نقد و بررسی
حکایت دولت و فرزانگی
«حکایت دولت و فرزانگی» یک اثر انگیزشی و روانشناسانه در حوزه موفقیت شخصی، کسب و کار، خودیاری و توسعه فردی می باشد؛ که به قلم نویسنده مشهور کانادایی مارک فیشر نگاشته شده است. این کتاب برای نخستین بار در سال ۱۹۹۰ در کشور آمریکا منتشر و پس از آن در سرتاسر جهان روانه بازار شد.
کتاب حکایت دولت و فرزانگی که اولین و مهم ترین کتاب فیشر می باشد، بلافاصله پس از انتشار با استقبال عموم خوانندگان انگلیسی زبان روبرو شد و با فروش بیش از صد و پنجاه هزار نسخه، او را به یکی از پرفروش ترین نویسنده های انگیزشی دنیا تبدیل کرد. کتاب حاضر تاکنون به 21 زبان زنده دنیا ترجمه شده است.
آوازه شهرت این کتاب خیلی زود به ایران نیز رسید و باعث شد چندین مترجم و ناشر گوناگون اقدام به ترجمه و چاپ آن کنند. یکی از بهترین و معتبر ترین ترجمه های موجود از این کتاب توسط گیتی خوشدل صورت گرفته و نشر قطره اقدام به چاپ آن کرده است. استقبال از این کتاب به اندازه ای زیاد بود که به دفعات تجدید چاپ شد، به طوری که در سال ۱۴۰۱ به چاپ ۱۱۷ هم رسیده است و همچنان جزو آثار پرخواننده ترین کتاب ها در ایران محسوب می گردد.
کتاب حکایت دولت و فرزانگی، همانطور که از نام آن می توان حدس زد، داستانی درباره رسیدن به ثروت و معرفت است. این کتاب مشتمل بر پانزده حکایت می باشد که مانند نقشه راهی، خواننده را به سمت رسیدن به قله معرفت، خودشناسی و موفقیت راهنمایی می نمایند.
شخصیت اصلی این کتاب یک مرد جوان ۳۲ ساله است که در تلاش برای رسیدن به ثروت و شهرت، از عموی سالخورده اش کمک می طلبد. او که در شغل حسابداری ناموفق بوده، تصمیم می گیرد با نوشتن و چاپ کتاب به شهرت و ثروت برسد. بنابراین به عمویش مراجعه می کند تا برای تحقق این هدف از او پول قرض کند. اما عمو از دادن پول امتناع کرده، جوان را برای شنیدن راز ثروت حقیقی به شهری دور افتاده نزد باغبانی پیر و خردمند می فرستد.
او نامه ای به دست جوان می دهد تا به باغبان برساند و از او قول می گیرد قبل از رسیدن به مقصد آن را باز نکند. جوان پس از ملاقات با باغبان متوجه می شود او یک میلیونر است و بلافاصله شروع به آموختن درس زندگی از وی می کند. باغبان پیر هر روز از جوان می خواهد کارهایی انجام دهد که اصلا دلیل آن ها را نمی داند.
از همین جا باغبان، شروع به تعریف کردن حکایت نموده و به وسیله آن ها هر روز یکی از رموز حرکت در مسیر کامیابی و ثروت را به او آموزش می دهد. در جریان هر کدام از حکایات، اتفاقی تازه برای جوان رقم می خورد که او را به چالش کشیده و شخصیت اش را صیقل می دهد.
کتاب حکایت دولت و فرزانگی از بهترین و موفق ترین آثار انگیزشی چندین سال اخیر می باشد که روایتی داستانی دارد. مارک فیشر برای خلق اثرش از ماجرای ملاقات خودش با یک میلیونر الهام گرفته و آن چه از وی آموخته است را خالصانه به خوانندگان اش پیشکش کرده است.
