نقد و بررسی
سن نفرت انگیز : مجموعه هشت داستان کوتاه
کتاب حاضر مجموعهای است متشکل از 8 داستان کوتاه از برخی از بزرگان ادبیات در سراسر دنیا و تمامی آنها، توسط مترجم اثر، آرتوش بوداقیان، گلچین شدهاند. داستانهای این کتاب بدین شرح هستند: 1- شب اول از لوئیجی پیر آندللو 2- بچه زیادی و 3- زالو از آلبرتو موراویا 4- سن نفرت انگیز از نیوا فومیو 5- یک تکه گوشت از جک لندن 6- جعبهها از ریموند کارور 7- ناطق زبردست از آنتون چخوف 8- پایین شهر از هایاشی فومیکو.
به عنوان مثال در داستان «شب اول» روایتی تراژیک از زندگی دختری فقیر به نام ماراستلا را میخوانیم که به علت فقر و یتیم بودن، مجبور به ازدواج با فردی مسن اما پولدار شده است. «بچهی زیادی» داستانی قابل تامل از دودلی خانوادهای بسیار فقر است که میخواهند نوزادشان را پشت در کلیسایی رها کنند.
در «سن نفرت انگیز» داستانی با زاویهی دیدی کاملا متفاوت از سالمندی، به خصوص در کشور ژاپن، میخوانیم. در این داستان شرح مصائب و گرفتاریهایی که مادربزرگ پیری به نوههایش تحمیل کرده است را، میخوانیم. «یک تکه گوشت» نیز حکایتی فلسفی و جهانبینانه از مبارزه و مقابلهی یک بوکسور پیر و از رمق افتاده با یک بوکسور جوان را شاهد هستیم.
داستانهای این مجموعه به طور کلی در داشتن مضامین و درونمایههای نزدیک به هم اشتراک دارند. در تمامی این 8 داستان تاثیر بد و نیمه مخفیانهی نظامهای سرمایهداری و پیشرفت غیرانسانی و افسارگسیختهی علم نه در جهت بشر، بلکه در جهت نابودی محیط زیست، مورد تحلیل قرار میگیرد. فقر، بیعدالتی و دیگر فجایع انسانیِ حاصل از این اتفاقات، برای افراد بیقدرت و خارج از دایرهی نظامهای حاکم، از جمله کلیدواژههای اصلی مضامین این داستانها هستند.
آرتوش بوداقیان سه مجموعه داستان کوتاه «از آنجا که ایستاده بودم چه دیدم»، «فراموشی» و «پناهگاهی در جنگل» را نیز از نویسندگان بزرگ جهان گلچین و ترجمه کرده است که هر سه کتاب توسط نشر نگاه چاپ شدهاند.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«تنها و بیکسم، این دستهای زجرکشیده و بیحس شده از فرط کار چقدر در آب مانده و چقدر آفتاب خوردهاند، چقدر در چشمهها برای مردم رخت شستهاند، چقدر این طرف و آن طرف در مزارع و باغها پوست بادام کندهاند و زیتون چیدهاند، کلفتی کردهام، رختشویی کردهام، از چشمهها آب آوردهام… مهم نیست، خدا خودش شاهد گریههایم بود و زندگیم را میدید و به من قوت و سلامت میداد.»
«واقعیت این است که مردم پیر و شکسته که میشوند، مثل مادربزرگ، غریزه زنده ماندن در درون آنها به نیرویی کینهتوز تبدیل میشود که با صاحبش چپ میافتد درست مثل اینکه قصد دارد شخص را به خاطر آن همه سال زندگی کردن به مجازات برساند.»
«هر مشتزنی مدت زمان معینی توان مشتزنی دارد. یک نفر تا صدها مسابقه سنگین طاقت میآورد دیگری بعد از بیست مسابقه بنیهاش تحلیل میرود. هر مشتزنی برابر قدرت و توانش تا مدتی دوام میاورد و سپس تهی و تمام میشود. این است قانون اهنین و تغییرناپذیر مشتزنی حرفهای!»
مفید بود؟
0
0
بیشتر
کمتر