مردی حشره شناس به نام "جامپی"، در حین انجام تحقیقاتی بر روی حشرات به طور اتفاقی وارد روستایی می شود که در آن اسیر می شود. جامپی با راهنمایی یکی از اهالی دِه تصمیم می گیرد برای استراحت به یکی از خانه های روستا برود. این خانه در میان گودالی شنی ست و زنی در آن زندگی می کند. چیزی نمی گذرد که جامپی می فهمد راه فراری از آن گودال نیست. دیوارهای دور آن تماماً شنی و بالا رفتن از آن غیرممکن است.
حالا او به همراه زن صاحب خانه، باید هر روز شن های بادآورده را جمع کند تا افرادی که آن بالا هستند، آن ها را با زنبیل از گودال بیرون بکشند. «زن در ریگ روان» بی شک یادآور "سیزیف" است. جامپی یک سیزیف مدرن است که محکوم است کاری عبث و بیهوده را تا پایان عمر انجام دهد. اما پایان داستان جامپی چگونه خواهد بود؟
کوبو آبه نویسنده مشهور ژاپنی، آثار بسیاری تألیف و جوایزی هم کسب کرده است. از جمله جایزه "یومی یوری" برای کتاب زن در ریگ روان. کتاب «زن در ریگ روان» نوشته کوبو آبه، توسط نشر نیلوفر چاپ و توسط مهدی غبرائی به فارسی ترجمه شده است.
در بخشهایی از کتاب میخوانیم:
«عشق به زاد و بوم و تعهد، فقط در صورتی معنا می دهد که آدم با دست کشیدن از آن چیزی را از دست بدهد.»
«اگر معیاری برای عادی بودن نباشد، غیرعادی معنایی ندارد.»
آیا این بررسی برای شما مفید بود
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
برای ارسال دیدگاه، وارد حساب کاربری خود شوید وارد حساب کاربردی شوید