نقد و بررسی
لرد جیم
کتاب «لرد جیم»، یک رمان روانشناسانه به قلم نویسنده تحسین شده لهستانی-انگلیسی جوزف کنراد است که در سال ۱۹۰۰ منتشر شد. این رمان در ابتدا طرحی کوتاه داشت و در فاصله سال های ۱۸۹۹ تا ۱۹۰۰ به صورت داستانی سریالی در مجله بلک وود منتشر می شد. اما مدتی بعد به صورت یک کتاب کامل در اختیار خوانندگان قرار گرفت.
کتاب لرد جیم از جمله رمان هایی است که توسط بسیاری از منتقدان به عنوان یکی از بهترین نمونه های ادبیات مدرنیسم شناخته می شود. ویژگی این سبک در این است که از نوعی نگارش روایی استفاده می کند که بر خود و آگاهی های درونی کاراکتر تمرکز دارد که آن را از اکثر رمان های دیگر اواخر قرن نوزدهم متمایز می کند.
رمان لرد جیم افتخارات بسیاری را کسب کرده است از جمله آنکه در سال ۱۹۹۸، هیئت کتابخانه مدرن، این رمان را در رتبه ۸۵ در فهرست ۱۰۰ رمان برتر انگلیسی زبان قرن بیستم قرار داد. همچنین در سال ۱۹۹۹، روزنامه فرانسوی لوموند مسابقه ای بین خوانندگان برگزار کرد تا تعیین کند که کدام یک از ۲۰۰ رمان قرن بیستم را بهتر به یاد دارند. هفده هزار پاسخ به فهرست نهایی رسید که رمان لرد جیم در رتبه ۷۵ آن قرار داشت. از این رمان چندین اقتباس سینمایی و یک اقتباس کمیک محبوب نیز ساخته شده است.
خلاصه داستان کتاب لرد جیم
داستان رمان لرد جیم در رابطه با سرگذشت مرد جوانی به نام «جیم» است. او پس از گذراندن آموزش های لازم، به عنوان افسر نیروی دریایی مشغول به کار می شود، اما اعتبار و اجازه کارش را به خاطر ترک کشتی خود طی یک حادثه دریایی از دست می دهد. او و تعدادی از خدمه اول کشتی، از جمله کاپیتان، هشتصد زائر مسلمان را که مسافر کشتی بودند، در شرایط بحرانی فاجعه باری به سوی مرگ حتمی رها می کنند.
جیم مدام سعی در فرار از این گذشته تاریک و خجالت بار دارد به طوری که در نهایت به «پاتوسان»، جزیره ای دور افتاده در شرق دور می رود. در آن جا، جیم زندگی تازه ای شروع کرده و احترام بومیان را به خود جلب می کند. بومیان او را لرد جیم می نامند و موفقیت های فراوان او را به قدرت های ماوراء طبیعی اش نسبت می دهند.
با این حال، جیم در جزیره هم باید با ترس های زندگی قدیمی اش روبرو شود. تلاش های او برای این کار در نهایت منجر به مرگ دلخراش وی و پایان تراژیک و مبهم رمان می شود. داستان این کتاب، پیچیده و سرشار از تفسیر های فردی است. با وجود این ابهامات، بیش از صد سال است که این رمان خوانندگان را مجذوب خود کرده است و بسیاری آن را بهترین کتاب جوزف کنراد می دانند. لحن او در کتاب لرد جیم همدلانه و تا حدودی مذهبی است. شخصیت های داستان او تأثیر گذارند و پیام اخلاقی که نویسنده از زبان آن ها ارایه می دهد، بسیار متعالی است.
سبک جوزف کنراد در رمان لرد جیم
آشکارترین تکنیکی که کنراد در کتاب لرد جیم به کار برده، تغییر راوی است، که در آن خواننده ابتدا داستانی را از زبان یک راوی دانای کل، سپس دیگری و در نهایت از چندین راوی متفاوت می شنود. این سبک، به علت پیچیدگی هایش، مدرنیستی است. ابهام عمدی که کنراد در لرد جیم بکار برده است، نشان دهنده علاقه او به دیدگاه قابل تغییر، سوگیری ذهنی و نسبی گرایی اخلاقی است که او در اغلب آثار خود به آن اشاره می کند.
در این رمان، کنراد هرگز مستقیماً نشان نمی دهد که آیا شخصیت اصلی داستان یک قهرمان تراژیک است یا یک شکست خوردۀ خود شیفته یا چیزی در این بین. او با دیدگاهی روانشناختی سعی در نشان دادن مبارزه قهرمانش با نیروهای متناقض درونی دارد. توصیف او از جیم به عنوان فردی که قادر به پذیرش نقص های خود نبوده و دست به تبعید خود خواسته می زند، خواننده را به بررسی ارزش های اخلاقی خودش می کشاند.
از جمله مهمترین تفسیر هایی که از کتاب لرد جیم برداشت می شود، تفاسیر پسااستعماری است. قهرمان داستان خود را بخشی از یک «مأموریت تمدنی» می داند. برخی از منتقدان این متن را نشانه ای از انتقاد کنراد از استعمار نوین تفسیر می کنند. مانند بسیاری از رمان های کنراد، این کتاب دارای عناصری از وقایع دوران زندگی خود نویسنده است.
