سمفونی مردگان
سمفونی مردگان در یک نگاه
:- ادبیات معاصر ایران
- جزء پرفروش ترین کتاب های ایرانی
- از بهترین آثار داستانی ایران
- تراژدی فروپاشی یک خانوادۀ سنتی ایران
- برندۀ جایزۀ بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سورکامپ در سال 2001
سمفونی مردگان
«سمفونی مردگان»، عنوان یک رمان به قلم عباس معروفی است که عمدۀ شهرت نویسنده را به ارمغان آورده است. این رمان برندۀ جایزۀ بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سورکامپ در سال 2001 شده است. عباس معروفی نویسنده، شاعر، ناشر و روزنامه نگار ایرانی است که به خاطر بازجویی های مکرر در ایران به آلمان مهاجرت کرد.
معروفی چندین رمان، داستان کوتاه، نمایشنامه و شعر و مقاله در کارنامۀ خود دارد. او تاکنون موفق به دریافت جایزه هایی نظیر جایزۀ هلمن هامت، جایزۀ روزنامه نگار آزادۀ سال از اتحادیۀ روزنامه نگاران کانادا، جایزۀ بنیاد ادبی آرتولد تسوایگ و جایزۀ بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سور کامپ شده است. عباس معروفی از نویسندگانی است که توانسته است مواجهه با مدرنیته را برای خوانندگان ایرانی قابل درک کند.
عباس معروفی یکی از نویسندگان صاحب سبک در روایت داستان است. او سبک خاص خود را دارد و تلخی و گزندگی، جزئی جدا نشدنی از آثار اوست. عباس معروفی در هر یک از آثار خود با در نظر داشتن یکی از طبقات اجتماعی به ترسیم شرایط اجتماعی، سیاسی و تاریخی جامعه پرداخته و از این طریق با دیدگاهی انتقادی توام با طنز و تعرض، اوضاع حاکم بر اجتماع را به چالش کشیده است. او می کوشد با نشان دادن عمق درد آدم های داستانش، مخاطب را نه فقط به همدردی، که به فکر هم وا دارد.
«انسان» و «دغدغه هایش» محور اصلی رمان های عباس معروفی هستند. روش های اصلی او برای پردازش شخصیت های داستانی خود «رجوع به گذشته» و «کودکی» شخصیت ها است تا از این طریق به بررسی مشکلات، تعارضات درونی و اختلالات آن ها بپردازد.
این نویسنده با به کارگیری فضای سیال ذهن توانسته به لایه های پنهان و درونی شخصیت هایش نفوذ کند و خیال و واقعیت بی مرزی به دست آورد که به وسیلۀ آن ناخودآگاه جمعی، جامعۀ معاصرش را به تصویر بکشد. آثار وی را به زبان مردم می دانند، به طوری که او حتی تجربۀ زیستۀ خود را الهام بخش درون مایۀ برخی آثارش قرار داده است.
سمفونی مردگان داستانی است که در پنج فصل، روایتی تلخ از زندگی مملو از سیاهی، مرگ و ناامیدی خانوادۀ «جابر اورخانی» و چهار فرزندشان به نام های «آیدین»، «آیدا»، «یوسف» و «اورهان» را باز می گوید. آیدین و آیدا هیچوقت مطابق میل خانوادۀ اورخانی نبوده اند. خانواده ای نسبتا مرفه که در بازار آجیل فروش ها، مغازه ای بزرگ دارند.
پس از فوت پدر، اورهان فکر می کند که زحمت بیشتری برای حجره کشیده و بایست حق بیشتری داشته باشد. اینجاست که ماجرای اصلی کتاب سمفونی مردگان شروع می شود و اتفاقاتی که از حسادت اورهان به برادرش نشات می گیرد، روی می دهد. داستان سمفونی مردگان، آخرین بیست و چهار ساعت زندگی اورهان، در یک بعد از ظهر یخ زده که برف، امان شهر را بریده، به تصویر می کشد.
