نقد و بررسی
خالکوب آشوویتس
خالکوب آشوویتس رمانی برگرفته از داستانی واقعی است که توسط هدر موریس، نویسنده نیوزیلندی، در سال 2018 منتشر شد. این کتاب در سال 2018 رتبه اول در کتابهای پرفروش نیویورک تایمز را کسب کرده و تا سال 2019 در سراسر دنیا رکورد فروش بالای 3 میلیون را زده است. هدر موریس در سال 2003 برای شنیدن داستان زندگی پیرمردی بازمانده از اردوگاه های آشوویتس به ملاقات او میرود و پس از جلساتی بسیار، رمان حاضر را مینویسد.
شاید برای خوانندگان این سوال پیش بیاید که چرا در سال 2018 و پس از گذشت حدود 80 سال از وقایع جنگ جهانی دوم و همچنین وجود کتابهای بسیار درباره ی اردوگاه های آشوویتس، چرا باید این رمان نوشته و خوانده شود؟ شاید بتوان پاسخ این سوال را چنین داد که وحشت، فجایع و اتفاقات در اردوگاه های آشوویتس به حدی بوده است که روایت هر بازمانده از این مکان را به روایتی خاص و یگانه تبدیل میکند اما نکته ی اصلی این کتاب فقط این نیست.
در وهله ی اول تفاوت این رمان با دیگر کتاب ها محتوای جذاب آن با درونمایه ی عشق است! در سایه همه ی اتفاقات ضد انسانی، شکنجه ها و کشتارهای آشوویتس این رمان روایتی از عشقی جاودان، شجاعانه و امیدوارکننده را نقل میکند.
شخصیت اصلی رمان، لالی سوکولُف، جوانی با استعداد و زرنگ است که در سال 1942 طی فراخوانی برای کار کردن اجباری به اردوگاه آشوویتس میرود. در اردوگاه های آشوویتس همه ی اموال و مشخصات و حتی نام زندانیان از آنان گرفته شده و بجای آن به آنها شماره ای داده میشد. لالی با زرنگی هرچه تمامتر در آنجا با نشان دادن ویژگیهای خود مانند بلد بودن چندین زبان مختلف، موفق میشود که خالکوبِ شماره ها در اردوگاه شود.
قصه ی داستان از جایی شروع میشود که لالی دست دختری را با شماره 34902 خالکوبی میکند؛ اما یک دل نه صد دل دلباخته ی او میشود. در ادامه ی رمان اما شاهد وقایعی بسیار تلخ و ناگوار در اردوگاه هستیم که باید دید آیا عشق حماسی و امیدوار کننده ی میان این دو نفر انقدر قوی هست که بر چنین فجایعی پیروز شود یا خیر.
هدر موریس در سال 2019 نیز کتابی به نام سفر سلیکا را نیز منتشر کرد که داستانی از دختری بسیار زیبا در اردوگاه های آشوویتس است. این کتاب توسط سارا حسینی معینی و انتشارات کتاب کوله پشتی در ایران منتشر شده است. سودابه قیصری رمانهای معاصری را در سالهای اخیر به فارسی برگردانده که از جمله ی آنها میتوان به کتابهای دوست باهوش من و داستان کودک گمشده از النا فرانته و پسر روی جعبه چوبی از لئون لایسن اشاره کرد که هر سه در انتشارات ثالث به چاپ رسیده اند.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
«وقتی سالها طوری زندگی کرده باشی که ندونی تا پنج دقیقه دیگه زنده هستی یا نه، هیچچیز دیگهای تو دنیا وجود نداره که نتونی باهاش کنار بیای." او گفت: "تا وقتی زنده هستیم و سلامت، همهچی عالی پیش میره.»
«با نگاهی به طراحی ساختمانهای جدید، برایش آشکار میشود که آلمانیها فاقد هر گونه هوش معماری هستند. هر زمان امکانپذیر باشد، به حرفها و پچ پچههای افراد اساس که نمیدانند او آلمانی میفهمد، گوش میدهد. آنها یگانه مهمات در دسترس را به او ارزانی میدارند، اطلاعاتی که آنها را ذخیره و در موقع مناسب ازشان استفاده خواهد کرد. مأموران اساس اغلب روز پرسه میزنند، به دیوارها تکیه میدهند، سیگار میکشند و فقط کمی مراقب اند.»
«من با یهودی بودن تعریف نمیشم. منکرش نمیشم، اما قبل از اون، یه انسانم، یه مرد که عاشق توئه.»
«ما تو کثافت ایستادیم اما نباید غرقش بشیم.»
«چیزهایی کوچک را به یاد داشته باش، چیزهای بزرگ خودشان حل میشوند.»
مفید بود؟
1
0
بیشتر
کمتر