معمای کارائیب
معمای کارائیب در یک نگاه
:- ادامهی داستان خانم مارپل
- رمان پلیسی و معمایی
- داستان سفر پرماجرای خانم مارپل به جزیرهی دریای کارائیب
معمای کارائیب
معمای کارائیب یکی دیگر از داستانهای پلیسی آگاتا کریستی است که ادامهی ماجراهای خانم مارپل را روایت میکند. خانم مارپل به سینه پهلوی سختی دچار شده بود که پزشکان راه درمانش را رفتن به یک آب و هوای گرم میدانستند. خانم مارپل به دلیل هزینهی زیاد و مشکلات سفر، چندان راضی به دل کندن از خانهاش نبود؛ اما برادرزادهاش ریموند وست، به عمهاش کمک کرد تا بتواند به سنت ایندیز (جزیرهی دریای کارائیب) برود و روند بهبودیاش را تکمیل کند.
خانم مارپل به مقصد رسیده و در هتلی مناسب اقامت گزید، با دوستانی هم سن و سال خودش آشنا شد و به ظاهر همه چیز خوب پیش میرفت. اما او از درون چندان خوشحال و راضی نبود و همه چیز این سفر برایش یکنواخت جلوه میکرد. او به ماجراجویی و هیجان بیشتری نیاز داشت. یکی از کسانی که خانم مارپل در سفر با او آشنا میشود سرگرد پالگریو نام دارد. در ابتدا حرفهای او به گوش خانم مارپل چندان جذاب نبود و صرفاً برای گذر وقت به او گوش میداد.
اما روزی سرگرد پالگریو از خانم مارپل میپرسد که آیا دوست دارد عکس یک قاتل سریالی فراری را ببیند؟ اما درست زمانی که پالگریو میخواهد عکس را از کیف پولش در بیاورد، پشیمان شده و موضوع بحث را عوض میکند. گویی حضور برخی افراد در اطراف آنها باعث این تصمیم شد. فردای آن روز جسد پالگریو در اتاقش پیدا میشود. حالا سفر یکنواخت خانم مارپل به پایان رسیده و بخش هیجانانگیز آن شروع شده است. او میخواهد قاتل پالگریو را پیدا کند.
آگاتا کریستی یکی از حرفهایترین نویسندهها در حوزهی ادبیات پلیسی و معمایی ست که در این کتاب هم خوش درخشیده است. معمای کارائیب را نگین ازدجینی به فارسی برگردانده و انتشارات ثالث آن را به چاپ رسانده است.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«بدین ترتیب خانم مارپل حالا در وست ایندیز به سر میبرد، با هوایی کاملاً متفاوت با آب و هوای خشن و سرد انگلستان، ویلای کوچکی از آن خودش و دختران مهربان و خندان وست ایندیز که در خدمتش بودند. تیم کندال نیز در سالن ناهارخوری به ملاقاتش میآمد، لطیفهای تعریف میکرد و دربارهی انتخاب غذا به وی توصیههایی میکرد. به علاوه راه همواری از مقابل ویلایی که در آن ساکن بود تا کنار دریا و محل مخصوص آبتنی و شنا امتداد داشت، جایی که میتوانست در صندلی سبدی راحتش بنشیند و شنا و آبتنی دیگران را تماشا کند. حتی چند مهمان سالخورده هم برای هم نشینی حضور داشتند. آقای رافیل پیر، دکتر گراهام، کانن، پرسکات و خواهرش و همین طور شوالیهای که در حال حاضر با وی مشغول صحبت بود، یعنی سرگرد پال گریو.»
«با تمام این اوصاف، متاسفانه خانم مارپل باز هم چندان راضی و خشنود نبود. وی حتی زمانی که دربارهی منشاء نارضایتیاش میاندیشید نیز احساس گناه میکرد. به هر حال آن طور که انتظار میرفت از بودن در وست ایندیز خرسند نبود و لذت نمیبرد. بله، وست ایندیز زیبا و فرح بخش بود. آب و هوای گرم و آفتابی و مفید و نافع برای رماتیسمش و در کنار تمام این مواهب، مناظری زیبا و دیدنی. اگرچه شاید حتی این مناظر تماشایی نیز بعد از گذشت مدت زمانی کوتاه یکنواخت میشدند! این همه درختان نخل!»
«خانم مارپل به نشانهی تایید سر خم کرد. حرکتش متین و مودبانه بود. در حالی که سرگرد پل گریو به یادآوری خاطرات نسبتاً بیجاذبه و کسل کنندهی زندگیاش میپرداخت، خانم مارپل در آرامش افکار خویش را دنبال میکرد. به این روش خو گرفته و به خوبی با آن آشنا بود. بارها و بارها به چنین داستانهایی گوش فرا داده بود. داستان همان بود تنها با این تفاوت که نام محلها عوض میشد. سابقاً همیشه صحبت از هندوستان بود. فرق نمیکرد داستان از زبان چه کسی نقل میشد، سرگردها، سرهنگ ها، سپهبدها همگی کلماتی آشنا به کار میبرند.»
معمای کارائیب
انتشارات ثالث
آگاتا کریستی
نگین ازدجینی
بزرگسال
پالتویی
1398
334
2
تک جلدی
9789643809201
انگلستان