اورهان درِ حجره اش را می بند، کارگران را به خانه می فرستد و به طرف شورابیل -دریاچه ای در نزدیکی اردبیل- به راه می افتد تا آیدین را پیدا کند و بکشد. اورهان در این بیست و چهار ساعت، همزمان با اینکه جهان بیرون را می کاود تا آیدین را پیدا کند و بکشد، دنیای درون خودش را هم زیر پا می گذارد؛ چهل و سه سال زندگی گذشتۀ خودش را دوباره مرور می کند؛ و در روندی معکوس به جوانی، کودکی و خردسالی برمی گردد.
مهم ترین ویژگی رمان سمفونی مردگان استفاده از این تداعی ها در انواع مختلف آن است که نویسنده آن را در قالب رمان روان شناختی عرضه کرده است. در سمفونی مردگان شخصیت ها هرکدام روایت خاص خود را از رمان ارائه می دهند که اگرچه هرکدام مستقل هستند، ولی در مجموع همه باهم به یک پایان می انجامند. به این ترتیب روایت داستان از حالت خطی خود خارج شده و هرکدام از موومان ها را راوی خاصی روایت می کند. در این موومان ها مرده ها نیز روایت خاص خود را دارند.
انتخاب عنوان سمفونی مردگان خود اشاره ای به این نوع روایت است. در سمفونی مردگان، استبداد حاکم بر محیط و زمانه، تعصب فکری، فرهنگ پدرسالاری، انزوای روشنفکران و… از درون مایه های اصلی داستان است. در واقع این کتاب، مسیر از نفس افتادن آزادی و فردیت را در زندگی انسان ها و تاریخ نشان می دهد. داستان منعکس کنندۀ صداهایی از روشنفکران و زنان است که سرکوب شده اند یا به حاشیه رانده شده اند و یا به صورت زمزمه درآمده اند.
از دیگر آثار عباس معروفی می توان به رمان «سال بلوا»، مجموعه داستان «دریا روندگان جزیرۀ آبی تر» و نمایشنامۀ «آونگ خاطره های ما» اشاره کرد.
گفتم: «یک جوان به سن و سال من و تو چند ساعت باید بخوابد؟»
گفت: «یک آدم به سن و سال من و تو چند ساعت باید بخواند؟»
گفتم: «این جور نمی شود. باید وسط اتاقمان را تیغه بکشیم. منتهی نه از این طرف. درست از وسط پنجره تیغه بکشیم که یک لنگه مال تو، یک لنگه مال من. چون می خواهم یک گلدان بگذارم کنار گلدان تو و ته مانده آبم را بریزم پاش.»
گفت: «آدم تا داستان نخواند معنی زندگی را نمی فهمد.»
گفتم: «دنبال چی می گردی؟»
گفت: «خودم.»
تنهایی و غربت در جانش چنگ انداخت، غربتی که در میان شهر آشنا گریبانش را گرفته بود. چقدر انسان تنهاست. مثل پر کاه در هوای طوفانی. بارها به فکر افتاه بود که به خانه بازگردد یا از کوچۀ خودشان عبور کند. اما به خود نهیب زد و طاقت آورد. او پیش از این از استاد دلخون چیزها آموخته بود، و تنهایی او را دیده بود و حالا حسش می کرد. آدمی که روی چوب با قلم نقش می انداخت، دور قاب عکس کنده کاری می کرد و همان که پول نانش در می آمد وقتش را می گذاشت برای شعر. می گفت: «شعر چاپار را ساختم.» می گفت: «شعر دختران سرخ پوش را بساز.» و یاد استاد، او را به شوق می آورد. مصممش می کرد که خودش را به تهران برساند و خیال کند که هیچ کس را نداشته است.
گفتم: «وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد، بیش تر تنهاست. چون نمی تواند به هیچکس جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد.»
دانستم درک او آسان تر از بوییدن یک گل است ، کافی بود کسی او را ببیند.
سمفونی مردگان
انتشارات ققنوس
عباس معروفی
بزرگسال
درام, رمانتیک (عاشقانه)
مدرنیسم
رقعی
350
1401
54
کاهی
شومیز
تک جلدی
9789643113445