نقد و بررسی
شوهر دلخواه و زنی بی اهمیت
کتاب " شوهر دلخواه و زنی بی اهمیت" شامل دو نمایشنامه از نویسنده انگلیسی قرن 19امی "اسکار وایلد" است. این آثار نمایشی، دو قطعه از چهار نمایشنامه معروف وایلد موسوم به "کمدی اتاق نشیمن" هستند که گاهی "کمدی آداب" نیز نامیده می شود. داستان این شکل خاص از نمایشنامه ها در یک اتاق پذیرایی و با حضور مهمانان طراحی می شود و رویه معمول آن پذیرایی است. حضور مهمانان عنصر اساسی ماجراها در این سیاق از نمایشنامه بوده و منبعی برای سرگرمی می باشند.
نمایشنامه "زن بی اهمیت (۱۸۹۳)" از نمایشنامه های جدید و بدیع در اواخر قرن نوزدهم است که با زبانی طنز و حرف های نیش دار به ظاهر بی اهمیت، زوایایی خاص از زندگی مدرن انگلیسی را در معرض دید مخاطبان قرار می داد. این نمایشنامه در چهار پرده و به سبک کمدی ویکتوریایی نوشته شده است؛ و اولین بار در ۱۹ آوریل ۱۸۹۳ در تئاتر لندن به نمایش درآمد.
وایلد در این اثر، مانند دیگر نمایش هایش، قشر سطح بالای جامعه انگلیسی را به هجو کشید و بر اسرار آن طبقه تمرکز کرد؛ که مثل همیشه، تعداد زیادی از طرفداران شوخ طبع و دوستداران طنز نمایشی را به تحسین و تمجید وی واداشت. او در این اثر بی اخلاقی، ریاکاری و خودپسندی شدید طبقات حاکم انگلیسی را عیان کرده است، و با این حال سعی دارد به طور اجمالی، جذابیت و ظرافت زندگی آن ها را نیز نشان دهد. به گفته منتقدان آثار وایلد، چیزی چخوفی در این نمایشنامه وجود دارد. این نمایشنامه از زمان مرگ نویسنده اش در سال ۱۹۰۰، بارها احیا و اجرا شده و همچنان نمایشنامه محبوبی است.
ماجرای داستانی نمایشنامه "زن بی اهمیت"، گفت وگو های طبقه ای از اشراف است که به شدت اعتقاد دارند طبقات اجتماعی باید جدا از هم بوده و متناسب با سطح خود از امکانات جامعه برخوردار شوند. میس هستر ورسلی، خانمی که از امریکا آمده مدام خطاهای این جامع طبقاتی را یادآور می شود.
در زن بیاهمیت زن های جامعه اشراف نادان و بی اراده تصویر شده اند. لرد ایلینگ ورث مرد خوشنامی از طبقه اشراف از جوانی به نام جرالد خوشش آمده و به او پیشنهاد کار داده است. مادر جرالد به علتی که حاضر به گفتن آن نیست، مخالف کار کردن پسرش برای این مرد است…
نمایشنامه دیگر اين کتاب، "یک شوهر ایده آل (۱۸۹۵)"، نمایشنامه ای چهار پرده ای درباره موضوعاتی چون باج خواهی و فساد سیاسی نوشته شده است و به مضامین مالکیت عمومی و خصوصی می پردازد. "شوهر ایدهآل" بیوگرافیک ترین نمایشنامه های وایلد است که بازتابی از وضعیت زندگی دوگانه او و یک رسوایی اخلاقی است. رابط بین لرد ایلینگ و جرالد، همچنین شوخ طبعی، بینش و شفقت گرترود چیلترن را می توان به عنوان پرتره ای از خود وایلد در نظر گرفت.
اولین بار، این نمایشنامه در سال ۱۸۹۵ در لندن اجرا شد و پس از آن بارها و بارها بروی صحنه رفت. این نمایشنامه به قدری موفق و معروف است که توسط بسیاری از کارگردانان تأتر بازاجرا شده و اقتباس های مختلفي از آن در سینما، رادیو و تلویزیون تولید شده است.
