خانواده تیبو شاهکاری از روژه مارتن دوگار، نویسنده سرشناس فرانسوی، است که در 8 دفتر نوشته شده و نوشتن آنها نیز حدود 20 سال (از 1922 تا 1940) طول کشیده است. روژه مارتین دوگار اولین رمان خود به نام «ژان باروا» را در سالهای 1910 تا 1912، با درونمایهی تقابل دین و عقل، نوشت و مورد توجه بسیاری از بزرگان ادبیات معاصر و بعد از او، مانند آندره ژید و آلبر کامو، قرار گرفت.
3 سال قبل از انتشار آخرین دفتر خانوادهی تیبو، در سال 1937، دوگار موفق به دریافت جایزهی نوبل ادبیات شد و در خطابهی نوبل خود، از تالستوی به عنوان نویسندهای بسیار بزرگ و الگوی خود در نویسندگی، یاد کرد. آثار دوگار واقعگرایانه و اجتماعی است. او دغدغههای اجتماعی و معضلات جامعهاش را در آثارش منعکس میکند؛ که در خانوادهی تیبو نیز این موضوع به صراحت قابل مشاهده است.
6 دفتر اول رمان خانوادهی تیبو بین سالهای 1922 تا 1929 منتشر شد؛ اما انتشار دفتر هفتم و هشتم با تاخیر طولانی مدت، تا سالهای 1936 و 1940، همراه بود. دو دفتر آخر حجمی بیشتر از جمع 6 دفتر قبلی دارد و قلم دوگار در این دو قسمت بسیار متاثر است از وضعیت وخیم اروپای پس از جنگ جهانی اول.
خلاصه داستان کتاب خانواده تیبو
به طور کلی بر خلاف دیگر شاهکارهای حجیم دنیای ادبیات، خانوادهی تیبو دارای شخصیتهای اصلی محدودی میباشد. خط داستانی اصلی کتاب بر اساس زندگی دو فرزند آقای تیبو، یعنی آنتوان و ژاک، ساخته و پرداخته شده است. آنتوان فرزندی با انرژی، فعال و مطیع و بر خلاف او، ژاک، فرزندی درونگرا، ناآرام و سرکش است؛ که به طور کلی دو برادر دو روی متضاد و مکمل یک سکهاند.
پدر آنها، اسکار تیبو، نیز فردی خشکه مقدس و کاتولیکی متعصب است که در تربیت فرزندانش بسیار سختگیر است. داستان از جایی شروع میشود که علارغم منع کامل ارتباط بین کاتولیکها و پروتستانها از طرف اسکار تیبو برای فرزندانش، ژاک همراه با دوستش، دانیل (که خانوادهای پروتستان دارد)، از خانه برای شروع زندگی جدید فرار کرده است.
در ادامهی این رمان قطور، نقاطی از کتاب توجه ما را جلب میکند که در آنها، تضاد بین این مثلث خانوادگی گاهی به بدترین شکلها بروز پیدا میکند و گاهی نیز، این تضاد موجب پیوندی عمیق بین آنها میشود؛ مانند بستر مرگ پدر و در نهایت خودکشی یکی از دو برادر.
از روژه مارتن دوگار رمان دیگری به نام «ژان باروا» با ترجمهی منوچهر بدیعی توسط نشر نیلوفر نیز، در ایران به چاپ رسیده است. دو کتاب «گوشه نشینان آلتونا» از ژان پل سارتر و «ضد خاطرات» از آندره مالرو نیز از جمله آثاری هستند که توسط ابوالحسن نجفی ترجمه شدهاند.
جملات زیبای کتاب خانواده تیبو
«تنهایی آدم را عوض میکند. به همه چیز بیاعتنا میشوی. در عین حال، ترس مبهمی هم داری که هیچوقت آزادت نمیگذارد. بعد از مدتی، دیگر حتی نمیدانی کیستی، دیگر حتی نمیدانی زندهای یا نه. و اگر ادامه پیدا کند ممکن است بمیری … مگر انتظار خوشبختی، خود در حکم خوشبختی نبود؟»
«هرکس باید خودش وظیفهاش را کشف کند. ویژگیها و مرزهای آن را مشخص سازد. با تجربهای مداوم، با جستجویی مستمر، رفتارش را برحسب رأی شخص خودش برگزیند. انضباطی صبورانه. میان نسبی و مطلق، میان ممکن و مطلوب در حرکت باشد و لحظهای واقعیت را از نظر دور ندارد و به ندای «فرزانگی عمیق» که در ماست گوش فرا دهد. موجودیتش را حفظ کند. از اشتباه نترسد. از ترک عقاید خود نترسد. خطاهایش را ببیند تا بتواند در شناخت خود و کشف وظیفهی خاص خود پیشتر برود. در حقیقت وظیفهای نیست مگر نسبت به خود.»
«من تو را برای بزرگواریت، برای حساسیت شکوفهوارت، برای متانتی که در همهی افکارت و در همهی اعمالت و حتی در احساسات عاشقانهات به کار میبری میپرستم.»
«چرا به جای استدلال کردن نمیتوانیم با همهی نیروی روح خود زندگی کنیم؟ ما بیش از حد میاندیشیم.»
آیا این بررسی برای شما مفید بود
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
برای ارسال دیدگاه، وارد حساب کاربری خود شوید وارد حساب کاربردی شوید