد کرده.
موزه یک ساعت پیش تعطیل شده بود و وقتی تلوتلوخوران جلو میرفت، صدای تالاپ و تولوپ کتانیاش روی موزاییکهای تمیز و براق زمین در سال خالی میپیچید. داروهایش تمام شده بود و هیچکس دور و برش نبود تا کمکش کند. نیروی باقیمانده در بدنش را جمع کرد.
کشان کشان از سالن اصلی و کم نور بخش گذشت تا خودش را به آسانسوری برساند که او را به دفتر مادرش در طبقۀ پایین میبرد. قبلا هم این درد را داشت، ولی هیچوقت به این بدی نبود. درد که مثل خنجری تیز در وسط بدنش فرو رفته بود، حالا به یک میلیون سوزن تبدیل شده بود که در تمام اعضای بدنش فرو میرفتند.
درپوش تابوت دان سنگی با صدای تالاپ بلندی به زمین افتاد. توی نور ضعیف اتاق، الکس درپوش دو تابوت دیگر را دید که آنها هم کنار می رفتند. یعنی قدر زور داره؟ دست از اعماق تاریک تابوب بلند شد. انگشت هایش را پس از هزاران سال خم کرد و نوارهای پیچیده دورش پودر شدند و پایین ریختند.
الکس که از وحشت میخکوب شده بود، دید که دست کاملا بیرون آمد و به دیوارۀ سنگی تابوت دان چنگ انداخت و بقیۀ بدنش را از تاریکی بیرون کشید. کوزههای کانوپی چنان با خشونت میلرزیدند. انگار هر آن ممکن است منفجر شوند. این مرد نیش خورده بود.
بدنش در قسمتهایی که نوارهای کتانی فرو ریخته بودند پیدا بود، اما پوستش شبیه پوست هیچکدام از مومیاییهایی نبود که الکس قبلا دیده بود. کشیده، خشک و یا پُر از لک نبود. کبود بود و پوشیده از زخمهای متورم. مرد نیش خورده چرخید و به اتاق خیره شد، نه با حفرههایی خالی، بلکه با چشمانی شیطانی و خیس.
آیا این بررسی برای شما مفید بود
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
برای ارسال دیدگاه، وارد حساب کاربری خود شوید وارد حساب کاربردی شوید