منگی
منگی در یک نگاه
:- ادبیات معاصر فرانسه
- رمانی کوتاه به سبک طنز تلخ
- داستانی با فضاسازی سینمایی و کافکایی
- روایتی انتقادی و طنزگونه از فجایع زندگی انسان در دنیای صنعتی
- کسب جایزه لیور انتر فرانسه توسط نویسنده به دلیل نوشتن این رمان
منگی
منگی نام سومین رمان از نویسنده و فیلمنامه نویس معاصر فرانسوی، ژوئل اِگلوف، است که در سال 2005 منتشر شد. اِگلوف تاکنون فقط 5 رمان و 2 مجموعه داستان نوشته است اما با این حال، موفق به دریافت جوایز متعدد ادبی شده است؛ مانند جایزه ادبی معتبر لیور انتر برای رمان منگی. اِگلوف در رشتهی تاریخ و سینما تحصیلاتش را به پایان رسانده و همچنین نویسندهی دو فیلمنامه برای فیلمهای منگی (برگرفته از همین رمان) در سال 2015 و فیلم بازگشت دوباره به کار در سال 2017، بوده است.
اِگلوف با استفاده از استعداد و سواد سینماییاش در نویسندگی، رمانهایی نوشته است که وقتی خواننده آن را دست میگیرد انگار در سینما برای دیدن فیلمی جذاب نشسته است! سبک او در رمانهایش طنز تلخ و اجتماعی است و با خواندن حتی یکی از رمانهای او میتوان متوجه شباهت دنیای رمانهای او با داستانهای فرانتس کافکا شد. اِگلوف اما فقط به ساخت فضاهای کافکایی اکتفا نمیکند و با استفاده از طنز و سادهنویسی جذابش، خواننده را به سفری سینمایی به عمق معضلات انسان در دنیای امروزی میبرد.
داستان کتاب در مورد فردی بینام و نشان است که در شهری حاشیهای در فرانسه زندگی میکند. اما این شهر حاشیهای هیچ رنگ و بویی از زیباییهای فرانسه که از قبل در ذهن خواننده است، مانند برج ایفل و مناظر بکر، نبرده است. در این شهر دودگرفته گویا فقط زندگی ماشینوار و کارخانهای معاصر وجود دارد و رنگ هرچیزی در آن خاکستری است.
فرد بینام رمان منگی، راویگری نیز میکند و از شغل و زندگیاش در این شهر توصیفات حیرتانگیز و ناباورانهای ارائه میدهد؛ تا آنجایی که تفریح کودکی او شنا در فاضلابها و بازی در زبالهدانیها بوده است! شخصیت اصلی و بی نام رمان در کارخانهای هولناک به شغل قصّابی مشغول است و از کارش نیز متنفر است؛ با چنین دیدگاهی، او صحنهای از کشتن یک گاو را در کتاب توصیف میکند که بسیار مفهومی و ترسناک است.
این فرد بی نام همراه با تمامی اطرافیانش، مانند مادربزرگش، در چنین زندگیای دچار نوعی منگی و سرگشتگی شدهاند؛ آنها نسبت به تمامی این فجایع بی اعتنا هستند و در عین زندگی در چنین شرایطی با دیدی طنزآلود به آن مینگرند. اما با پیشرفت جنونآمیز شرایط عجیب و فاجعه بار داستان، همه چیز تغییر خواهد کرد …
از ژوئل اِگلوف رمانی دیگر به نام «عوضی» نیز توسط اصغر نوری ترجمه شده و توسط انتشارات افق به چاپ رسیده است. این داستان خواندنی نیز در مورد فردی است که همیشه بجای اشخاصی دیگر اشتباه گرفته میشود.
«من کنار خط آهن بازی کردهام، از دکلها بالا رفتهام، تو حوضهای تصفیه آبتنی کردهام. و بعدها، عشق رو تو قبرستون ماشینها تجربه کردهام، رو صندلیهای جِرخوردهی اسقاطیها. خاطرههایی که دارم شبیه پرندههایی هستن که افتادهان تو نفت سیاه، ولی به هرحال، خاطرهان. آدم به بدترین جاها هم وابسته میشه، اینجورییه. مثل روغن سوختهی ته بخاری.»
«کافییه نخ ماهیگیری رو بندازی تو آب، بعد چند ثانیه، چوبپنبهی قلاب حتماً میره پایین. این ماهیها احمقتر از ماهیهای جاهای دیگه نیستن، موضوع این نیست، تنها چیزی که اونا میخوان اینه که از آب بیاریشون بیرون، از اونجا خلاصشون کنی.»
«همیشه یه ساعتی هست که تمومی نداره. شبیه ساعتهای دیگهست، جوری که بهش شک نمیکنیم. بعد، واردش میشیم و توش گیر میافتیم. ساحل اون طرفی رو میبینیم، ولی خیال میکنیم هیچوقت اونجا نمیرسیم. بیهوده دست و پا میزنیم، انگار هرچی زمان میگذره، داریم ازش دورتر میشیم.»
منگی
انتشارات افق
ژوئل اگلوف
اصغر نوری
بزرگسال
رقعی
1395
112
8
تک جلدی
9789643699376
فرانسه