نقد و بررسی
سه شنبه ها با موری
«سه شنبه ها با موری» نام شاهکاری از میچ آلبوم است که برای اولین بار در سال 1997 منتشر شد. کتاب سه شنبه ها با موری، جزو پرفروش ترین خاطره نویسی های تمام تاریخ ادبیات به شمار می رود و در سال 2006 نیز، پرفروش ترین خاطره نویسی کل دنیا لقب گرفت. این اثر برای چهار سال متوالی در صدر فهرست برترین کتاب ها از جمله نیویورک تایمز جای داشت. همچنین در سال 1999، فیلمی سینمایی از این کتاب ساخته شده است.
سه شنبه ها با موری روایتی است بسیار زیبا و دلنشین و در عین حال، قابل تأمل از ملاقات ها و گفتگوهای میان میچ آلبوم و استاد جامعه شناسی بازنشسته اش، «موری شوارتز»، در روز های سه شنبۀ هر هفته. موری شوارتز از بیماری کشنده ای به نام «ALS» رنج می برد و پس از خبردار شدن میچ آلبوم از این موضوع، ملاقات های آن ها نیز شروع می شود. کتاب به 14 بخش و در واقع، 14 روزی که میچ آلبوم با موری شوارتز ملاقات کرده است تقسیم می شود. در تک تک ملاقات های این دو شخص، مخاطب شاهد درس های بسیار باارزش و خواندنی در مورد چگونه زیستن می باشد که از سوی موری به میچ آلبوم آموخته می شود.
در تک تک صفحات این کتاب فوق العاده و تاثیرگذار، شاهد آموزه های گوناگونی از جنبه های مختلف زندگی انسان هستیم؛ از «هدف زندگی و چگونگیِ دستیابی به آن» تا «چگونگی خوشنود زیستن». کتاب سه شنبه ها با موری را همچنین می توان به عنوان مرثیه ای در ستایش افراد پیر نیز دانست. این کتاب دریچه ای است به معرفت و دانش افراد با تجربه ای که بر اثر پیری یا بیماری، کم کم از یاد افراد عادی جامعه، فراموش می شوند.
میچ آلبوم در واقع با نوشتن این کتاب سعی بر ادای دین خود به استاد بازنشسته اش داشته و در عین حال، تلنگری را به مخاطبین خود وارد می کند تا هر چه بیشتر از این گنجینه های از یاد رفته بهره بجویند. جدای عمق بسیار بالای مطالب این کتاب، میچ آلبوم در استفاده از عناصر ادبی برای تشریح ویژگی های عجیب و غریب استاد خود نیز، بسیار بهره جسته است. آلبوم روایتگرِ شخصیتی بسیار دلنشین و غنی از موری شوارتز است و تصویری به یاد ماندنی و جاودانه از او را، بر ذهن تک تک مخاطبان خود حک می کند.
میچ آلبوم سال ۱۹۵۸ در نیوجرسی آمریکا متولد شد. او دبیرستان را در جنوب نیوجرسی گذراند و برای لیسانس جامعه شناسی به دانشگاه برندیس در ماساچوست رفت. او چندین سال در کلوپ های شبانه کار کرد تا رویای خود را برای تبدیل شدن به یک موسیقی دان دنبال کند. او که امروزه ترانه سرا و نویسنده مشهوری است، بیشتر به خاطر داستان ها و مضامین الهام بخش آن ها شناخته می شود. آلبوم در ابعاد مختلف به شهرت زیادی دست یافته است، او نه تنها به عنوان نویسنده و روزنامه نگاری پرفروش شناخته شده است، بلکه به عنوان موسیقی دان، نمایشنامه نویس و مجری رادیو/تلویزیون نیز بار ها مورد قدردانی قرار گرفته است.
او کار نویسندگی خود را با نوشتن برای بخش ورزشی آغاز کرد و پس از آن به شهرت ملی رسید. آلبوم نویسنده کتاب های تخیلی، داستانی و آثار غیر داستانی متعددی است که تاکنون بیش از 40 میلیون نسخه از آن ها به فروش رفته است و همچنین، آثار او به بیش از 47 زبان زندۀ دنیا ترجمه شده است. او بارها موفق به کسب عنوان پرفروش ترین نویسنده نیویورک تایمز شده است. از جمله مهم ترین کتاب های این نویسنده می توان به عناوین «تارهای جادویی فرانکی پرستو» با ترجمۀ الهه شمس نژاد، «ارباب زمان» با ترجمۀ ندا نامور کهن و «اولین تماس تلفنی از بهشت» با ترجمۀ آرتمیس مسعودی اشاره کرد.
کتاب «سه شنبه ها با موری» را خانم ماندانا قهرمانلو به فارسی برگردانده و انتشارات قطره آن را به چاپ رسانیده است. ایشان ترجمه کتاب های «نفر دیگری که در بهشت ملاقات می کنید» اثر میچ آلبوم، «مسیر سبز» اثر استیون کینگ و «تله سیرک وحشت » اثر آر. ال. استاین را نیز در کارنامه ادبی خود دارند.
در بخش هایی از کتاب سه شنبه ها با موری می خوانیم:
خیلی ها زندگیشان بی معناست. به نظر نیمه خواب می رسند، حتی وقتی کاری را می کنند که به اعتقادشان مهم است، انگار در خواب و بیداری هستند. به این دلیل است که خواسته اشتباه دارند. برای این که به زندگی خود معنا بدهید باید دیگران را عاشقانه دوست بدارید، خودتان را وقف دنیای پیرامونتان بکنید، چیزی خلق کنید که به شما معنا و هدف بدهد.
تو فکر میکنی چرا برای من شنیدن مشکلات دیگران تا این حد مهم است؟ مگر من به حد کافی درد و رنج ندارم؟ مگر من به درد خودم گرفتار نیستم؟ البته که به درد خودم گرفتارم. اما سهیم شدن با دیگران من را مجبور می کند احساس کنم زنده هستم، نه اتومبیل یا خانه ام. نه قیافه ام در آینه.
وقتی برای کسی وقت می گذارم، وقتی مجبورش میکنم که پس از حس کردن غم و غصه اش بخندد، سلامتی فوق العاده ای را احساس میکنم.
موری پرسید: «می توانم بیشترین و بهترین چیزی را که از این بیماری می آموزم به تو بگویم؟»
گفتم: «چه چیزی؟»
موری گفت: «مهمترین چیز در زندگی این است که یاد بگیری چگونه به دیگران عشق بورزی و بگذاری که دوستت بدارند.»
صدای او به نجوا تبدیل شده و ادامه داد: «ما فکر می کنیم که سزاوار عشق نیستیم. فکر می کنیم اگر بگذاریم عشق به درون ما وارد شود، نرمش زیادی از خود نشان داده ایم. اما از مردِ عاقلی شنیدم که: «عشق، تنها کارِ منطقی انسان است»
او با احتیاط جمله را تکرار کرد و برای اینکه بر تأثیر آن بیفزاید، مکثی کرد و گفت: «عشق، تنها کارِ منطقی انسان است»
مفید بود؟
0
0
بیشتر
کمتر