در سال ۱۸۸۰ یک حادثه دریایی مشابه در داستان، برای یک کشتی که مسافرانی را از سنگاپور به جده حمل می کرد روی داد که ایده اولیه داستان را در ذهن کنراد کاشت. قسمت دوم رمان نیز الهام گرفته از زندگی یک ماجراجوی انگلیسی هندی است که در سال ۱۸۴۰ در جزیره ای، یک کشور مستقل ایجاد کرد.
جوزف کنراد در سال ۱۹۰۲ مشهورترین اثر خود به نام «دل تاریکی» را منتشر کرد که صالح حسینی آن را به فارسی برگردانده است. از دیگر آثار مهم او می توان به کتاب «نوسترومو» با ترجمۀ سهیل سمی، «فریای هفت جزیره» با ترجمۀ فرزانه دوستی، «مأمور سری» با ترجمۀ پرویز داریوش و «رهایی» با ترجمۀ کیومرث پارسای اشاره کرد.
ترجمه کتاب لرد جیم کاری از مترجم پرکار و برجسته ایرانی آقای صالح حسینی است. ایشان ترجمه کتاب هایی چون «مكبث» اثر شكسپير، «موبی دیک یا نهنگ بحر» اثر هرمان ملویل، «کتاب سیاه» اثر اورهان پاموک و «روشنایی در اوت» اثر ویلیام فاکنر را در کارنامه خود دارند.
جملات زیبایی از کتاب لرد جیم
«تامب ایتام، آشفته و بی نفس، با لبان لرزان و چشم های وحشی در برابر دخترك بر جای می ایستد. گویی جادوش کرده بودند. آنوقت در می آید که: «دين وارث و تعداد بیشمار دیگری را کشته اند.» دخترك دست بر هم می کوبد و اولین کلماتش اینکه: «دروازه ها را ببند.» عدۀ زیادی از قلعه بانان به خانه هایشان رفته بوده اند، اما تامب ایتام با شتاب به سوی چند تنی که برای نوبت پاس خویش جا مانده بوده اند می رود. در همان حال که دیگران این سو و آن سو می دویده اند، دخترک در وسط حیاط بر جای می ماند. همینکه تامب ایتام از کنارش رد می شود، با نومیدی فریاد می زند: درامین. تامب اینام، بار دیگر که رد می شود، به اندیشه او فوری جواب می دهد. «بلی. اما یک عالمه باروت در پاتوسان در اختیار داریم.» دخترک بازوی او را می گیرد و با اشاره به خانه، لرزان لرزان زمزمه می کند: «او را صدا بزن.»»
«هوا به تاریکی می گراییده. مشعل ها اینجا و آنجا چشمک می زده اند. افرادی را که می دیده اند، خوف زده می نموده و شتابان کنار می ایستاده اند تا جبم رد شود. صدای شیون زنان از بالا می آمده. حیاط از بوگی های مسلح با پیروانشان، و مردم پاتوسان انباشته بوده. نمی دانم منظور از این اجتماع چه بوده. آیا این تمهید مقدمات برای جنگ بوده، یا برای انتقام، یا برای دفع کردن شبیخون؟ بسی روزها می گذرد تا اینکه دیگر مردم، لرز لرزان، برای بازگشت مردان سفید پوست دراز ریش زنده پوش -که پیوند دقیق آنان را با مرد سفید پوست خودشان هیچگاه درنمی یابند- از بیرون نگریستن دست می شویند. حتی برای آن ذهن های ساده هم، جیم بینوا زیر ابر می ماند.»
«پس از دو سال آموزش به دریا رفت، و چون به جاهایی رسید که در خیالش بسیار آشنا بود، متوجه شد که ذره ای ماجرا در آنها نیست. سفر های بسیاری کرد. از یکنواختی جادویی هستی میان آسمان و آب باخبر بود. ناچار بود عیب جویی آدمیان را تحمل کند، و سخت گیری های دریا را، و خشونت خالی از لطف وظیفه هر روزه را که نان آدم را می دهد، اما تنها پاداش اش در عشق کامل به کار است. این پاداش از دستش می لغزید. با این حال نمی توانست بازگردد، چرا که چیزی چون زندگی دریا آدمی را واله و شیدا و اسیر نمی سازد. وانگهی، دنیا به کامش بود. نژاده منش و استوار و انعطاف پذیر برد. وظایف خویش را مو به مو می دانست . و به موقع، هنگامی که هنوز در عنفوان شباب هود، نایب اول کشتی آبرومندی شد، بی آنکه هیچگاه در معرض آزمون رویداد های دریا قرار گرفته باشد، رویداد هایی که در روشنایی روز ارزش جوهری و میزان حوصله و خمیره وجودی آدمیان را می نمایاند و کیفیت ثبات قدم و حقیقت پنهان خود نمایی های او را نه تنها بر دیگران که بر خودش نیز آشکار می سازد .»
مفید بود؟
0
0
بیشتر
کمتر