من و پلاترو
من و پلاترو در یک نگاه
:- ادبیات اسپانیا
- خودزندگینامهی نویسنده به سبک شعرِ منثور
- روایت رابطهی صمیمانه و دوستانهی نویسنده با پلاترو (الاغی خیالی)
- محبوبترین اثر ادبیات اسپانیا بعد از رمان دُن کیشوت به گفته برخی از منتقدان
من و پلاترو
من و پلاترو پس از دُن کیشوت، محبوبترین اثر ادبیات کلاسیک اسپانیا است که در سال 1914 توسط خوان رامون خیمنس نوشته و منتشر شد. خیمنس نویسنده و شاعر سرشناس اسپانیاییتبار بود که در اروپا به علت شعرهای خود بسیار مشهور است. این نویسندهی بزرگ، به علت خلوص هنری و روح والا در اشعارش به زبان اسپانیایی، برنده جایزهی نوبل ادبیات در سال 1956 نیز شده است. اثر حاضر نیز به سبک شعر منثور است و تمامی جنبههای توصیفی و رویایی شعرهای خیمنس را در دل خود جای داده است.
کتاب من و پلاترو در واقع خودزندگینامهای شاعرانه و رویایی از شاعری منزوی و مردم گریز است. خیمنس جزئیات زندگی شخصی خود را هیچگاه درون آثار بیان نمیکرد و حتیالامکان آن را از دید دیگران مخقی نگاه میداشت و همین امر نیز باعث شده است تا در این کتاب از تنها همدم و مونس خود، یعنی پلاترو که الاغی نرم و مهربان نقرهای رنگ است، سخن بگوید.
من و پلاترو پیرنگ خاصی ندارد و روایتی است از تجربهی زندگی و توصیفات نویسنده که معتقد است الاغش، همه چیز را میفهمد جز زبان انسانها؛ همانطور که انسانها زبان حیوانات را نمیفهمند. این اثر آکنده است از توصیفات شاعرانه از طبیعت، زندگی و عشق. موسیقی، زیبایی و هنر یکی از کلیدیترین مفاهیم این داستان شاعرانه است.
نویسنده تا حدی توصیفات و تحلیل شاعرانهاش را از رابطهاش با پلارتو پیش میبرد که خواننده مرتب فراموش میکند که خیمنس اول کتاب گفته است که پلاترو وجود خارجی ندارد. همچنین، علارغم آنکه نویسنده مدعی است این کتاب را برای مخاطبین بزرگسال نوشته است اما به دلیلی وجود شخصیت شریف و خالصی مانند پلاترو، این اثر تبدیل به یکی از جذابترین کتابهای اسپانیایی برای کودکان نیز شده است.
از جمله آثار ترجمه شده توسط عباس پژمان میتوان به رمانهای والس خداحافظی از میلان کوندرا (نشر هاشمی) و ماری از ولادیمیر ناباکوف (نشر هاشمی) اشاره کرد. این کتاب در نشر علمی و فرهنگی به چاپ رسیده است.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«پلاترو کوچولو و پرمو و لطیف است؛ ظاهرش آنقدر نرم است که انگار همهاش از پنبه است و هیچ استخوانی در بدنش نیست. فقط آینههای آن شبقهای چشمهاشاند که مثل دوتا حلزون سیاه و بلوری سخت هستند.»
«طوری با پلاترو رفتار میکنم که انگار بچه است. هروقت راهمان ناهموار میشود، و من یک کم بر پشتش سنگینی میکنم، از پشتش میپرم پایین تا اذیت نشود. میبوسمش، سربهسرش میگذارم، عصبانیاش میکنم… میداند که دوستش دارم. کینهام را به دل نمیگیرد. اینقدر به من شباهت دارد و با دیگران فرق میکند که معتقد شدهام رویاهایم را هم در خوابهایش میبیند.»
من و پلاترو
انتشارات علمی و فرهنگی
خوان رامون خیمنس
عباس پژمان
بزرگسال
رقعی
1392
255
1
تک جلدی
9789643518165
کمدی سیاه (طنز تلخ), فانتزی (خیالی)
مدرنیسم, رئالیسم جادویی
اسپانیا