نقد و بررسی
قرن دیوانه من
قرن دیوانه من در سال 2009 به زبان چکی و در سال 2013 به زبان انگلیسی ترجمه و چاپ شده است. نویسنده ی این اثر ایوان کلیمت، داستان و نمایشنامه نویس اهل جمهوری چک، نام دارد. او را همتراز با نویسندگان بزرگ هموطن خود، همچون میلان کوندرا، فرانتس کافکا، بهومیل هرابال و واسلاو هاول می پندارند و عمده ی آثار داستانی و غیر داستانیاش در باب تحلیل شرایط اجتماعی و سیاسی اروپا در قرن 20 ام میلادی است.
قرن دیوانه ی من در واقع اتو بیوگرافی (خودزندگینامه) ایوان کلیما است که او در سن هشتاد سالگی آن را منتشر کرده است. کتاب شامل روایت زندگی او در شش دهه از حدود دهه 50 میلادی تا ابتدای قرن 21ام میلادی است. ایوان کلیما در این کتاب اروپایی سراسر غرق در جنگ، سرکوب، دیکاتوری و فاشسیم را شرح میدهد؛ اروپایی که در آن بزرگ شده است و همه ی این وقایع وحشتناک را به چشم دیده است.
ایوان کلیما گویی دست های خواننده ی کتاب را میگیرد و او را در سفری تاریخی و بسیار حیرت انگیز به دنیای جنگهای جهانی دوم، شکل گیری و انقلاب و حکومت کمونیستها، بهار پراگ در سال 1968 و فروپاشی کمونیست در سال 1989 توسط انقلاب مخملی، میبرد. اما حکایت این کتاب تلخ است؛ آکنده است از اتفاقات و فعل وانفعالاتی که در جریان تاریخِ دیکتاتوری در قرن بیستم (قرن دیوانه)، زندگی افراد را تا به امروز، تحت شعاع خود قرار داده است.
مترجم علاوه بر متن اصلی، مجموعه مقالاتی را نیز از نویسنده گلچین و ترجمه کرده و در انتهای کتاب آورده است. از ایوان کلیما کتابهای بسیاری به فارسی برگردانده و چاپ شده است. از جمله ی این آثار میتوان به کتاب روح پراگ (مجموعه مقالات نویسنده، نشر نی) و نه فرشته، نه قدیس (رمان، نشر نو) اشاره کرد. فروغ پوریاوری جدای ترجمه ی خوب و دقیقش از این کتاب در نشر ثالث، چند کتاب دیگر از ایوان کلیما، مانند «در انتظار تاریکی در انتظار روشنایی» و «عشق اول من» را نیز ترجمه کرده است.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«اگر کسی واقعاً قصد داشته باشد اثری را پدید بیاورد، خودش تعیین میکند میخواهد چه بگوید و قواعد و تمهیدات خاص خودش را مییابد. و اگر قادر به انجام این همه نباشد، از او چیزی در نخواهد آمد. نویسنده واژه های زبان خاص خود و نیز تجربه ها و خیال پردازیهای خودش را در اختیار دارد.»
«هنگامی که عضو حزب شدم، اسمش گویای این مطلب بود که به چکسلواکی تعلق دارد. اما در واقع از دیر زمانی پیش، رونوشتِ صرفِ حزب کمونیست اتحاد شوروی بود.»
«در تاریخ لحظاتی وجود دارند که به نظر می آید همه چیزهایی که تا همین اواخر تقدیر مینمودند _ برای مثال، مسیر تغییرناپذیر رویدادها _ قابل تغییر اند. غالباً به نظر میآید گویی بخش بزرگی از یک نسل به نور کورکننده ی باورمندی به امکان بالقوه ی تغییر برخورده اند.»
مفید بود؟
1
0
بیشتر
کمتر