«شیاطین شهر لودون» همانطور که از اسمش پیداست، روایتی است در شهری به نام "لودون" واقع در کشور فرانسه. وقایع کتاب در قرن 17ام جریان دارد. این نوشته یک رمان کاملاً داستانی یا علمی-تخیلی همانند دیگر اثر نویسنده، یعنی «دنیای قشنگ نو» نمی‌باشد؛ بلکه روایتی تاریخی و تحلیلی از وقایع حقیقی‌ست.
آلدوس هاکسلی این کتاب را در سال 1952 برای شرح وقایعی تاریخی و غیر قابل توصیف از تسخیرهای شیطانی، تعصبات مذهبی، تعرضات جنسی و همه‌گیریِ بیماری هیستری در شهر لودون نوشته است. این روایت تاریخی از جایی شروع می‌شود که در سال 1616 مجموعه اتفاقات و وقایع عجیب و ترسناکی از صومعه شهر لودون گزارش می‌شود. در سال 1634 بالاخره طی پی‌گیری‌های کلیسای کاتولیکی، کشیشی به نام "اوربن گراندیه" به جرم جادوگری و پیمان بستن با شیطان، گناهکار شناخته شد.
آلدوس هاکسلی اما با قلمی بسیار گیرا و با شرح بی‌نهایت دقیق و زیاد جزئیات، سعی در تحلیلی روانشناسانه و آسیب شناسانه از این روایت دارد. هاکسلی با این نوشته قصد در رسوا ساختن خرافه و تعصبات را دارد؛ به عنوان مثال بیماری‌ای مانند هیستری در زنان را، تسخیر شدن توسط شیاطین می‌دانستند. متن کتاب به علت ارجاعات بسیار به وقایع و اشخاصی تاریخی به خصوص مسیحی، نیازمند مطالعه‌ای عمقی و تا حدی پژوهشی دارد، اما مترجم با نوشتن پانویس‌های بجا و مفصل، خواندن این کتاب را بسیار راحت‌تر کرده است.
از کتاب شیاطین شهر لودون فیلمی خوش‌ساخت در ژانر ترسناک به نام «شیاطین» در سال 1971 توسط "کن راسل" ساخته شده است. این کتاب توسط فاروق ایزدی نیا به فارسی برگردانده شده است. آلدوس هاکسلی را در ایران بیشتر به خاطر رمان معروفش «دنیای قشنگ نو» می‌شناسند؛ اثری علمی-تخیلی که یک پادآرمانشهر را توصیف می‌کند. این کتاب نیز با ترجمه‌ی سعید حمیدیان توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.
در بخش‌هایی از کتاب می‌خوانیم:
«وفاداری حزبی از لحاظ اجتماعی فاجعه آمیز است، اما برای افراد می‌تواند فوق‌العاده سودبخش باشد؛ از بسیاری جهات، به مراتب حتی از شهوت جنسی و حرص مال‌اندوزی هم سودبخش‌تر است. افراد شهوت‌ران و مال‌دوست به سختی ممکن است به اقدامات خود مباهات کنند. اما حمیت گروهی و طرفداری حزبی شور و شوقی پیچیده است که به کسانی که خود را دستخوش آن می‌سازند اجازه می‌دهد هر دو عالم را تحمّل کنند.»
«درون‌نگری، مشاهدات و سوابق رفتار بشری در گذشته و زمان حال، این نکته را تا حدّ زیادی روشن می‌سازد که سائقه‌ی عروج نفس و خودبرترسازی، تقریباً همانند میل به ابراز وجود، گسترده و گاهی اوقات به همان میزان نیرومند است. انسان‌ها میل دارند آگاهی خود را نسبت به آنچه (خودشان) تلّقی می‌کنند تشدید و تقویت کنند، اما ضمناً _ با خشونتی غیر قابل مقاومت _ مایل اند شخصی دیگر باشند.»
انتشارات نیلوفر
