نقد و بررسی
در رویای بابل
«در رویای بابل» یکی از بهترین رمان های ریچارد براتیگان است که برای اولین بار در سال 1972 منتشر شد. این رمان نامی فرعی تحت عنوان «یک رمان کارآگاهی 1942» نیز دارد. ریچارد براتیگان یکی از بزرگ ترین نویسندگان و شاعران قرن بیستم، از پیشگامان مکتب پست مدرنیسم و نویسندگان نسل بیت آمریکا بود. نسل بیت به نویسندگانی لقب داده شد که در دهه های پنجاه و شصت آمریکا، با آثار پساجنگی ِ خود، تاثیر بسیاری بر فرهنگ و سیاست کشورشان داشته اند.
از براتیگان 4 دفتر شعر و 10 رمان (11امین رمانِ او پس از مرگش منتشر شد) و 2 مجموعه داستان کوتاه به جای مانده است. ریچارد براتیگان بر بسیاری از نویسندگان بعد از خود مانند هاروکی موراکامی و چارلز بوکفسکی تاثیر بسزایی گذاشته است. فضای رمان «عامه پسند» بوکفسکی تا حدودی شبیه به کتاب در رویای بابل است و دوست داران رمان عامه پسند از خواندن این رمان قطعا لذت خواهند برد.
اکثر رمان ها و داستان های کوتاه براتیگان به صورت اول شخص نوشته شده اند. در آثار او، ترکیبی داستانی از خودزندگی نامه نویسنده با روایتی فانتزی و پست مدرن دیده می شود. اما به دلیل ظرافت و شاعرانگی قلم براتیگان، تشخیص قسمت های واقعی و تجربی نویسنده از قسمت های داستانی آثارش، بسیار سخت است. طنز تلخ و انتقادی به همراه فضاسازی های رویایی و سورئال (فراواقعی) از ویژگی های اصلی رمان های براتیگان است.
در رمان حاضر نیز استفاده از مفاهیم و عبارات کنایه آمیز و نیشخندگونه، فلش بک های (بازگشت های) متعدد به گذشته و استفاده از سبک جریان سیال ذهن، زیبایی اثر او را دو چندان کرده است. ترکیب خاص ژانر فانتزی، کمدی و کارآگاهی آن هم با قلمی دلنشین و بسیار ساده و روان، این رمان را به یکی از بهترین آثار برای شروع خواندن ادبیات پست مدرن آمریکا تبدیل کرده است.
کتاب در رویای بابل داستانی است از کارآگاهی خیالباف و دست و پا چلفتی به نام «سی. کارد». او ابتدا رمان را با روایتی خنده دار از دلیل معافیتش از اعزام به جنگ جهانی دوم، آن هم به دلیل «اصابت گلوله به ماتحتش در خلال جنگ اسپانیا در پنج سال پیش»! شروع می کند. او در دنیای واقعی به معنای واقعی کلمه ناموفق است. چه در کار و چه در زندگی، شکست خورده و سرافکنده است ولی گویا به طور کلی این موضوع اصلا برایش اهمیت خاصی هم ندارد. او در رویا به سر می برد؛ در رویای بابل!
در خلال داستان می بینیم که حتی در حساس ترین شرایط زندگی هم رویاها به سی.کارد هجوم آورده و باعث می شود که ظرف زمان و مکان را فراموش کند. او اکنون به نقطه ای رسیده است که نه یک پول سیاه در جیب و نه حتی یک تیر در هفت تیرش دارد. بنا بر اقتضای فشاری که زندگی بر سی.کار می آورد، او مجبور می شود به دنبال کار کردن بیفتد و در خلال این جستجو، ماجراهایی بسیار خنده دار و جذاب خلق می کند که با نگاهی عمیق تر، بسیار قابل تأمل و تلخ هستند.
از جمله دیگر آثار ترجمه شده از ریچارد براتیگان می توان به کتاب های «صید قزل آلا در آمریکا» با ترجمۀ پیام یزدانجو، «ژنرال جنوبی اهل بیگ سور» با ترجمۀ رضا نوحی، «بارش کلاه مکزیکی» با ترجمۀ فرید قدمی و «هیولای هاوکلاین» با ترجمۀ سارا خلیلی جهرمی اشاره کرد.
پیام یزدانجو از جمله مترجمان پرکار ایرانی است که ترجمه و تألیف آثار ادبی و فلسفی بسیاری را در کارنامه دارد، از جمله کتاب های «لذت متن» اثر رولان بارت و «شب گمشده» (مجموعه داستان های کوتاه پیام یزدانجو).
در بخش هایی از کتاب در رویای بابل می خوانیم:
«من هنوزم عاشق ات ام.» می گوید: «اون هشت صد دلار چی می شه؟ با عشق تو یه بطر شیر و یه تیکه نون ام به ام نمی دن. از اینا گذشته، تو فکر می کنی کی هستی؟ دل منو می شکنی. هیچ وقت یه شغل آبرومندانه نداری. هشت صد دلار به من بدهکاری. کارآگاه خصوصی هستی. ازدواج نمی کنی. نوه دار نشده ام. حالا من باید چی کار کنم؟ چرا من باید اسیر این مصیبت بشم که بچه ام یه احمق از کار در بیاد؟»
داخل یخچال را نگاه کردم و بلافاصله درش را بستم تا انبوه آماسیدۀ کپک ها راه فرار پیدا نکنند. نمی دانم آدم چه طور می تواند مثل من زندگی کند. آپارتمان ام آن قدر کثیف است که تازگی تمام لامپ های هفتاد و پنج وات را با بیست و پنج وات عوض کرده ام تا مجبور نباشم اوضاع را واضح و آشکار ببینم. ول خرجی بود، اما باید این کار را می کردم. خوش بختانه، آپارتمان اصلا پنجره نداشت، و الا واقعآ توی دردسر می افتادم.
برای من، زن صاحبخانه از ژاپنیها هم تهدید بزرگ تری بود. همه منتظر بودند این ژاپنیها سر و کله شان در سان فرانسیسکو پیدا شود و توی اتوبوس برقی ها بپرند و بالا و پایین خیابان ها را گز کنند، اما من که خدایی اش طرف ژاپنیها را می گیرم تا بیایند و مرا از شر این زن خلاص کنند.
کسی که بنا داشتم به او زنگ بزنم خانه نبود و تلفن پنج سنتی ام را پس ام نداد. ده دوازده تا مشت حواله اش کردم، حرام زاده خطاب اش کردم. اما کارگر نیافتاد. آن وقت توجه ام به یک خرده خردلی جلب شد که روی گوشی تلفن ماسیده بود، و حال ام یک خرده بهتر شد.
مفید بود؟
0
0
بیشتر
کمتر