داستان نمایشنامه "شوهر دلخواه" با مهمانی خانه سیاستمداری به نام رابرت چیلترن آغاز می شود. خانم چولی که از خطا در گذشته رابرت چیلترن آگاه است، این مهمانی را بهترین فرصت برای ملاقات با این سیاستمدار و گرفتن امتیاز از او می بیند. چولی با حضور در مهمانی درخواستش را بیان کرده و زندگی رابرت چیلترن را به هم می ریزد…
ویلیام آرچر (منتقد بزرگ ادبی، نویسنده و مترجم ایرلندی) معتقد است: نمایشنامه های اسکار وایلد، عالی ترین سطح درام مدرن انگلیسی هستند.
اسکار وایلد در سال ۱۸۵۴ در دوبلین ایرلند به دنیا آمد. او آثار بسیاری از جمله مقالات، شعر، داستان، ۹ نمایشنامه و یک رمان (تصویر دوریان گری ۱۸۹۱) نوشت. شهرت وایلد فقط به نوشته هایش محدود نمی شد. او همچنین به خاطر پوشیدن لباس های پر زرق و برق معروف بود. وایلد حضور ذهن بالا و شوخ طبعی گزنده ای داشت که او را بسیار محبوب می کرد. او در سال ۱۹۰۰ در سن چهل و شش سالگی بعلت بیماری مننژیت مغزی درگذشت.
وایلد طرفدار جنبش زیبایی شناسی و سمبولیسم بود؛ این جنبش بیش از مضامین اخلاقی یا اجتماعی بر ارزش های زیبایی تاکید می ورزیدند. این مکتب در عبارت "هنر برای هنر" خلاصه می شود. هیچ نامی به اندازه نام اسکار وایلد با جنبش زیبایی شناختی دهه های ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰ در انگلیس پیوند ندارد. سطح زندگی اشرافی و در آمیختن در میان آنها بر زاویه دید او در نمایشنامه نویسی تاثیر گذار و الهام بخش وی در خلق شخصیت ها داستان صحنه های نمایش بود.
از دیگر آثار مهم اسکار وایلد میتوان "بادبزن خانم ویندرمیر (۱۸۹۲)"، "اهمیت جدی بودن (۱۸۹۵)" و مجموعه داستان "شاهزاده خوشبخت (۱۸۸۸)" را نام برد.
مترجم کتاب نمایشنامه های "شوهر دلخواه و زنی بی اهمیت " آقای پرویز مرزبان در نشر علمی و فرهنگی است. از جمله کارهای ترجمه شده دیگر توسط ایشان می توان کتاب های "معنی زیبایی"، "سیر تمدن"، فرهنگ مصور هنرهای تجسمی" و کتاب "خلاصه تاریخ هنر" را نام برد.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«این اواخر هیچ جا نمی روم. از معاشرت با اشراف لندن بیزارم. هیچ بدم نمی آید با خیاط خودم كه همیشه به وکلای محافظه کار رأی می دهد صمیمیت بیشتری پیدا کنم. ولی هرگز حاضر نیستم با کلاهدوز زنم غذا بخورم. ابداً نمی توانم ریخت کلاه های لیدی کاورشام را تحمل کنم.»
«هیچ حوصلۀ زندگی در این قصر های خفقان زده را ندارم. در انگلستان همه سعی می کنند که هنگام صرف صبحانه خود را خیلی ظریف و تیزهوش نشان دهند، و این رفتار آنها واقعاً کشنده است. معلوم می شود هوش آدم های کودن فقط در موقع صرف صبحانه گل می کند. بعلاوه هیچ ميل ندارم هر روز صبح با منظره یک اسکلت خانوادگی که روی صندلی نشسته و مرتبا دعا می خواند روبرو شوم.»
«تاکنون خیال می کردم که جاه طلبی بزرگترین داعیه و لذت زندگی است، ولی حالا می فهمم كه چقدر این فکر خطا است. معنی حقیقی زندگی عشق است و دیگر هیچ! من گرترود را از جان و دل دوست دارم ولی افسوس که دیگر در چشم او مردی بدکار و ننگینم و همین امر موجب جدایی وی از من می شود.»
مفید بود؟
1
0
بیشتر
کمتر