زیر نور ماه شیشه ای
زیر نور ماه شیشه ای در یک نگاه
:- کتابی پیرامون اعتیاد جوانان
- مناسب نوجوانان و معلمان و خانوادهها
- کتاب برگزیده شورای کتاب کودک
- اثر ژاکلین وودسون برندهی جایزهی مارگارت ادواردز ۲۰۰۵
زیر نور ماه شیشه ای
زیر نور ماه شیشهای کتابی ست پیرامون اعتیاد. البته نه به شکل نصیحت گونه و کسل کننده، بلکه به شکل داستان. ژاکلین وودسون نویسندهی این کتاب از "لورل" سخن میگوید که در توفان کاترینا مادر و مادربزرگش را از دست میدهد و در طی تجربهی این سوگ وحشتناک، به مادهی مخدر روی میآورد. نام مادهای که مصرف میکند «ماه» است.
در کتاب قصهی مواجههی لورل با این اعتیاد را میخوانیم. یکی از جذابیتهای رمان زیر نور ماه شیشه ای این است که ژاکلین وودسون در کنار مسئلهی اعتیاد، به توفان کاترینا که یکی از بدترین بلایای طبیعی آمریکا بود نیز پرداخت.
زیر نور ماه شیشهای کتابی است که برای جوانان دبیرستانی، معلمان و خانوادهها بسیار مناسب است. در ایران کمتر کتابی راجع به اعتیاد وجود دارد. اگر هم باشد احتمال اینکه مشخصا از اعتیاد در سن کم سخن بگوید و آن را با داستان بیامیزد بسیار کم است؛ اما ژاکلین وودسون در زیر نور ماه شیشهای دقیقا این کار را کرد و نوشت.
او میگوید: «این روزها میبینم که مواد مخدر در کشورمان بیداد میکند و من وقتی میبینم قدرتی برای مقابله با چیزی ندارم سراغ نوشتن میروم». هم چنین او برای نوشتن این داستان تحقیقات بسیاری انجام داد و حتی مدتی را در کمپهای ترک اعتیاد در کنار بیماران گذراند.
کتاب زیر نور ماه شیشهای، از مجموعه کتاب رمان جوان نشر افق است که هم اکنون به چاپ دوم رسیده. مترجم کتاب، کیوان عبیدی آشتیانی میگوید: «داستان در مورد اعتیاد بود و چیزی که بیشتر از همه وسوسهام میکرد کمبود داستانهایی در زمینهی اعتیاد نوجوانان و جوانان بود. فرق نمیکند آدم چطور معتاد شود یا اینکه کجای کرهی خاکی گرفتار این طلسم شود، مهم این است که چطور از شر آن خلاص شود».
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
آن شب، بعد از ترک خانه، برف بارید. اوایل آوریل بود. اما برف میآمد. سنگین نبود، فقط دانههای روشنی بود در تاریکی. همچنان که از کنار پنجرههای خانه ها، یکی بعد از دیگری، رد میشدم، صورتهای خندان خانوادههایی را دیدم که دور میز شام جمع بودند. از شیشهی آخرین خانه، زنی را دیدم که ظرف گوشتی را سر میزی میبرد که با تخم مرغهای رنگی و سبزیهای پلاستیکی تزئین شده بود. ایستادم و در آن تاریکی خم شدن سرهایشان را تماشا کردم. یکشنبهی استر بود. پسر کوچولویی در صندلیاش برگشت و مستقیم نگاهم کرد. نمیدانم چه مدت همدیگر را نگاه میکردیم؛ من زندگی او را تماشا میکردم و او زندگی مرا. بعد، بقیهی اعضای خانواده سرشان را بلند کردند و پسربچه سرش را برگرداند. ماه در همهی وجودم پخش شده بود، لبخند زدم.
دختری همراه موسی بود. طوری نگاهم کرد که انگار حق زنده بودن نداشتم. من هم مثل خودش نگاهش کردم. تلفنش را از جیبش بیرون آورد شمارهای گرفت و گفت: «سلام چطوری؟» بعد رویش را برگرداند و آهسته شروع به صحبت کرد.
موسی گفت: «احتمالا باید کسی را جایی داشته باشی»
لب بالاییام را روی دندان شکسته کشیدم، نگاهم را برگرداندم و سرم را به نشانهی نه، تکان دادم. تا قبل از دیدن موسی هیچ حس بدی به آن دندان شکسته نداشتم و نمیدانم چرا ناگهان حسش میکردم.
جسی با دست های کوچولویش پشتم را مالید و گفت: "گریه نکن لورل. مامان توی بهشت است."
گفتم: "جسی می شود کمی تنهایم بگذاری؟"
اما جسی آرام گفت: "نگران نباش لورل! مامان دیگر از هیچ چیز نمی ترسد."
زیر نور ماه شیشه ای
انتشارات افق
ژاکلین وودسون
کیوان عبیدی آشتیانی
انگلیسی
وزیری
125
1394
1
سفید
شومیز
تک جلدی
9786003530621
امریکا