• ادبیات معاصر انگلیس
  • ادبیات علمی- تخیلی
  • داستانی با فضای ترسناک در مشکلات بزرگ کردن یک عجیب الخلقه
  • نوشتاری استعاری از تحلیل رواشناختی و اجتماعی جامعه ­ی امروزی

رماندوریس لسینگ

تعداد صفحه 167

دوریس لسینگ، نویسنده انگلیسی تبار­ و برنده جایزه نوبل در سال 2007، کتاب فرزند پنجم را در سال 1988 (اواخر دوران نویسندگی اش) نوشته است. لسینگ به واسطه­ ی اخذ جایزه نوبل، در این آثار کمی شناخته شد؛ اما قبل از آن این نویسنده­ ی مهم دنیا که بیش از 60 اثر داستانی و غیر داستانی دارد، در ایران بسیار ناشناخته باقی مانده بود. او طی 60 سال نویسندگی­ اش موفق به دریافت 17 جایزه ادبی شد که مهم ترین آن­ها نوبل ادبیات سال 2007 بوده است.

پیرنگ اصلی داستان­های لسینگ اغلب از زندگی شخصی و سیاسی­ اش، به خصوص در آفریقا، مایه گرفته است؛ به تاثیر از همین موضوع نیز، او در آثارش از مقوله ­هایی مانند نابرابری نژادی، برخوردهای فرهنگی و دوگانگی منطق فردی و منطق جمعی، سخن گفته است. برای او مسائل مربوط به جنگ و زنان نیز بسیار مهم بوده است تا جایی که درون­مایه یکی از بزرگترین کتاب­های او، به نام دفترچه­ ی طلایی، را مسائل مربوط به زنان و پیام­های ضد جنگی شکل می­دهد.

لسینگ در این رمان، روایت کودکی به نام بِن، فرزند پنجمِ هریت و دیوید لاوت، را نقل می­کند که به هیچ­ روی انسانی عادی نیست. در این داستان علمی- تخیلی به شیوه ­ای ترسناک و هیجان انگیز تقابل برخی از مفاهیمی مانند خانواده و پرورش در مقابل بزرگ کردن یک کودک بد طینت و عجیب الخلقه و حتی نحوه برخورد جامعه با چنین موجودی را، شاهد هستیم.

لسینگ 12 سال بعد از فرزند پنجم کتابی در ادامه­ ی این رمان به نام بِن در جهان نوشته است که این کتاب نیز توسط مهدی غبرائی و انتشارات ثالث به چاپ رسیده است. از جمله آثار ترجمه شده توسط مهدی غبرائی می­توان به زن در ریگ روان در کوبو آبه (نشر نیلوفر)، در هزارتوی خواب و هراس از عتیق رحیم (نشر ثالث) و طاقت زندگی و مرگم نیست از مویان (نشر ثالث)، اشاره کرد.

 

در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:

«سعادت. خانواده خوشبخت. لاوت­ها خانواده خوشبختی بودند. این راه را برگزیده بودند و سزاوارش بودند. غالباً، وقتی دیوید و هریت رودررو دراز می­کشیدند، انگار دری از سینه ­هاشان باز می­شد و آنچه بیرون می­ریخت شدت آسایش خیال و سپاسگزاری بود که هنوز هردوشان را متعجب می­کرد: آخر صبوری برای آنچه حالا زمان درازی به نظر می­رسید، کار آسانی نبود.»

«به آنجا (بیمارستان) که رسیدند، دردهای شدید پیچنده ­ای او را در برگرفت که می­دانست بدتر از همیشه است. به نظر می­رسید که نوزاد راهش را با جنگ و ستیز می­گشاید. کبود شده بود، می­ دانست؛ در درونش کبودی سیاه بزرگی بود … و هیچ­وقت کسی از آن خبردار نمی­شد.»

آیا این بررسی برای شما مفید بود

مشخصات محصول

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

برای ارسال دیدگاه، وارد حساب کاربری خود شوید وارد حساب کاربردی شوید

ثبت پرسش

هنوز پرسشی ثبت نشده است.

برای ارسال پرسش، وارد حساب کاربری خود شوید وارد حساب کاربردی شوید