فاوست
فاوست در یک نگاه
:- مشهورترین اثر گوته
- تئاتری به سبک شعر روایی
- روایتی حماسی و تراژدیک از انسان و شیطان(شر)
- استفاده از اساطیر یونانی و دنیای آنها
- نوشتهای چند وجهی در باب مفاهیم متنوع انسانی
فاوست
نمایشنامه «فاوست» مشهور ترین اثر گوته است که در دو بخش نوشته شده است. بخش اول آن در سال 1908 و بخش دوم در سال 1932 چاپ شد. این نمایشنامه به سبک شعر روایی و به فرم Closet drama (نمایشنامه ای که بیشتر برای خواندن نوشته شده تا برای روی صحنه آوردن) نوشته شده است. بخش دوم نمایشنامه حاصل دوره پختگی گوته و به تبع از نظر مفهومی فلسفیتر و سنگینتر است. فاوست نقل تراژدیکی است بر زندگی بشریت؛ روایتی است از "شیطان" (مفیستوفلس) و "انسان" (فاوست)، فراگیری شر و ابتذال، نارضایتی مستمر بشری و کمال گرایی بشر تا سر حد خدا شدن.
در بخش اول کتاب فاوست شاهد گفت و گویی بین خدا و شیطان هستیم که در نهایت شیطان بنابر اجازهای که از خدا گرفته در صدد فریفتن "دکتر فاوست"، تنها انسان نیک باقیمانده میرود. از طرفی دکتر فاوست که از مرز های علم و ایمان گذشته است، نسبت به زندگی عادی دیدی ناامیدانه و نارضایتمندانه دارد. دیدار این دو شخصیت داستان شروعی میشود برای روایت پر پیچ و خم دکتر فاوستی که با شیطان احد بسته و قصد سلطه به زندگی و خدا شدن را دارد.
در بخش دوم ادامه داستان فاوست، این بار دنیای اساطیر یونان، را با محتوایی کم و بیش مستقل از بخش اول کتاب شاهد هستیم که تفاوت چشمگیری با بخش اول دارد. در این بخش نویسنده به وضوح از درونمایه مذهبی و معنوی روایت فاصله گرفته و به جهان اساطیری و فلسفه پشت آن، گرایش پیدا کرده است.
نمایشنامه فاوست اثری بزرگ بر بسیاری از آثار بعد از خودش به خصوص رمان معروف «مرشد و مارگاریتا» داشته است. از این اثر دو ترجمه مجزا توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است؛ که اولی ترجمه غیر مستقیم و منظوم محمود اعتمادزاده به آذین است و دومی ترجمه از متن آلمانی آن توسط محمود حدادی است که به نثر است و پانویسی های بسیاری برای کمتر شدن سختی خواندن این اثر بزرگ دارد. محمود حدادی دو اثر بزرگ دیگر گوته، یعنی «دیوان غربی شرقی» و «رنج های ورتر جوان» را نیز به فارسی ترجمه کرده است.
در بخشهایی از کتاب میخوانیم:
«همین است. من به نبوغ و هنر، ارج بسیار مینهم. به کارشان بگیرید. امّا چیزی را هم به تصادف واگذارید، و آن عشق است، زندگی است… مردم یکدیگر را میبینند، به هم دل بسته میشوند. چگونه؟ کس چه میداند. سراشیبی نرمی است که میبردت؛ سپس، همین که گمان بردی که خوشبختی به تو روی آورده است، غم فرا میرسد و داستان پایان یافته است!…»
باکالورئوس: اقرار کنید: این سر بیمویتان چندان بیشتر از همه آن کلّههای پوک نمیارزد!
مفیستوفلس: دوست من، آیا خودت را کمی بیادب نمییابی؟
باکالورئوس: برای مودب بودن باید دروغ گفت!
«کلیسا معده خوبی دارد، کشورهایی را به تمامی بلعیده است و هرگز هم دچار سوء هاضمه نشده. خانم های عزیز ، مال حرام را تنها کلیسا می تواند هضم کند.»
«تنها مردم ساده اند که در می یابند و نمی گذارند مفهومی که مدت ها پیش خودشان برای شان روشن کرده است آشفته شان بدارد.»
فاوست
انتشارات نیلوفر
یوهان ولفگانگ فون گوته
محمود اعتمادزاده به آذین
بزرگسال
رقعی
1398
420
9
تک جلدی
9789644480249
آلمان