نقد و بررسی
عیش پیری و راز دوستی
«عیش پیری و راز دوستی» در واقع دو رساله کوتاه از سیسرون است که حدود 44 سال قبل از میلاد حضرت مسیح نوشته شده است. سیسرون در سال 106 قبل از میلاد مسیح به دنیا آمد و در سال 43 قبل از میلاد مسیح از دنیا رفت. او فیلسوف، سیاستمدار و خطیب شهیر یونانی بود که در نوجوانی، ضمن آموختن شعر و ادب، فنون نظامی فراگرفت و در جنگ ها شرکت می کرد.
در جوانی به وکالت و آموختن فلسفه پرداخت و سپس، به میدان سیاست قدم گذاشت. سیسرون مدتی مقام کنسولی و حاکمیت جزیرۀ سیسیل را نیز بر عهده داشت و در نهایت، به علت انتقاد و مخالفت با سزارهای رومی کشته شد.
سیسرون علاوه بر نطق های مشهور در زمینه های مختلف مخصوصا دفاعیه های وکالت، کتاب هایی در زمینه های مختلف فلسفه، سیاست و علوم اجتماعی به نگارش درآورده است. این مجموعه نوشته ها، مانند گنجی گرانبها، بر نویسندگان و متفکران یونانی پس از خود تاثیر بسزایی داشته است.
از جمله ویژگی های نوشته ها و رساله های سیسرون می توان به فصاحت، شیوایی و به طور کلی، ارزش ادبی بسیار بالای آن ها اشاره کرد. سیسرون بیشتر نوشته هایش را در دو سال انتهایی زندگانی اش نوشته است؛ زمانی که از سزار شکست خورده و از میدان سیاست بیرون رفته بود. در همان حال، او دختر عزیزش را نیز از دست داده بود و غم و رنجی بسیار عظیم بر روحش سنگینی می کرد.
کتاب عیش پیری و راز دوستی مشتمل بر دو رساله موخر از این متفکر بزرگ است. رسالۀ «عیش پیری» جواب آن همه بدبختی ای است که در دو سال انتهایی زندگی اش تجربه کرده است. او این رساله را برای تسلی خاطر خستۀ خود در زمان رسیدن به زمان کهولت در سن 62 سالگی نوشته است و به رفیق صمیمی خود، «آتی کوس» اهدا نمود.
این رساله بر اساس گفتگوی فرضی دو شخصیت به نام های «سیپیون» و «للیوس» (دو شخصیت در دنیای حقیقی) نوشته شده است. آن ها در حدود 30 سال سن دارند. این دو شخص از فردی به نام «کاتن»، سیاستمدار و خطیبی معروف که در سن 84 سالگی سرشار از انرژی و نشاط بود، سوالاتی در مورد پیری می پرسند.
رسالۀ «راز دوستی» نیز متشکل است از گفتگویی فرضی میان «فانیوس» و «سولا»، دو داماد للیوس که به دانش و خرد مشهورند و پس از مرگ سیپیون، با پدرزن خود در خصوص دوستی گفتگو می کنند.
این دو رسالۀ کوتاه که حدود 2100 سال قدمت دارند، تازگی و طرواتی جاودانه را با خود یدک می کشند. سیسرون در این دو رساله، با تاثیر از تفکرات ارسطو، بر فضیلت های اخلاقی تاکید بسیاری می کند. متن این کتاب سرشار است از عبارات ادبی و مفاهیم فلسفی و قابل تامل.
به نوعی سیسرون، که خود غم از دست دادگی و خیانت و پیری را چشیده است، رساله هایی در مدح دوستی و پیری نوشته است و دوستی را بزرگ ترین نعمت الهی پس از عقل می داند. او از درد و دل کردن و افشای راز های شخصی نزد رفیق و دوست حقیقی، حال خوش تری نمی شناسد و به مخاطبین پیشنهاد می کند که این کار پسندیده را انجام بدهند.
از جمله نوشته های سیسرون که به فارسی ترجمه شده است می توان به مجموعه کتاب های «چگونه پا به سن بگذاریم»، «چگونه در انتخابات پیروز شویم» و «چگونه یک کشور را اداره کنیم» با ترجمۀ شهاب الدین عباسی اشاره کرد.
محمد حجازی ار مترجمان قدیمی ایرانی بود که ترجمۀ آثاری مانند «رویا» اثر زیگموند فروید و «حکمت ادیان» اثر جوزف گئر را در کارنامه دارد.
در بخش هایی از کتاب عیش پیری و راز دوستی می خوانیم:
سیپیون: "ای کاتن، آن چه مایه ی شگفتی ما می شود، این است که پیری به نظر، بر تو هیچ گران نمی آید و حال آن که غالبِ سالخوردگان از این مصیبت در تب و تابند و آن را باری از کوه آتشفشان، گران تر می دانند."
کاتن: "زیرا آن که در وجود خویش سرمایه ی شادکامی و عشرت ندارد، در هر سنی رنجور و مبتلاست، ولی آن که خوشوقتی و نیک بختی را در خاطر خود می جوید، از ضروریّاتِ زندگی، خَم به ابرو نمی آورد و از این ضروریّات، از همه ناگزیر تر، پیری است. طرفه آن که همه آرزوی پیری می کنند، امّا همین که بدان رسیدند، هزاران گِله و شکایت سر می دهند. بلی، منطق نادان این است. می گویید سپاه پیری ناگهان به حمله بر ما می تازد. این خطای تصوّر شماست. مگر از جوانی به پیری زودتر می رسیم نا از کودکی به جوانی؟ یا تصوّر می کنید که اگر به جای هشتاد سال، هشتصد سال از عمر شما گذشته بود، پیری بر شما آسان تر می نمود؟ عمر گذشته هر قدر دراز باشد، چون از دست رفته، از غم و افسوس پیرانِ کم خِرد هیچ نمی کاهد."
نعمت های این جهان، هر یک به کاری می آید: خواهش های مادی را ثروت بر می آورد؛ قدرت و مقام موجب احترام و افتخار می شود؛ تندرستی، ما را از رنج و درد حفظ می کند؛ شهوت رانی، تفریح و لذت می بخشد. فقط دوستی است که می تواند جای هر یک از این نعمت ها را بگیرد و حتی اگر دوستی نباشد، هیچ یک از این نعمت ها چنان که باید، فرح بخش و لذت آور نخواهد بود.
در دوستی باید کوچک شد و خود را با رفیق کمتر از خویش هم طراز کرد. مردان بزرگ هرگز در دوستی برتری خود را از هیچ جهت ظاهر نمی سازند، بلکه دوستان و خویشاوندان را در بزرگی خود، سهیم و شریک می کنند و به آنان اعتبار و حیثیتی روزافزون می بخشند.
اساس دوستی باید بر پایه اعتماد و علاقه خاطر استوار باشد و اعتماد و علاقه وقتی به دست می آید که دو روح پاک و دو خوی آسانگر، یکسان فکر کنند و هم عقیده باشند. دو خلق ناسازگار و دو رأی مخالف، با هم نمی سازند و از یکدیگر در امان نیستند.
مفید بود؟
0
0
بیشتر
کمتر