نقد و بررسی
خورشید همچنان می دمد
خورشید همچنان میدمد نام اولین رمان ارنست همینگوی، نویسندهی سرشناس آمریکایی، است که برای اولینبار در سال 1926 منتشر شد. از روی این رمان فیلمی سینمایی، با نامی مشابه، در سال 1957 ساخته شده است. نوشتههای همینگوی ساده، روان و راجع به زندگی روزمره در دنیای واقعی است. او با ساخت فضا و شخصیتهای جذاب و شاعرانه، به روزمرگی افراد رنگی تازه و خاص میدهد و از آنها، داستانهایی رویایی میسازد. درونمایهی اغلب نوشتههای او مسائل مربوط به انسانها (به خصوص مهاجران آمریکایی) مانند عشق، جنگ، سفر و … است.
رمان خورشید همچنان میدمد بر پایهی داستانی تاریخی و شخصیتهایی واقعی نوشته شده است و به تاثیر جنگجهانی اول بر زندگی شخصیتهایش میپردازد. راوی رمان خورشید همچنان میدمد روزنامهنگاری آمریکایی و کهنه سرباز جنگ جهانی اول، جیک بارنز، است که عاشق زنی به نام برت اشلی میشود. برت اشلی شوهر خود را در جنگ جهانی از دست داده است و با بارنز وارد رابطهی عاطفی میشود اما بدلیل عدم توانایی بارنز برای معاشقه، به دلیل جراحتش از جنگ، رابطهی آنها پایان مییابد و برت نامزد تاجری به نام مایکل کمبرت میشود. در این میان دوست بارنز، رابرت کوهن، نیز عاشق برت اشلی میشود.
روزی این گروه چهار نفرهی عجیب تصمیم به سفر کردن به اسپانیا، برای دیدن مسابقات گاوبازی، میگیرند و در آنجاست که برت عاشق گاوبازی جوان، رومرو، میشود. به صورت کلی رمان در وصف تعارضات عاطفی و خلأهای شخصیتی انسانها پس از دوران جنگ نوشته شده است؛ انسانهایی که تمام تلاش خود را برای رسیدن به معنای زندگی، شادی و لذت میکنند.
ارنست همینگوی یکی از بزرگترین نویسندههای معاصر آمریکایی بود که تنها با داشتن 7 رمان و 6 مجموعه داستان، برنده جایزهی نوبل ادبیات در سال 1954 و جایزهی پولیتزر در سال 1953، برای رمان پیرمرد و دریا، شده بود. هرساله برای گرامیداشت همینگوی جوایزی به نویسندگان اهدا میشود، مانند جایزهی پن همینگوی، به اولین رمان یک نویسنده یا جایزهی همینگوی (در ایتالیا از 2013)، به نویسندگان اهدا میشود. او یکی از پایهگذاران سبک «وقایعنگاری ادبی» در ادبیات داستانی بود و بسیاری از منتقدان، او را پدر ادبیات مدرن نامیدهاند.
از همینگوی آثار بسیاری به فارسی ترجمه شده است که رمان پیرمرد و دریا با ترجمهی نازی عظیما و مجموعه داستان کوتاهِ مردان بدون زنان با ترجمهی اسدالله امرایی از جملهی این آثار هستند که توسط نشر افق منتشر شدهاند. رمان مرگ خوش از آلبر کامو (نشر نگاه) نیز از جمله آثاری است که توسط احسان لامع ترجمه شده است.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«این برت بود که همیشه میتوانست گریه من را دربیاورد. سپس به راه رفتن او در خیابان و سوار ماشین شدنش در چند لحظه پیش فکر کردم. این فکر حالم را بههم زد. خیلی راحت است که آدم موقع روز به همهچیز بیاعتنا باشد، اما شب همهچیز فرق میکند.»
«من به آدمهای ساده و رک، به خصوص وقتی که داستانهایشان عین هم باشد، اعتمادی ندارم و همواره حتا بدگمان بودم که رابرت کوهن قهرمان میان وزن مشت زنی بوده باشد. شاید اسبی دماغ او را له کرده یا مادرش از چیزی ترسیده بود. ممکن است وقتی تازه پا میگرفته، به جایی خورده. ولی آخر سر کسی را پیدا کردم که از زبان اسپایدر کلی صحت موضوع را تایید کرد. اسپایدر کلی نه تنها کوهن را فراموش نکرده بود، اغلب جویا بود که چه اتفاقی برایش افتاده است.»
«در خلقت خداوند هیچ نسل گمشده و تباه شدهای وجود ندارد و باور بشر خودبین و فانی در کنار گردش خورشید و گذر زمان پوچ و بیاهمیت به نظر میرسد.»
مفید بود؟
1
0
بیشتر
کمتر