نقد و بررسی
راسته ی کنسرو سازان
رمان راسته کنسروسازان یکی از آثار جان استن (استاین) بک، نویسندهی معروف آمریکایی، است که برای اولینبار در سال 1945 منتشر شد. استن بک در سال 1962 جایزهی نوبل ادبیات را، تحت عنوان توانایی بالا در بازنمایی واقعیت در آثار خود، دریافت کرده است. همچنین، رمانِ خوشههای خشم او، جایزهی پولیتزر و جایزهی ملی ادبیات آمریکا را برای استن بک، به ارمغان آورد.
این نویسندهی بزرگ در کل 33 کتاب نوشته است که در این بین، 16 رمان و 2 مجموعه داستان کوتاه به چشم میخورد. او یکی از صاحب سبکهای ادبیات رئالیسم (واقعگرایانه) و ناتورالیسم (طبیعتگرا) بود و برخی به او، لقب "غول ادبیات آمریکا" را داده بودند. استن بک در آثارش سعی بر ترسیم مشکلات، فجایع و دغدغههای انسانی و جامعهی معاصرش میپرداخت. سرنوشت انسانی و بیعدالتی در جوامع دو عنصر جدانشدنی از درونمایهی آثار استاین هستند.
استن بک در رمان راسته کنسروسازان نیز، مانند رمان خوشههای خشم، به روایت داستانی درام در دلِ دوران رکود بزرگ اقتصادی دنیا (در دهه 30 میلادی و شروع شده از آمریکا) میپردازد.
خلاصه داستان کتاب راسته کنسروسازان
راسته کنسروسازان نام خیابانی در ساحل مونتریِ کالیفرنیا است که مردم به کنسروسازی ماهی ساردین مشغول هستند و داستان در مورد شخصیتهایی است که در اطراف این حوالی این خیابان زندگی میکنند. لی چانگ، یک فردی چینی صاحب مغازهی خوار و بار فروشی، به همراه مَک، رهبر گروهی از مردان بیخانمان و خوشگذران، و چند تن دیگر، تصمیم به گرفتن جشنی میگیرند.
این جشن به بهانهی تقدیر و تشکر مهربانیهای خالصلنهی داک، فردی نابغه و زیستشناس دریا، است که همیشه رفتاری بسیار خوب با لی و مک داشته است. متاسفانه مهمانی از کنترل خارج میشود و آزمایشگاه و خانهی داک بسیار بهم میریزد و این موضوع، داک را بسیار ناراحت میکند اما مک و لی برای جبران این اشتباه سعی بر گرفتن مهمانِ بهتری میکنند.
از جمله آثار ترجمه شده از جان استن بک میتوان به رمانهای خوشههای خشم با ترجمهی عبدالحسین شریفیان (نشر نگاه) و دشت بهشت با ترجمهی اسدالله امرایی (نشر افق) اشاره کرد. سیروس طاهباز علاوه بر ترجمهی رمان حاضر، چهار اثر دیگر از استن بک را نیز، تحت مجموعهای پنجگانه از آثار این نویسنده، ترجمه کرده است که توسط نشر نگاه منتشر شدهاند. این چهار اثر دیگر عبارتند از: مروارید، مرگ و زندگی، اسب سرخ و درهی دراز.
جملات زیبای کتاب راسته کنسروسازان
«کلام رمزی است و لذتی که آدمها و چشماندازها، درختها، دستگاهها، کارخانهها و چینیها را فرا میخواند. آنگاه «شیء»، «کلمه» میشود و دیگر بار به اصل خویش بدل میگردد. اما دگرگون و در قالبی فریبنده ریخته شده.»
«مک بزرگ و رهبر و عقل کل و به مقیاس کوچک استثمارگر گروهی کوچک از مردانی بود که بطور مشترک نه خانوادهای، نه پولی و نه هدفی داشتند، جز غذا و مشروب و شادی. اما از انجا که بیشتر آدمها در جستوجوی شادی خویشتن را به نابودی میکشانند و بیزار از هدفهایشان دور میمانند، مک و رفقایش اندک و به ندرت قرین شادی میشدند و به آرامی از آن بهره میگرفتند.»
«میدانست کمکی از دستش برنمیآید، اما دلش میخواست بداند و شاید کوششی برای کمک میکرد. این صمیمیت از مهربانی لب سرچشمه میگرفت و دانستن اینکه حق انسان برای خودکشی شایستهی احترام است، اما گاه میشود که دوستی این نیاز را از میان برمیدارد.»
مفید بود؟
0
0
بیشتر
کمتر