این نویسنده در قالب روایت داستان، پند های حکیمانه شگفت انگیز و درس های عمیق فلسفی بسیاری را ارائه کرده و پرده از راز بزرگی بر می دارد. هر حکایت این کتاب، سراسر اشاعه دهنده مثبت اندیشی و امید است. فیشر با تاکید بر قدرت خواست فرد، به خواننده اصول رسیدن به هدف را می آموزد. اصولی که شاید پیش از این بارها و بارها شنیده باشد، اما هنوز به طور جدی به آن نیاندیشیده یا درکشان نکرده باشد.
کتاب حاضر با زبانی ساده و شیرین نوشته شده که خواندن آن را سریع و آسان می کند. همچنین روایت داستان گونه آن، به جذابیت این اثر افزوده، خواننده را بر سر ذوق آورده و او را تا آخرین سطر با خود همراه می کند. بخش زیادی از این کتاب بر اساس توصیه های روانشناسی نوشته شده و بر قدرت کلام، اهمیت داشتن تصویر مثبت از خود، و نیاز به نوشتن اهداف پیش از عمل، توجه دارد.
مارک فیشر در سال ۱۹۵۳ در مونترال کانادا متولد شد. او با نگارش چندین کتاب پرفروش انگیزشی، در سراسر جهان، تا حد زیادی به عنوان پرخواننده ترین و شناخته شده ترین نویسنده کانادایی شهرت پیدا کرده است. او علاوه بر نوشتن، یک سرمایه گذار املاک، گلف باز عالی و سخنران نیز می باشد. مهمترین کتاب های او عبارتند از: «راز های یک میلیونر»، «راه و رسم میلیونر ها»، «چگونه مثل یک میلیونر فکر کنیم؟» و«معامله گر منطقی».
کتاب حکایت دولت و فرزانگی را گیتی خوشدل به فارسی برگردانده است که کتاب های «هفت قانون معنوی برای والدین» اثر دیپک چوپرا، «هشیاری مالی: 90 روز تا رهایی مالی» اثر جولیا کامرون، «چشم دل بگشا»، اثر کاترین پاندر و «شفای زندگی» اثر لوئیزال. هی را نیز در کارنامه حرفه ای خود دارند.
در بخش هایی از کتاب دولت و فرزانگی میخوانیم:
دولتمند گفت: می بینم که به فکر کردن با صدای بلند عادت نداری. آیا می دانی جوانانی بسیار به سن و سال تو هم اکنون ثروتمند شده اند؟ بعضی از آنها حتی میلیونر شده اند. مابقی بر سر مرز نخستین میلیون دلار خود هستند. آیا می دانی که ارسطو اوناسیس در بیست و شش سالگی که عازم انگلستان شد تا امپراتوری کشتیرانی اش را برپا کند، همان وقت صاحب ۵۰۰ هزار دلار در بانک بود؟
فقط بیست و شش سال؟
بله، و وقتی کارش را شروع کرد، فقط چند صد دلار به نام خودش پول داشت؛ ضمنا نه مدرک دانشگاهی داشت، نه عمویی ثروتمند.
همه اندیشمندان خردمند در طول اعصار گفته اند که بزرگ ترین محدودیت ها، حدودی است که انسان بر خويشتن تحمیل می کند؛ و از این رو، بزرگ ترین مانع کامیابی، مانعی ذهنی است. حد و مرز های ذهنی ات را بگستر تا حد و مرز های زندگی ات را بگستری. محدودیت هایت را منفجر کن تا محدودیت های زندگی ات را منفجر کنی. اوضاع و شرایط زندگی ات چنان دگرگون خواهند شد، که گویی با سحر و جادو. از روی تجربه سوگند می خورم که این حقیقت دارد.
بعضی از مردم معتقدند که هرگز همسر مناسب خود را نخواهند یافت، در حالی که کاملا واجد شرایط آن هستند. همسر احتمالی همچون طاعون از آن ها می گریزد. اقتدار تصویری که از خود دارند_ که بازتاب ذهن ناهشیار است_ مسئول این امر است. ذهن ناهشیار اوضاع و شرایطی می آفریند که دیگران را وا می دارد که از او بگریزند.
مفید بود؟
1
0
بیشتر
کمتر