"مارکارافندی" و همسرش "خانم ساتن" یکی از نامدارهای پرنفوذ محله بودند. مارکارافندی تاجری موفق و خانم ساتن زنی ارمنی و خانه دار بود. در یکی از روزهایی که خانم ساتن به کلیسا رفته بود و در کنار دیگران مشغول عبادت بود، ناگهان یک شلوغی و بلوا در جمع پیش آمد که گویی به خاطر حضور زن رئیس شورای محله بود.
خادم کلیسا یک صندلی آورد و گذاشت پیش پای خانم ساتن تا زن رئیس شورای محله بر آن بنشیند. این کار آتش خشم خانم ساتن را شعله‌ور کرد. خشم نسبت به خادم که چرا صندلی را درست پیش پای او گذاشته، و هم چنین خشم بیشتر نسبت به زن رئیس شورای محله که چرا آنقدر ادا دارد. خانم ساتن این خشم را با همسرش مارکارافندی در میان گذاشته و از او می‌خواهد که از نفوذش استفاده کرده و خادم را بیرون کند.
در پی پیگیری مارکارافندی برای اخراج خادم، مشخص می‌شود که اتفاق پیش آمده نه به دلیل حواس پرتی خادم، بلکه به دستور زن رئیس شورای محله که "خانم شازیک" نام داشت رخ داده. این موضوع قضیه را جدی‌تر کرد و سبب شد خانم ساتن و به تبع او آقای مارکارافندی دست به تصمیمات جدی و جدیدی بزنند.
رمان زن رئیس شورای محله با طنز بسیار، مسائل اجتماعی و سیاسی محله‌های با افراد پرنفوذ را تصویر کرده که خواندنش خالی از لطف نیست. زن رئیس شورای محله را یرواند اتیان، نویسنده‌ی ارمنی که در ترکیه بزرگ شده نوشته است. آندرانیک خچومیان آن را به فارسی برگردانده و در سال ۱۳۹۵ انتشارات افق آن را به چاپ رسانده است.
جملاتی زیبا از کتاب زن رئیس شورای محله
«زن عضو شورای محله است! … چند تا مرد لنگه‌ی شوهر اون پیش تو منشی ان؟ … لازم نکرده این همه بالا بالاها بپره. اما باز دارم می‌گم، باز دارم می‌گم که تو مقصری … نه کشیش گناهی داره، نه خادم کلیسا، نه شازیک
حرف مفت نزن … منظورم رو خیلی هم خوب می‌فهمی، اما به نفعت نیست … تو اگه همین امروز بخوای، نمی‌تونی عضو شورای محله بشی؟ اون‌هایی که شدن مگه کی بودن؟ انگشت کوچیکه‌ی تو هم نیستن … پولدارترین آدم محله ماییم، بعد این جوری ما رو سنگ رو یخ می‌کنن …»
«خانم ساتن، زن مارکارافندی، از آن جا که همسرش رئیس شورای موقت محله شده بود، بر قله‌ی افتخارات تکیه زده بود. نه تنها در کلیسا جای نخست را اشغال می‌کرد و از اعضای شورا گرفته تا دستیار کشیش با او رفتار احترام‌آمیزی داشتند، بلکه در محله هم اعتباری به دست آورده بود. همه‌ی کسانی که با شورای محله کار داشتند در ابتدا سعی می‌کردند از او یاری بگیرند تا در حضور همسرش سفارش آن‌ها را بکند و در کارشان موفق شوند.»
انتشارات افق
